علمی - تربیتی

فرمول ساده اعتماد به نفس خانم ها و آقایان

         روش افزايش اعتماد به نفس در خانمها:

 اکثر خانم ها با توجه به توانایی های بارز و چهره ی زیبایی که دارند، از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند و این سدی محکم در برابر پیشرفت آنهاست. برای افزایش اعتماد به نفس نیاز به انجام کارهای سخت و پیچیده نیست و با دانستن راههای ساده برای تقویت اعتماد به نفس می توانید یک فرد موفق با اعتماد به نفس بالا باشید.

1. پوست خود را زیباتر کنید.
چهار نقطه روی صورت هست که می تواند کل صورت شما را بهتر نشان دهد. گوشه های داخلی تیره چشم ها، گوشه های خارجی چشم ها، دو طرف بینی و دو طرف دهان. روی این قسمت ها کرم پودر بمالید.

2. تماس چشمی برقرار کنید.
وقتی با کسی حرف می زنید، در چشم او نگاه کنید. این کار عادت افرادی با اعتماد به نفس بسیار بالاست.

3. راست بایستید.
مهم نیست هیکل شما چطور باشد، بلکه باید اعتماد به نفس داشته باشید. سعی کنید نافتان را به سمت ستون فقراتتان عقب ببرید، شانه هایتان را عقب داده و سینه را به جلو بدهید. راست ایستادن را اینگونه تمرین کنید.

افزایش اعتماد به نفس خانم ها

 

4. به پوستتان رنگ بدهید.
اگر پوستتان خیلی رنگ پریده است با کرم های برنزه ظاهر سالمتری به خود بدهید (هرچند که برنزه کردن واقعی درست نقطه مخالف سلامتی است). مالیدن چند قطره کرم برنزه به همراه کرم مرطوب کننده به پوست شما رنگ بیشتری می دهد.

5. کیف پول خود را مرتب و تمیز کنید.
هر هفته زمانی را صرف تمیز کردن کیف پول خود کنید. رسیدها، کارت ویزیت ها و تکه کاغذها را دور بیندازید. مرتب کردن و مدیریت کردن چیزهای کوچک و مهم می تواند به شما کمک کند که احساس کنید کنترل زندگی خود را در دست دارید.

6. احساس کنید که یک سایز کم کرده اید.
خانم هایی که عطرهایی با طعم گل و ادویه به خود می زنند، لاغرتر از آنچه هستند به نظر می رسند.

7. از آینه دوری کنید.
وقتی خانم ها زمان زیادی را صرف ظاهر خود می کنند و به چیزهای دیگر رسیدگی نمی کنند، کمتر خوشحال هستند.  افراط در رسیدن به ظاهرتان، حواس شما را از جنبه های دیگر زندگی پرت می کند.

8. آراسته باشید.
تحقیقات نشان داده اند که خانم هایی که آراسته هستند، اعتماد به نفس بیشتری دارند.
 

9. قوز نکنید.
این کار را فقط جهت درست کردن نحوه نشستن یا پشت درد انجام ندهید. طبق پژوهشی در دانشگاه دولتی اوهایو، خم شدن و قوز کردن به روی میز باعث می شود که افکار مثبت کمتری درباره خودتان داشته باشید.

10. عرق نکنید.
افرادی که به شدت دچار تعریق کف دست یا زیربغل یا فرق سر هستند می توانند نزد پزشک رفته و تزریق بوتاکس انجام دهند. بدین ترتیب بدون آنکه از دست دادن با کسی ترس داشته باشید، احساس هزاران بار بهتری خواهید داشت.

راههایی برای افزایش و تقویت اعتماد به نفس

علاوه بر انچه خواندید، راه و روش هایی کلی وجود دارد که افراد در سنین مختلف می توانند با استفاده از انها اعتماد به نفسشان را تقویت کنند.

 موسیقی نشاط بخش گوش دهید

قبل از اینکه شب در مهمانی شرکت کنید، یا قبل از یک امتحان یا جلسه مهم، قبل از هر چیزی که ممکن است اعتمادبه نفستان را کمی سست کند، می توانید از موسیقی بعنوان انگیزه برای تقویت روحیه استفاده کنید.

 افزایش اعتماد به نفس

 

  یک چیز جدید امتحان کنید.
 وقتی پا را از منطقه آرامشتان بیرون می گذارید و چیزی را امتحان می کنید که قبلاً نکرده بودید، نه تنها خودتان را وارد یک چالش می کنید بلکه محدوده های خود و اعتمادتان به توانایی های خود را گسترش می دهید. با امتحان کردن یک چیز تازه می توانید از ترس هایتان کم کنید و زندگی با موانع و محدودیت های کمتر داشته باشید.
 
 برای انجام یک کار جدید نقشه بکشید و بعد آن را دنبال کنید.
 این یکی از مهمترین و موثرترین راه های ایجاد اعتمادبه نفس دائم است. وقتی تصمیم می گیرید کاری انجام دهید و از آن عقب نمی کشید و آن را پیش می برید، خودتان به خودتان ثابت می کنید و اینجاست که اعتمادبه نفستان بالا می رود.
 
  از مدیتیشن استفاده کنید.
 مدیتیشن راهی عالی برای از بین بردن افکار منفی و دست یافتن به افکار مثبت است.
 
  ورزش کنید.
این مورد اثری عمیق بر اعتمادبه نفس دارد. ورزش منظم و همیشگی سطح انرژی شما را بالا می برد و موادشیمیایی مختلفی تولید می کند-مثل تستوسترون و اندورفین-که حالت مثبت تری به شما می دهد. به نظر می رسد ورزش به طور اتوماتیک وار اعتمادبه نفس افراد را بالا می برد و رویکرد شما را نسبت به زندگی تغییر می دهد. علاوه بر آن فرم و شکل بهتری به اندام شما می دهد که راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبه نفس است.
 
 با یک ترس روبه رو شوید.
این مورد اصلاً آسان نیست. اما پاداش خیلی خوبی به همراه دارد. اگر با یک ترس روبه رو شوید، اعتمادبه نفستان 10 قدم بالاتر می رود. و هربار که با یک ترس روبه رو می شوید آرام آرام متوجه می شوید که ضرب المثل قدیمی "از هیچ چیز به اندازه ترس نباید ترسید" فقط یک کلیشه توخالی است.
 
چیزی نو خلق کنید.
همه انسان ها خلاق هستند. اما پس کودکی و نوجوانی این مسئله گاهی فراموش می شود. کشف دوباره خلاقیت هایتان راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبه نفستان است. خلق یک چیز جدید راهی عالی است اما همیشه هم آسان نیست. اما وقتی کارتان تمام شد نه تنها احساسی عالی نسبت به خودتان پیدا می کنید، بلکه بعضی اوقات قسمت های جدیدی از خودتان که قبلاً می شناختید را دوباره کشف می کنید. خلاق بودن راهی عالی برای شناختن خودتان و توانایی های پنهانتان است.
  
تا زمانیکه اعتمادبه نفس پیدا نکرده اید وانمود کنید که دارید.
 یک راه برای بیرون آمدن از محدودیت هایی که برای خودتان درست کردید این است که یک قدم بیرون از منطقه آرامشتان بگذارید. ممکن است غیرعملی به نظر برسد. انگار فقط به خودتان دروغ می گویید اما موضوع همین است. این راهکار کاملاً عملی است. اگر احساس اعتماد نمی کنید، حداقل تظاهر کنید و طوری رفتار کنید که انگار به خودتان و توانایی هایتان کاملاً مطمئنید و بنابر آن رفتار کنید. خیلی زود می بینید که احساس اعتمادبه نفس می کنید، اعتمادبه نفس واقعی.
  
از محیطتان استفاده کنید.
 یک راه موثر برای تغییر خودتان این است که محیطتان را برحسب آن کسی که دوست دارید باشید تغییر دهید. اگر می خواهید اعتمادبه نفس بیشتری داشته باشید، زندگینامه های افراد بااعتمادبه نفس را مطالعه کنید، موسیقی که گوش می دهید را از موسیقی های افسرده کننده به انرژی بخش تغییر دهید و سعی کنید با کسانی رفت وآمد کنید که اعتمادبه نفس بالایی دارند.
 
از قوه تخیلتان استفاده کنید.
 ذهن شما ابزاری بسیار قدرتمند است. وقتی یاد بگیرید چطور از تخیلتان به طریقی مثبت استفاده کنید، می توانید با کمک آن اعتمادبه نفستان را بالا ببرید. یک راه برای آن تجسم سازی است.
 تصور کنید که جلسه ای مهم پیش رو دارید. پیش خود تجسم کنید که چقدر همه چیز خوب پیش می رود-همه چیز را بشنوید و ببینید-و چقدر حس خوبی در آن جلسه دارید. خودتان را در حال لبخند زدن تجسم کنید که اوقات خوشی را می گذرانید. نتیجه مثبت و عالی جلسه را در ذهنتان مجسم کنید. بعد تجسم کنید که جلسه با نتیجه دلخواه شما به پایان رسیده است. این روش واقعاً موثر است و قبل از پا نهادن به جلسه روحیه ای عالی به شما می دهد.
 اگر برای اینکه خودتان را بااعتمادبه نفس تجسم کنید مشکل دارید، می توانید کس دیگری را تقلید کنید. یک فرد بااعتمادبه نفس کنار خودتان پیدا کنید-مثلاً یک ورزشکار، هنرپیشه یا حتی یک از آشنایان-و از او تقلید کنید. ببینید چطور راه می رود، حرف می زند و حرکت می کند. بعد رفتارهای او را در تجسم سازیتان تقلید کنید.
 
 از بدنتان استفاده کنید.
اگر پایتان را مدام عصبی تکان دهید، کم کم احساس اضطراب و نگرانی خواهید کرد. اگر ارام تر راه بروید، کم کم ریلکس تر خواهید شد. برای اینکه اعتمادبه نفس بیشتری احساس کنید، از بدنتان استفاده کنید. به طریقی مطمئن تر راه بروید، بنشینید و بلند شوید. اگر نمی دانید چه باید بکنید از نکته بالا کمک بگیرید. از افراد دوروبرتان که اعتمادبه نفس خوبی دارند تقلید کنید.
 
 ذهنتان را از خاطرات مثبت پُر کنید.
 این یک عادت شایع است که قبل از اینکه بخواهید کار مهمی انجام دهید، شکست های قبلی و تجربیات بد سابق همه ذهنتان را پر می کنند. این عادت را از بین ببرید و سعی کنید برای یک تا دو دقیقه هم که شده همیشه ذهنتان را از خاطرات مثبت، دستاوردهای مهم و تجربیات خوبتان پر کنید. ما معمولاً این کارهای مثبت را فراموش می کنیم و روی خاطرات بد و منفی تمرکز می کنیم. اما همه چیز به خودتان بستگی دارد. و محصول انتخابتان عاملی است که سطح اعتمادبه نفستان را تعیین می کند.
 
 به آینده فکر کنید.
 یک راه عالی برای پیش رو قرار دادن همه چیز و تعیین اینکه اتفاقات روز چطور بر اعتمادبه نفس شما تاثیر بگذارد این است که نگاهی به آینده بیندازید. از خودتان بپرسید:آیا این مسئله در 5 سال آینده مسئله مهمی خواهد بود و یاد من خواهد ماند؟ این باعث می شود فقط درگیر اتفاقی که افتاده است نشوید. و معمولاً هم پاسخ به این سوال منفی است. با استفاده از این سوال، کنار آمدن با مشکلات روزمره آسان تر خواهد شد و می فهمید که بیشتر اتفاقات اتفاقاتی آنقدر کوچک هستند که نجای نگرانی ندارند.
 
 درک کنید که گذشته مساوی حال نیست.
 هر اتفاقی که سال پیش، ماه پیش یا حتی دیروز افتاده به معنی فردا، ماه آینده یا سال آینده نیست. شما آینده تان را در زمان حال می سازید و می توانید با خودتان تصمیم بگیرید که چقدر اجازه دهید اتفاقات گذشته بر آینده شما تاثیر بگذارند.
حتی اگر طی 10 سال گذشته اعتمادبه نفس خیلی پایینی داشته اید، به این معنی نیست که قرار است همانطور بمانید. می توانید تصمیم بگیرید که زندگی و آینده تن را تغییر دهید. می توانید افکار و خاطرات مربوط به گذشته را دور بریزید و به چیزهای جدیدی فکر کنید.
 
با خودتان مهربان باشید.
 ممکن است با خودتان بدرفتاری کنید. درک کنید که هیچ نیازی به این کار نیست. حتی اگر تا امروز هم اینطور رفتار می کرده اید دیگر وقتش رسیده است که دست از آن بردارید. درعوض با خودتان مهربان باشید. هیچ اشکالی ندارد. بدرفتاری با خودتان هیچ دلیلی ندارد مگراینکه بخواهید خودتان را ناراحت کنید و دشمنانتان را شاد.
 یک بخش مهم است مهربان بودن با خودتان این است که نقاط قوتتان را می فهمید و آنها را رشد می دهید. این کار نه تنها به بهتر شدن مهارت هایتان کمک می کند بلکه اعتمادبه نفستان را هم بالا می برد. یک بخش کوچک تر اما مهم دیگر این است که تحسین های دیگران را بپذیرید. تشکر کردن برای تحسین و تمجید دیگران هیچ اشکالی ندارد. و بعد از هر تحسین حس خوبی به خودتان پیدا کنید.
 
 یاد بگیرید که ذهنتان چطور کار می کند.
آدمها با هم فرق دارند اما مسئله مهم تر این است که نحوه کارکرد ذهن آنها شباهت های زیادی با هم دارد. چیزی که برای بقیه خوب عمل کرده ممکن است برای شما هم موثر باشد. وقتی با عملکرد ذهنتان بیشتر آشنا شوید می فهمید که در موقعیت های مختلف چه واکنشی خواهد داشت. وقتی خودتان را بهتر بشناسید اعتمادبه نفستان بالاتر خواهد رفت.
  
مهارت های اجتماعیتان را تقویت کنید.
 روابط یکی از مهمترین قسمت های زندگی ماست و تقویت مهارت های اجتماعی یکی از مهمترین چیزهایی است که هر فردی باید یاد بگیرد. بهتر کردن نتایجی که در این زمینه می گیرید و به دست آوردن اطمینان بیشتر به مهارت های اجتماعیتان اعتمادبه نفستان را به طور کلی بالا خواهد برد.
 
  به جای اینکه به درون توجه کنید، به بیرون توجه کنید.
 وقتی با دیگران رابطه برقرار می کنید و گاهی اوقات وقتی تنها هستید، بد نیست که توجه ذهنتان را به بیرون دهید تا به درون. مشکل توجه به درون این است که در بسیاری از موقعیت ها باعث می شود به ظاهرتان، اینکه چه گفته اید و دیگران چه گفته اند فکر کنید. تمرکز به بیرون درکنار اینکه به بالا بردن اعتمادبه نفستان کمک می کند، راهی عالی برای تقویت مهارت های مردمی و اجتماعیتان هم هست.
  
اطرافیانتان را از افراد مثبت اندیش انتخاب کنید.
افرادیکه با آنها نشست و برخاست می کنید می توانند موجب شادی یا ناراحتی شما شوند. ازآنجا که ما زمان زیادی را با مردم سپری می کنیم، خیلی مهم است که کنار افراد مثبت-یا حداقل به طرزی منطقی خنثی-- باشیم. بودن یک یا دو نفر منفی باف می تواند تاثیر شگرفی بر شما بگذارد و روز به روز روحیه تان را خراب تر کند.
 
اطلاعات، تاثیرات و احساسات مثبت جذب کنید.
 بیشتر اخبار و حوادث جامعه تصویری منفی از دنیا و خودتان به شما می دهد. اطلاعاتی که دوروبرتان است هم درست مثل افراد دوروبرتان می توانند تاثیر شگرفی بر شما داشته باشند. خودتان انتخاب کنید که دوست داری چه ببینید، بشنوید و بخوانید. فقط چیزهایی را انتخاب کنید که برایتان فایده بخش باشند.
  
مثبت بیندیشید.
 اینکه سعی کنید دنیا و زندگیتان را از دریچه ای مثبت نگاه کنید کمی سخت است و زمان می برد. مخصوصاً اگر سالهای زیادی را با تفکر منفی زندگی کرده باشید.
 شما روی مهارت هایتان کار کرده اید تا آنها را تقویت کنید. به شکست یا طردشدن بعنوان چیزی منفی که اگر اتفاق بیفتد زندگیتان تمام خواهد شد نگاه نکنید. شکست را دوباره در ذهنتان تعریف کنید و تاثیر احساسی منفی آن را کمتر کنید. به شکست بعنوان بازخورد روی نقطه ای از شما که نیاز به تقویت شدن دارد نگاه کنید. به توصیه ای که شکست برایتان دارد گوش دهید و مطمئن باشید که پیشرفت می کنید. و با تعریف کرن دوباره شکست برای خودتان دیگر سطح اعتمادبه نفستان هربار که شکست می خورید افت نمی کند.

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسي، ،
ن : زهرا دیانتی پور
ت : جمعه 24 دی 1395
نقش خانواده در کنترل خشونت

 

مفاهمه در جامعه از بروز خشونت جلوگیری می کند.نقش خانواده انکارناپذیر است  .

خشونت در اشکال مختلف در جامعه از نوع فیزیکی تا روحی وجود دارد اما در هیچ جامعه ای پسندیده نیست. خشونت آسیب های مختلف برای افراد از جمله کودکان دارد که برای کاهش آن نیاز به ریشه یابی و واکاوی است.

 

 به گزارش تیتر شهر به نقل از ایرنا، خشونت واقعیت انکارناپذیری است و همه افراد به نوعی قربانیان خشونت محسوب می شوند. آثار و پیامدهای خشونت به لحاظ فردی و اجتماعی متعدد است و ارائه راهکارهای موثر برای مقابله با این مسئله نیاز به بررسی دقیق و کارشناسی دارد.

خشونت از کجا نشات می گیرد؟ چگونه عده ای خشونت را می آموزند؟ در برابر خشونت چگونه باید ایستادگی کرد؟ چگونه می توانیم کشور و جامعه ای دارای رحمت اسلامی و نبوی داشته باشیم؟ چگونه می توانیم جوامع منطقه و جهان را از خشونت برهانیم؟ 
اینها سوالاتی هستند که در سخنرانی رییس جمهور در آستانه سال تحصیلی جدید در مورد موضوع خشونت مطرح شد، و نشانگر اهمیت موضوع مقابله با خشونت است. موضوعی که در سطح بین المللی مطرح است و البته نمودهای بسیاری در سطح جامعه ما دارد. 
خشونت می تواند در رفتار های شخصی و فردی، در محیط خانواده و جامعه بروز و ظهور داشته باشد و دامنه مصادیق آن بسیار گسترده است؛ به طوری که خشونت تنها جنگ و ترور نیست بلکه ناشکیبایی ها، آشفتگی های اجتماعی، هرج و مرج، رفتارهای پرخاشگرایانه، توهین های کلامی و ارتباطی، تنبیه های جزئی، تحریم امکانات، بی توجهی به نیازهای جسمی و روانی، تمسخر، خرد کردن شخصیت، تهدید، دشنام و استهزاء، خشونت های جنسی و ناموسی، تجاوزهای جنسی، گفتار ناخوشایند، بداخلاقی و بدرفتاری، بی احترامی به یکدیگر، نبود اخلاق دوستانه، محرومیت ها و رفتارهای خارج از چارچوب اخلاق اسلامی نیز نوعی خشونت محسوب می شود. 
آسیب ها و ناهنجاری های اجتماعی ناشی از بروز خشونت در جامعه انکارناپذیر است و واقعیت تلخی است که خود را به اشکال مختلف در زندگی شهروندان نشان می دهد و از آنجایی که موضوع خشونت دامنه شمول گسترده ای دارد و همچنین موضوعی چند جانبه و چند بعدی است، به نظر می رسد که بهره مندی از نظر کارشناسان و متخصصان با نقطه نظرات و دیدگاه های مختلف، برای پیدا کردن راه حل هایی جهت مقابله با خشونت و کاهش آن در جامعه می تواند راهگشا باشد .
با توجه به ضرورت و اهمیت پرداختن به این موضوع، میزگردی با عنوان «راهکارهایی برای مقابله با خشونت» به میزبانی خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) با حضور دکتر حسین احمدی نیاز حقوقدان، دکتر سید جواد میری منیق جامعه شناس و دکتر محسن لواسانی روان شناس برگزار شد و هر یک از این صاحبنظران، از منظر تخصصی به این موضوع پرداختند.

** آیا درست است در کشوری که به امربه معروف و نهی از منکر و کارهای فرهنگی توصیه می شود، شاهد جنایت باشیم؟ 
حسین احمدی نیاز حقوقدان و وکیل دادگستری در این میزگرد با اشاره به قتل اخیر 4 دختر 6 تا 10 در شهرهای مختلف کشور، در این زمینه می گوید: این دختران خردسال قربانی تبدیل هوس به جنایت شده اند و نمونه کوچکی از خشونت های موجود در جامعه هستند و همیشه بیم تکرار آن وجود دارد. 
این حقوقدان ادامه می دهد: موضوع مهم در این زمینه این است که آیا ما این موضوعات و موضوعات مشابه را کالبدشکافی کرده ایم و اگر آری به چه میزان و دوم اینکه علل بروز این نوع خشونت ها در جامعه ما چیست؟ آیا درست است در کشوری که به امربه معروف و نهی از منکر و کارهای فرهنگی توصیه می شود، شاهد جنایت باشیم؟ 

**لزوم بازنگری محتوای کتب درسی مقاطع تحصیلی
احمدی نیاز با تاکید بر سخنان رئیس جمهوری در روز بازگشایی مدارس، می گوید: با بررسی کتب درسی مقاطع تحصیلی مختلف جای خالی یکسری مفاهیم کلیدی و بنیادی همچون بردباری، همزیستی مسالمت آمیر، عشق ورزیدن، دموکراسی، حقوق بشر، احترام به همنوع ، احترام متقابل و مفاهیمی از این نوع کاملا مشهود است و باید این مفاهیم در کتب درسی گنجانده شود و به دانش آموزان آموزش داده شود که در این صورت در بازخورد اجتماعی ما در آینده بسیار موثر خواهد بود. 
وی در این زمینه ادامه می دهد: افرادی در جامعه حضور دارند که رتبه علمی خوب و وضع اقتصادی رو به بالایی دارند اما از جهت درک مفاهیم شهروندی و شعور اجتماعی تهی از این مفاهیم هستند و این کمبودها در عمل نمایان می شود. 

** در حال حاضر 15 میلیون پرونده جاری در مراجع قضایی وجود دارد
این وکیل با اشاره به اینکه طبق اعلام رئیس قوه قضاییه در حال حاضر 15 میلیون پرونده جاری در مراجع قضایی وجود دارد، اضافه می کند: بر این اساس به طور میانگین هر سه خانواده ایرانی دارای یک پرونده قضایی است که مشاهده می شود دختر علیه مادر، پدر علیه پسر و پسر علیه خانواده شکایت کرده است و این یعنی یک ناهنجاری و یک خشونت در خانواده ها وجود دارد؛ کرامت انسانی و معیارهای اخلاقی و احترام مفهوم واقعی خود را از دست داده و ذایل شده است.

**زندان ها بازدارندگی ندارند 
احمدی نیاز با طرح این سوال که چرا علی رغم تمام پند و اندرزها و امر به معروف ها و نهی از منکرها شاهد این حجم وسیع دعاوی در کشور هستیم و چگونه است که پدر علیه فرزند، فرزند علیه پدر اقامه دعوی می کند ؟ ادامه می دهد: وقتی حکم اعدام در ملاء عام صادر می شود، در اصل مردم به دیدن صحنه ارتکاب جرم و یا اعدام تشویق می شوند و این واقعه به یک تفریح تبدیل می شود تا جایی که حتی بازی 'اعدام بازی ' به لیست بازی های کامپیوتری اضافه می شود. بنابراین باید از منظر حقوقی به منشا خشونت ها در جامعه نگاه انداخته و علت تولید این خشونت ها را بررسی کنیم و بدانیم که آیا قانون توانسته نسبت به کاهش جرم اقدام کند یا خود موثر در بازتولید خشونت بوده است. 
این حقوقدان ادامه می دهد: طبق اصل 156 قانون اساسی ، رییس قوه قضاییه و قوه مقننه ملزم و مکلف به پیشگیری از وقوع جرم است. این پیشگیری یعنی پیشگیری از وقوع خشونت و بزه در جامعه اما از منظر حقوقی و قانونی در این زمینه توفیقی حاصل نشده است و تاکنون نتوانسته ایم برای کاهش خشونت در جامعه و بازدارندگی آن اقدامی کنیم. 
احمدی نیاز با انتقاد از وضعیت زندان های کشور آن را به یک دانشگاه بزرگ برای یادگیری اصول خلافکاری و آشنایی با انواع خشونت ها توصیف می کند و می گوید: از آنجایی که زندان های ما از استانداردهای لازم برای بازآموزی یک زندانی برخوردار نیست، کارایی خود را در بعد متنبه شدن زندانی و آثار بازدارندگی از دست داده است.

** هر قاضی به طور میانگین روزانه به 30 پرونده قضایی رسیدگی می کند 
وی با اشاره به اینکه قلم قضات برای صدور حبس باز است ادامه می دهد: عناوین مجرمانه در کشور ما زیاد است و قانونگذار به نحوی قانون مجازات را تنظیم کرده است که دست قضات برای صدور حکم حبس باز است. از طرفی طبق آمار و با توجه به افزایش عناوین مجرمانه و میزان حجم دعاوی هر قاضی به طور میانگین روزانه به 30 پرونده قضایی رسیدگی می کند و این خود یکی از معضلاتی است که فشار زیادی بر روی این گروه از جامعه وارد می شود. 
این وکیل می گوید: عوامل زیادی از جمله اعتیاد ، بیکاری ، تورم ، نابرابری های اجتماعی و اقتصادی باعث بروز خشونت در جامعه وجود دارد. از طرفی بی اعتمادی مردم به قانون نیز سبب مصلح کردن خود به صلاح خشونت برای دفاع از حق و گرفتن حقوق شده است که در قبایل ایرانی بیشتر دیده می شود. 
این حقوقدان با اشاره به اینکه دروغ گفتن به جز در شهادت دروغ امر مرسومی است اضافه می کند: این در شرایطی است که طبق نظر اسلام و با نگاه شرعی دروغ گناه کبیره است و این تعارضی است بین قانون و شرع و مجاز شمارده می شود به عبارتی زمانی که اعتماد از بین برود، همه چیز مجاز شمرده می شود. 
احمدی نیاز با تاکید بر این جمله که باید نگران زیرزمینی شدن خشونت ها باشیم ادامه می دهد: بسیار دیده می شود که عملکرد مسئولین سبب می شود تا خشونت به جرایم سازمان یافته زیرزمینی تبدیل شود که در این صورت بسیار خطرناک خواهد بود و اینها ناشی از برخوردهای سلبی با خشونت است و در حال حاضر کنترل خشونت و بزهکاری موجود در جامعه بسیار سخت شده است.

** چیزی که به عنوان خشونت در جامعه حاکم است، غیبت دیالوگ است
سیدجواد میری منیق، جامعه شناس و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، می گوید: در جامعه کنونی شکاف طبقاتی وجود دارد و در جامعه ای که شکاف طبقاتی زیاد است، خشونت به انحاء مختلف از جمله خشونت کلامی، خشونت فیزیکی و خشونت نمادین بروز پیدا می کند. 
وی می افزاید: زمانی که ذهن مخدوش باشد، زبان هم مخدوش است و به تبع آن، رفتار هم مخدوش می شود. و چیزی که به عنوان خشونت در جامعه حاکم است، غیبت دیالوگ است. در واقع عدم شکل گیری مفاهمه و گفتگو در جامعه یکی از مهمترین دلایل بروز خشونت است.

**خشونت کلامی در جامعه موج می زند 
میری منیق در ادامه با بیان اینکه در حال حاضر خشونت کلامی در جامعه موج می زند، می گوید: متاسفانه این نوع خشونت حتی در میان مسئولین نیز وجود دارد؛ به طوری که از تربیون های رسمی بروز پیدا می کند.
میری منیق ادامه می دهد: یکی از ریشه های خشونت در جامعه مربوط به مسئله معیشت است. متاسفانه عدالت معیشتی در جامعه وجود ندارد و در اثر شکاف طبقاتی که در جامعه شکل گرفته، افراد احساس محرومیت می کنند. این حس محرومیت، تنها مربوط به نداشتن تامین نیازهای معیشتی و رزق و روزی نیست بلکه حس طرد شدگی و مطرود بودن در میان افراد جامعه را نهادینه می کند.
وی بیان می کند: از جمله مظاهر این شکاف طبقاتی رشد سریع و قارچ گونه بانک ها و نمایشگاه های اتومبیلی است که به عنوان مثال اتومبیل هایی به قیمت یک میلیارد تومان دارد و در کنار آن کارگری وجود دارد که حقوق ماهانه اش کمتر از یک میلیون تومان در ماه است. این شکاف طبقاتی و عدم توزیع عادلانه ثروت باعث ایجاد حس محرومیت می شود و حس تعلق را نسبت به جامعه از بین می برد. و زمانی که حس تعلق خاطر در دل و جان و زبان افراد جامعه از بین برود، هر کس به هر قیمتی، برای اینکه بتواند گلیم خود را از آب بکشد، دست به کار می شود و زمینه بروز خشونت در جامعه ایجاد می شود. به بیانی دیگر، وقتی حس تعلق از دل افراد جامعه بیرون برود، هر اتفاقی ممکن است رخ دهد.
وی در پاسخ به این سوال که خانواده چقدر در شکل گیری خشونت موثر است، می گوید: در ذهن و زبان مردم ایران، خانواده پدرسالار حاکم است اما واقعیت جامعه امروز ما نشان می دهد که زنان نسبت به قبل عاملیت و مشارکت بسیار بیشتری در جامعه دارند .لذا مدل دموکراتیک و شایسته سالاری باید در خانواده حاکم باشد و از نگاه جنسیتی پرهیز شود. 

** شکل گیری دیالوگ و مفاهمه در جامعه از بروز خشونت جلوگیری می کند
میری منیق، یکی از مهمترین نکات در جامعه مدرن را ساختن مفاهمه می داند و می گوید: شکل گیری دیالوگ و مفاهمه در جامعه از بروز خشونت جلوگیری می کند.
میری منیق نوع نگاه به جامعه را در شکل گیری خشونت موثر می داند و ادامه می دهد: اگر در جامعه هرکس تخطی کرد مجازات شود، جامعه مجازاتی می شود و اگر بررسی کنیم که چه زمینه هایی برای جرم و بزه در جامعه وجود دارد و با نگاه های ترمیمی سعی کنیم زمینه را برای بازسازی مطلوب فراهم سازیم، جامعه اصلاح خواهد شد. 
این جامعه شناس می گوید: در نگاه ترمیمی زمینه شکل گیری انسان مطلوب فراهم می شود و همانگونه که علامه جعفری اشاره دارد، جامعه آرمانی، جامعه ای است که در آن اشخاص تبدیل به شیء نشوند و از سمت اشیاء به سمت شخصیت ها برویم.
وی ادامه می دهد: در نگاه اسلامی، نگاه ترمیمی مطلوب است و سعی در هدایت افراد جامعه است.

** در نظام حقوقی و قضایی، مرز میان جرم و گناه مشخص نیست
همچنین وی می گوید: مشکلی که در نظام حقوقی و قضایی وجود دارد این است که، مرز میان جرم و گناه مشخص نیست و در واقع مسائلی که بعد اخلاقی دارد، ابعاد حقوقی و قضایی پیدا کرده و شاید یکی از دلایل افزایش پرونده های قضایی اختلاط مسائل اخلاقی و قضایی باشد. لذا نیاز به یک واکاوی جدی در این مورد در جامعه احساس می شود و در صورت واکاوی، جامعه مدنی احیا خواهد شد. بدین معنا که مدنیت جای عنف و خشونت را خواهد گرفت.
میری منیق می گوید: یکی از مسائل دیگری که باید برای مقابله و کاهش خشونت به آن پرداخت، بازتعریف مفهوم اوقات فراغت است. چرا که در ایران اوقات فراغت تعریف نشده است. در فضای شهری نیز اوقات فراغت جایی ندارد و اوقات فراغتی هم که وجود دارد، براساس شکاف طبقاتی است.

** نقش خانواده در جلوگیری از خشونت انکارناپذیر است
محسن لواسانی روانشناس و عضو هیات مدیره انجمن مطالعات خانواده ایران، بین کمبود انرژی روانی و خشونت رابطه مستقیمی برقرار می کند که به منظور کمبود انرژی روانی به دنبال راه های غیرمتعارف می رویم. وی دراین زمینه می گوید: نقش نهادهای آموزشی در جلوگیری از خشونت انکارناپذیر است و باید به محتوای آموزشی، شیوه های آموزش و مهمتر از همه کانون خانواده توجه ویژه شود. 
وی با اشاره به اینکه فرهنگ هر جامعه ای بایدها، نبایدها و شخصیت افراد آن جامعه را می سازد و شخصیت افراد نیز رفتار آنها را می سازد، اضافه می کند: دو درصد از کل مردم جهان از نظر روانی سالم هستند، 18درصد اختلال شخصیت دارند و 80 درصد آدم های نرمال و معمولی هستند که با یک موج تبدیل به افراد دارای اختلال شخصیت می شوند. 
این روانشناس در این زمینه ادامه می دهد: آنچه که در این آمار مهم است این است که باید حواسمان به 80 درصد جامعه باشد تا به جمع 18 درصد اختلال شخصیت نپیوندند. 
عضو هیات مدیره انجمن مطالعات خانواده ایران بحث خشونت را همه جانبه گرا معرفی می کند و تاکید می کند: مدرسه جایی است که به ما نظم می دهد و در واقع تربیت و شکل گیری شخصیت افراد در وهله نخست در خانواده شکل می گیرد. معمولا اولین تنبیه ها را کودکان در خانواده تجربه می کنند 

** مراکز نگهداری کودکان بزهکار باید آموزش های مهارتی و فنی حرفه ای ارائه بدهند
به گفته وی نتایج بررسی خشونت در مراکز نگهداری کودکان بزهکار نشان داده است که شیوه نگهداری بچه ها نتوانسته منجر به کاهش خشونت شود. بنابراین باید در حوزه آموزشی به بچه هایی که در معرض خطر هستند کمک کرد تا به صورت مهارتی و حتی فنی و حرفه ای آموزش ببینند. 

** حوزه آموزش در کشور ما نیاز به اقدام فرهنگی دارد
لواسانی با تاکید بر اهمیت اجرای برنامه های پیشگیرانه از مهدهای کودک پیشنهاد می کند: قوانین مربوط به سن ازدواج و اخلاق را در حوزه خانواده با حفظ چارچوب های دینی و اخلاقی اصلاح کنیم این روانشناس با تاکید بر اهمیت نقش آموزش از پایین ترین مقاطع تحصیلی، می گوید: حوزه آموزش در کشور ما نیاز به اقدام فرهنگی دارد. منظور این است که آموزش ها باید همه جانبه گرا باشند و خانواده ها و معلمان را درگیر کند. 
همچنین باید افزایش سطح توانمندی های پزشکان، مشاوران و کارکنان نظام بهداشت و درمان را در دستور کار قرار دهیم تا مهارت های لازم در مدیریت با خشونت های خانگی و مدرسه را آموزش دهند. 

**دولت باید بیشترین بودجه اش را در فرهنگ سازی هزینه کند
وی ادامه می دهد: جامعه ما جامعه غمناکی است که از افسردگی شهروندان و نبود معیارهای شاد زیستن حاصل شده است. از طرفی مولفه های شاد زیستن در شهرهای بزرگ مثل تهران چیزی وجود ندارد. بنابراین دولت باید بیشترین بودجه اش را در فرهنگ سازی هزینه کند و شاد زیستن را به مردم آموزش دهد.

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسي، نقش خلانواده در کنترل خشم ، ،
ن : زهرا دیانتی پور
ت : پنج شنبه 23 دی 1395
کنترل وکاهش خشونت در جامعه

 

         دكتر احمدي نياز . حقوقدان 

 

      خانواده، رسانه، قانون و فرهنگ برای خشونت زدایی از جامعه

افزایش امید و پویایی در جامعه، تقویت بنیان های خانواده، اصلاح کارکرد رسانه ها و ابزار ارتباط جمعی و نیز سازوکارهای حقوقی و قانونی، از توصیه های صاحبنظران امور اجتماعی برای کنترل و کاهش خشونت در جامعه است.

 

 

خشونت، به عنوان یک آسیب رفتاریِ ناشی از اختلال های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در هر جامعه ای کم و بیش بروز می یابد؛ معضلی که «حسن روحانی» رییس جمهوری در نخستین روز از مهرماه امسال و همزمان با شروع سال تحصیلی به آن اشاره و خشونت را مشکل بزرگ امروز منطقه و جهان عنوان کرد.
وی با بیان اینکه خشونت تنها جنگ و ترور نیست، گفت: بی احترامی به یکدیگر، نبود اخلاق برادری و خواهری و دوستانه نیز نوعی خشونت است. محروم کردن نوجوانان از تحصیل و مدرسه، وادار کردن کودکان و نوجوانان به کار پرزحمت و رفتار خارج از چارچوب اخلاقی و اسلامی در داخل خانه نسبت به کودکان و نوجوانان نیز از انواع دیگر خشونت محسوب می شود. 
روحانی با تاکید بر لزوم مبارزه با خشونت، اظهار کرد: امروز باید به این فکر باشیم که خشونت تا چه اندازه می تواند محیط اجتماعی جوانان و نوجوانان و آینده کشورها را تهدید کند. باید ببینیم خشونت و بی اخلاقی از کجا آغاز می شود و چگونه عده ای خشونت را می آموزند و برای مبارزه با خشونت باید چه کنیم و چه راه هایی وجود دارد که کشور، جامعه، منطقه و جهان از خشونت آسوده شود؟ 
به باور جامعه شناسان و روانشناسان، خانواده، فرهنگ، رسانه و نحوه اجرای قوانین نقش مستقیمی در افزایش یا کاهش خشونت در جامعه دارند. در این میان، فرهنگ سازی وسایل ارتباط جمعی، رفع بیکاری، افزایش امید و نشاط در جامعه، فراهم سازی امکانات تفریحی و رفاهی و حمایت از قوام و معیشت خانواده ها، مهمترین راهکارهای پیشگیری از بروز خشونت در جامعه از نگاه کارشناسان است. 

**خانواده، فرهنگ و رسانه؛ سه عامل اثرگذار بر افزایش یا کاهش خشونت 
«امان الله قرایی مقدم» جامعه شناس در گفت وگو با پژوهشگر ایرنا، خشونت را پدیده ای عنوان کرد که از لحظه تولد در خانواده و سپس در برهه های گوناگون زندگی، با شخص همراه است و او را دنبال می کند. قرایی مقدم افزود: بستر خشونت از روزهایی که جنین در رحم مادر به سر می برد، آماده می شود و آرامش، امنیت و راحتی مادر در دوران بارداری تاثیر بسیاری بر کاهش یا افزایش خشونت دارد. همچنین، امنیت و آرامشی که در سایه روابط عاطفی، اقتصادی و فرهنگی خانواده به فرزند منتقل می شود در رفتار و منش کودک تاثیر دارد. پس خانواده سلول بنیادی در همه زمینه ها است که این سلول متاثر از کنش و واکنش جامعه است. 
از نگاه این جامعه شناس، مولفه های فرهنگی نیز عواملی مهم در کاهش یا افزایش خشونت به شمار می آیند. افراد جامعه بر بستر فرهنگ اخلاقمدار و تعالی محور به سمت آرامش، شادی و امید سوق می یابند و به همان میزان از خشونت و جرم دور خواهد ماند. برعکس، افراد جامعه ای که همواره با فرهنگ خشونت زا روزگار به سرمی کنند، از خشونت و ناآرامی رنج می برند. 
قرایی مقدم سومین عامل افزایش خشونت در جامعه را به نقش رسانه های جمعی مرتبط دانست و گفت: محتوای برنامه های منتشر شده در رسانه ها اعم از خبرها، سریال ها و فیلم ها، نقش زیادی در افزایش یا کاهش خشونت دارد. وسایل ارتباط جمعی در برنامه های خود، توانایی گسترش امید به آینده یا بروز ناامیدی در جامعه را دارند. 

** قانون در برابر خشونت، بازدارنده یا برانگیزنده؟ 
«حسین احمدی نیاز» حقوقدان، در میزگردی که چندی پیش در خبرگزاری ایرنا برگزار شد، خشونت را به ابرهای تیره ای تشبیه کرد که در آسمان ایران به چشم می آید و آسیب های بسیاری در زندگی روزمره افراد جامعه به بار آورده است. 
احمدی نیاز گفت: نگاه حقوقی به خشونت این پرسش را به ذهن می آورد که آیا قانون در کاهش خشونت نقش داشته است یا اینکه قانون، خود باعث رواج خشونت شده است؟ به تعبیر دیگر، باید دید اعدام در ملاءعام، شلاق زدن و سایر قوانین اجرایی، جنبه هشدار و آموزشی داشته است یا خود عامل از بین رفتن جنبه زشت انگاری جرم در اجتماع یا بدآموزی شده است؟ در این میان، برخی قوانین نیز با استانداردها منطبق نبوده و نگاهی سختگیرانه نسبت به شهروندان دارند؛ قوانینی همانند قانون حبس که با کوچکترین جرمی، فرد خطاکار به حبس فرستاده می شود، غافل از این که زندان ها، معبر آموزش و افزایش خشونت هستند. 
وی افزود: تعداد زیاد پرونده های قضایی و کم بودن تعداد قاضی در این حوزه، از ناموفق بودن قانون در کاهش خشونت حکایت دارد چرا که هر قاضی روزانه ملزم به رسیدگی به 30 پرونده است، این حجم فشار کاری، رسیدگی ناقص را به دنبال خواهد داشت. همه این موارد دست به دست هم داده تا خشونت روندی رو به رشد یابد و دستگاه قضایی در کاهش خشونت آن طور که باید موفق عمل نکند. 
احمدی نیاز همچنین، بی اعتمادی به قانون را آسیبی منتهی به افزایش خشونت در جامعه دانست و بیان کرد: در نظام حقوقی ایران، جامعیتی برای همه جرایم وجود ندارد برای نمونه، در قانون دروغگویی تنها در 2 مورد جرم تلقی می شود و در غیر آن، محکومیت قضایی بر آن حاکم نیست. به همین دلیل رواج دروغگویی در اقشار گوناگون جامعه و حتی برخی سیاسیون را شاهدیم. همین مساله باعث بی اعتمادی افراد به قانون شده و در شرایط مساوی، قانون را لازم و کافی نمی دانند. در این صورت، به دادگاه عرفی و سنتی خود رجوع و حکم صادر می کنند. 

 



** راهکارهایی برای کنترل خشونت 
«محسن لواسانی» مدرس دانشگاه و عضو انجمن روانشناسی ایران، به عنوان یکی دیگر از کارشناسان حاضر در میزگرد ایرنا گفت: بر پایه برآوردهای موجود، 2 درصد از مردم جهان از نظر روانی سالم و 18 درصد دچار اختلال روانی اند. 80 درصد نیز طبیعی و معمولی اند که افراد این دسته در صورت کنترل نکردن خشم، به افراد دارای اختلال روانی نزدیک خواهند شد. پس می توان گفت پرخاشگری، خشونتی همه جانبه گرا است؛ موضوعی که باید به آن توجه داشت و مراقب بود که این گروه 80 درصدی به سمت گروه 18 درصدیِ دارای اختلال روانی کشیده نشوند. 
وی، برای کنترل خشم و جلوگیری از تمایل افراد به پرخاشگری، توجه و حمایت از خانواده را توصیه کرد و گفت: کانون خانواده نخستین جایگاه تربیتی و آموزشی است که به فرزندان نظم می دهد. بنابراین آموزش به والدین برای جلوگیری از هر گونه خشم آنی و در کنار آن افزایش تاب آوری افراد و کاهش تحریک پذیری بخش هایی از مغز که عامل ایجاد خشونت می شود از راهکارهای کاهش خشونت در جامعه است. در کنار این راهکارهای حمایتی، حضور مشاوران در همه صحنه ها کارکردهای موثری خواهد داشت و نزاع ویرانگر را به نزاع سازنده تبدیل می کند. 
احمدی نیاز هم در خصوص راهکارهای کنترل خشونت اظهار کرد: با بررسی کتاب های درسی در سطوح مختلف مدارس، خلاء مفاهیم کلیدی و بنیادی دیده می شود که می تواند مانع خشونت شود؛ مفاهیمی مانند کرامت ورزیدن، احترام به همنوع، رعایت قوانین و غیره؛ واقعیاتی که اگر به آن ها توجه شود و به دنبال آن، سبک آموزش و مطالب کتاب های درسی از همان دوران آغازین تحصیل تغییر یابد، به کاهش خشونت کمک شایانی می کند. 
این حقوقدان همچنین، به پدیده زیرزمینی شدن خشونت ها اشاره کرد و گفت: در صورتی که قوانین تغییر نکند و برخورد سلبی با خشونت همچنان ادامه یابد، خشونت های زیرزمینی افزایش خواهد یافت. در این مورد است که کنترل خشونت دشوار و رواج آن بیشتر خواهد شد. در نتیجه، ترمیم آسیب هایی که این نوع از خشونت به سرمایه های اجتماعی وارد ساخته است، سال ها به طول می انجامد. اینجا است که دستور قاطع و عملی رییس جمهوری برای برونرفت از این شرایط در کنار همکاری قوای مقننه و قضاییه، اختصاص بودجه و حمایت از سازمان های مردم نهاد کارگشا خواهد بود. 
قرایی مقدم هم با بیان اینکه خشونت ارثی، ذاتی و فطری نیست و از جامعه دریافت می شود، گفت: خشونت از خشونت زاده می شود و سپس به بیرون انعکاس می یابد. پس رفتار مسوولان و دولتمردان و نمایندگان مردم هم می تواند بسترساز توسعه خشونت در جامعه باشد که با درنظر گرفتن این موضوع و اهمیت درمان آن، می توان زمینه های بروز خشونت در جامعه را مهار کرد. همچنین تغییر برنامه رسانه، رفع بیکاری و افزایش امید و تفریح های سالم از عوامل کاهش خشونت در جامعه به شمار می روند زیرا جامعه ای که شادی و نشاط در آن نهادینه شود، از گسترش ناآرامی به دور است. 

 

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسي، کنترل وکاهش خشونت در جامعه، ،
ن : زهرا دیانتی پور
ت : پنج شنبه 23 دی 1395
حقوق کودک در قرآن

بررسي حقوق كودك در قرآن و موانع وچالشهاي اجرايي در ايران

 

چكيده:

ما برای پی بردن به آینده، به تصویر‌سازی ابر رایانه‌ها احتیاجی نداریم. بخش اعظم هزاره پیش رو را می‌توان در میزان توجه ما به کودکان جست و جو کرد بیشتر از هر چیز دیگر، آینده بشری در ذهن و جسم کودکان در حال رشد امروز رو به شکل‌گیری است.اسلام به‌عنوان كامل ترين دين الهي منادي نجات بشريت در سراسر عالم است. قرآن جامع‌ترین منبع هدایتی بشریت ، درباره‌ حقوق کودک حرف‌های بسیاری دارد و نظام حقوقی منحصر به فردی را تعریف می‌کند. و در قوانین مدنی و جزایی نیز پاره ای مقررات حمایتی در این زمینه آمده است.  اما این سؤال مطرح است با توجه به اينكه در میان غوغای اندیشه‌ها و مکتب‌ها ،نظام حقوقی اسلامي ، علاوه بر تئوری پردازی‌های عالی به ارایه راهکار و روش و آسیب شناسی در حوزه عمل جامع‌تر و برتر است چراحقوق كودك متأسفانه در كشورما مغفول مانده است وایران همچنان فاصله بسیار زیادی تا اجرای کامل حقوق کودک دارد .چه بايدكرد تا همه به اين مقوله ورود كنند و دفاع از كودكان در جامعه ،اساسي و نهادينه شود.در اين مقاله برآنيم تا با كنكاش در آيات كريمه قران نكات حقوقي كودك را استخراج نماييم و دلايل اجرايي نشدن كامل حقوق كودكان را در كشور بررسي نماييم .

كليد وا‍‍زه: قرآن. حقوق كودك. ايران. موانع.

مقدمه:

از آنجا که گستردگی مخاطبان حقوق کودک در ایران به نسبت جمعیتش در مقایسه با سایر کشورها بیشتر است. زیرا کشور ایران پس از بلژیک جوانترین کشور دنیا است و در حدود نیمی از جمعیت آن جوانان زیر ۱۸ سال هستند. به خاطر اهمیت فوق العاده دوران کودکی در رشد و پرورش کودکان، آسیب پذیری و لزوم حمایت از آنان و متفاوت بودن آنان از بزرگسالان در همه زمینه ها، پرداختن به حقوق کودک در ایران اجتناب ناپذیر است و عدم توجه به حقوق این قشر عظیم می تواند صدمات جبران ناپذیری را برای کشور در آینده به همراه داشته باشد. حقوق کودک یکی از زمینه های مهم حقوقی است و دارای ابعاد حقوقی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی داخلی و بین المللی است. این حقوق هم در سطح بین المللی(۱۹۸۹) و هم در سطح داخلی(۱۳۷۲) مورد توجه خاص قرار گرفته است، به طوریکه علاوه بر تاکیدی که در اسلام به حقوق کودک شده است، در قانون اساسی ایران(اصل ۲۱) و در قوانین مدنی و جزایی نیز پاره ای مقررات حمایتی در این زمینه آمده است.

کودکان به عنوان سرمایه و منبع اصلی رشد وشکوفایی آینده یک جامعه است. نسلی که جانشین بازیگران فعلی عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و … جامعه خواهند شد. کودک امروز همان رهبران آینده یک جامعه است، چنانچه رهبران امروزی همان کودکان دیروزند که امروز بر مسند تصمیم گیری سرنوشت جامعه مان تکیه زده اند. جامعه سالم نیازمند این است که کودکان سالم و خلاق برای فردای این جامعه تحویل دهند. هیچ انسانی بطور ذاتی و فطری بزهکار و خلافکار نیست. خلافکاری و بزهکاری یک پدیده ای اجتماعی و اکتسابی است، پدیده ای که افراد یک جامعه از محیط ناسالم در شرایط که راههای قانونی را بسته بیابند یاد میگیرند. دوران کودکی یکی از حساس ترین دوران است که باید یک جامعه به لحاظ حقوقی و اجتماعی به آن با حساسیت برخورد نمایند. چرا که به اعتقاد روانشناسان بسیاری ازرفتارهای دوران بزرگسالی ریشه درناخودآگاه دوران کودکی افراد دارد. با رعایت حقوق کودکان و آموزش درست آنها می توان انتظار نسل سالم و جامعه متشکل از انسان های سالم داشت. کودکان به عنوان قشر آسیب پذیر همواره در معرض انواع آسیبها، خطرها و تهدیدهای جسمی، روانی، اخلاقی و عاطفی قرار دارند.حمایت از کودکان در مقابل این خطرها و رعایت حقوق ضروری و بایسته ای آنها برای تضمین سلامتی، امنیت و رفاه کودکان و نسل آتی جامعه مسأله است که ضرورت آن تردید ناپذیر می نماید. امروزه حقوق کودک ازمصادیق برجسته و بارز حقوق بشر بوده و رعایت آن در تمام جوامع بشری امر مقبول و اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان به کنوانسیون حقوق کودک ۱۹۸۹ پیوسته و التزام خود را به رعایت اصول آن اعلام داشته اند.


معنای لغوی حقوق:

جمع حق یعنى راستى‏ها، بهره‏ها، مواجب، اموال و...، همین معنا در علم حقوق و فقه درمورد امتیاز و قدرتى که یک فرد در مقابل دیگران در زندگى اجتماعى دارد و از آن مى‏تواند استفاده کند، کاربرد فراوان دارد، مانند حق آزادى، حق مالکیت، حق رأى حق قصاص و... حقوق در این معنا معادل کلمه انگلیسى Rights مى‏باشد.) فرهنگ فارسی عمید. فرهنگ معین، ج‏1، ص‏1364.(

معنای اصطلاحی حقوق:

در زبان فارسی واژه ی «حقوق» به معانی گوناگون به کار می رود که از جمله به دوتای آن اشاره می کنم:

۱- مجموع قواعدی که بر اشخاص، از این جهت که در اجتماع هستند، حکومت می کند.

۲- برای تنظیم روابط مردم و حفظ نظم در اجتماع، حقوق برای هرکس امتیازهایی در برابر دیگران می شناسد و توان خاصی به او می بخشد. این امتیاز و توانایی را «حق» می نامند که جمع آن حقوق است و «حقوق فردی » نیز گفته می شود: حق حیات، حق مالکیت، حق آزادی شغل و حق زوجیت به اعتبار معنی اخیر است که گاه با عنوان «حقوق بشر» مورد حمایت قرار می گیرد. ولی، واژه حقوق، به معنی نخست، همیشه با ترکیب جمع به کار می رود و برای نشان دادن مجموع نظامها و قوانین است: مانند حقوق مدنی، حقوق بین الملل و حقوق اسلام(ناصر کاتوزیان، سایت علم حقوق. - حقوق مدنی خانواده- جلد 1 و 2)

معنای لغوی کودک:                                                                                                                                           شاید تعریف کلمه کودک و بیان مفهوم آن کمی خنده آور به نظر آید، چون ممکن است تصور شودکه معنای کودک از بدهیات است. اما علمای حقوق و فقهاء به جهت تأثیرات خاصی که دورة کودکی در حقوق و تکالیف دارد اقدام به تعریف آن نموده اند. از نظر عرف دوره کودکی پس از نوزادی شروع و تا رسیدن به سن قانونی ادامه می یابد. حد فاصل میان نوزادی و نوجوانی را عرف عام دوره ای کودکی می گویند.

علماء حقوق ذیل کلمه صغیر می گویند: پسر و دختری که به بلوغ شرعی نرسیده است از محجورین است، به محض رسیدن به بلوغ حجر او محو می شود، بدون این که احتیاج به صدور حکم از سوی حاکم شرع باشد، اگر پیش از بلوغ به حدی رسد که دارای تمیز باشد او را صغیر ممیز گویند.) محمد جعفر لنگرودی-1381(

همچنین ذیل واژة بلوغ می نویسند: سن بلوغ و رشد با پیدایش یکی از پنج وضعیت برای طفل حاصل می شود که عبارت از روئیدن موی در بعض قسمت های بدن، (در صورت، زیر بغل و اطراف آلت)، احتلام در پسران، حیض در دختران، رسیدن به سن 9 سال تمام در دختران و 15 سال تمام در پسران، و استعداد بارور شدن دختران خواهد بود. ) محمد جعفر لنگرودی-1381( اگر این ویژگی ها در کسی به منصة ظهور و مشاهده نرسد کودک است و الا نوجوان یا جوان خواهد بود. و نیز گفته شده که صغار جمع صغیر است و در اصطلاح «صغیر» به کسی گفته می شود که از نظر سن به نمو جسمانی و روحی لازم برای زندگانی اجتماعی نرسیده باشد.) حبیب الله طاهری

1376(

فقها هم در بخش های وسیع از فقه به تناسب بحث، به تعریف کودک پرداخته اند. حضرت امام خمینی(ره) در تحریر می فرماید: «الصغیر وهو الذی لم یبلغ حد البلوغ محجور علیه شرعا لا تنفذ تصرفاته فی أمواله» صغیر کسی است که به حد بلوغ نرسیده باشد، این شخص از تصرفات در اموال خود ممنوع خواهد بود و در ادامه می افزاید: هرچند که در کمال تمیزی و رشد باشد و تصرفاتش در نهایت سود و صلاح صورت گیرد) الخمینی

1408(چنین شخصی از نظر فقها کودک تلقی می گردد.

دکتر وهبة الزحیلی در «الفقه الاسلامی و ادلته» می نویسد: «الصغر: طور به کل إنسان، یبدأ من حین الولاده الی البلوغ» کودکی دوره ای است که به هر انسانی خواهد گذشت، آغاز آن هنگامه ولادت و پایان آن رسیدن به حد بلوغ است. و در ادامه می گوید: علما حنفی و مالکی گفته اند: صغیر یا ممیز است یا غیر ممیز، و غیر ممیز کسی است که هفت سال تمام را سپری نکرده است. و ممیز به کسی گویند: که هفت سال تمام از عمرش گذشته است. چون پیامبر(ص) فرموده است: وقتی فرزندان تان به هفت سالگی رسیدند، آنان را به نماز عادت دهید) الدکتور وهبه الزحیلی- 1418( بنابراین مقطعی از عمر انسان به دورة کودکی اختصاص دارد، هر چند که از لحاظ عرفی، حقوقی و فقهی، مرز دقیقی برای آن تعیین نشده است. چون اوضاع شرایط محیطی، وراثتی و تغذیه در آن مؤثر است. اما با پیدایش یکی از حالات فوق انسان از وضعیت کودکی خارج و به دوره ای نوجوانی و جوانی وصل می گردد.

 

وي‍ژگي حقوق كودك در قران                                                                                                                                                   الف)كرامت انساني:                                                                                                                      زیر بنای بحث‌های قرآن در مورد انسان و از جمله کودک، کرامت انسان است. در آیه (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى‏ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً) (اسراء/ 70) به این امر تأکید شده است؛ برای نمونه، وقتی پیرامون فرزند خواندگی بحث می‌کند، چنین می‌گوید؛ باید آنان را به نام پدران خودشان بخوانید و اگر نام پدران ایشان را ندانستید، آنان را برادران دینی بدانید. بر اساس این آیه هم احترام و حق پدران ایشان حفظ شده است و هم کرامت فرزند خوانده رعایت گردیده است.

(ادْعُوهُمْ لِأَبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللَّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوالِیکُمْ وَلَیسَ عَلَیکُمْ جُنَاحٌ فِیما أَخْطَأْتُم بِهِ وَلکِن مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَکَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً) (احزاب/ 5)؛ «آن (پسر خوانده)ها را به [نام‏] پدرانشان بخوانید که آن (کار) نزد خدا دادگرانه‏تر است؛ و اگر پدرانشان را نمى‏شناسید، پس برادران دینى شما و آزادشدگانتان هستند؛ و در مورد آنچه در آن (صدا زدن‏ها) خطا کرده‏اید، هیچ گناهى بر شما نیست، ولیکن در مورد آنچه دل‏هایتان به عمد (قصد) مى‏کند (مسئولید)؛ و خدا بسیار آمرزنده‏ مهرورز است..

اما با نگاهی به کنوانسیون جهاني كودك می‌شود فهمید که اندیشه مصوبان آن این است که آنان کودک را تنها به این دلیل که صغیر و بی دفاع است و موجودی قابل ترحم می‌باشد، مورد ترحّم قرار داده‌اند و به حقوق او پرداخته‌اند(ضیایی بیگدلی1371 )؛ برای مثال، در مقدمه کنوانسیون چنین آمده است: «کودک به خاطر عدم بلوغ جسمی و روانی خود، نیازمند حمایت ویژه حقوقی قبل و بعد از تولد می‌باشد» (سعیدنیا1385)، در حالی که قرآن کودک را نیز انسانی دارای کرامت می‌دارند و نه فقط از جهت ترحم و به دلیل ظلم‌های بی‌شماری که به او شده است حقوق او را بررسی می‌کند، بلکه بدین دلیل که کودک نیز انسانی در مرتبه دیگر انسان‌ها قرار دارد و او را انسان آینده می‌بیند، مورد توجه قرار داده است.( اسعدی.1387.)

ب) پيشگيري قبل از درمان:

نکته جالب توجه در مورد حقوق كودك در قرآن این است که حقوقی که قرآن مطرح می‌کند، در بسیاری از موارد بدون فرض نقض حقوق است؛ بدین معنا که قرآن قبل از اینکه هر گونه نقضی رخ دهد، آنها را مطرح نموده است و این از ویژگی‌های الهی بودن آن است، اما حقوق کودک در کنوانسیون جهاني  زمانی مطرح شد که موارد زیادی از نقض حقوق کودکان در جهان دیده شد. این امر نشان از سبقت و کمال قرآن نسبت به قوانین بشری از جمله کنوانسیون حقوق کودک دارد.( عماد زاده.1370)

ج) مسووليت پذيربودن انسان

وقتی مبنای یک آیین و مکتب، الهی باشد (ذاریات/ 56)، همه مباحث و مسائل آن نیز رنگ الهی می‌پذیرد. (یاأَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَتَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُم مُسْلِمُونَ) (آل عمران/ 102)؛ (وَاتَّقُوا اللّهَ وَیعَلِّمُکُمْ اللّهُ وَاللّهُ بِکُلِّ شَی‏ءٍ عَلِیمٌ) (بقره/282).انسان معتقد به خدا، به حقوق و اخلاق پایبند‌تر است؛ چون اخلاق در او نهادینه شده است. در واقع قرآن انسان مخاطب خود را تکلیف محور و مسئول و پاسخگو می‌داند؛ در نتیجه چنین انسانی تعهد پذیر نیز هست (امینی، اسلام و تعلیم و تربیت، 63)آیات مربوط به مسئولیت انسان در چند دسته قرار می‌گیرند.1. مسئولیت انسان در مقابل خدا ورسول: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَلاَ تُبْطِلُوا أَعْمَالَکُمْ) (محمد/ 33)؛2. مسئولیت انسان در مقابل خود و خانواده‌اش: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ) (تحریم/ 6)؛3. مسئولیت در مقابل اجتماع و مومنین: (وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضَهُمْ أَولِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ) (توبه/ 71)؛در مقابل، چون مبنای کنوانسیون سکولاریزم و لیبرالیسم است، انسان را مسئول نمی‌داند. در نتیجه عدم تعهد چنین انسانی، ناگزیر باید به ضمانت‌های اجرایی دیگری از نوع بشری آن همچون حکومت‌ها، دادگاه‌ها و مجامع بین المللی تمسک جست. اما از آنجا که در زیر بنای این ضمانت‌ها نیز اخلاق حضور کم رنگی دارد، باز هم نسبت به ضمانت‌های اجرایی قرآن از ضعف و نقصان برخوردار است.

چ)عدم افراط وتفريط در قرآن

 قرآن در جهت حقوق کودک افراط و تفریط نکرده است؛ بدین معنا که آنچه حق کودک بوده کامل و تمام گفته است و هر دو جنبه مادی و معنوی حقوق را مطرح کرده است و حتی بیشتر از حقوق مادی به حقوق معنوی و اخلاقی پرداخته است، .

ح) نگاه همه جانبه قرآن

قرآن نگاه همه جانبه دارد؛ زیرا حق و تکلیف را با هم جمع کرده است؛ یعنی در قبال حقوق کودک، برای او وظایفی هم قائل شده است؛ مثلاً در سوره نور وظایفی را برای کودک در رعایت حقوق والدین مطرح می‌کند؛ (یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِیسْتَئْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیمنُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یبْلُغُواْ الْحُلُمَ مِنکُمْ ثَلثَ مَرتٍ مِّن قَبْلِ صَلَوةِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُم مِّنَ الظَّهِیرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَوةِ الْعِشَآءِ ثَلثَ عَوْرتٍ لَّکُمْ لَیسَ عَلَیکمْ وَلَا عَلَیهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوفُونَ عَلَیکُم بَعْضُکُمْ عَلَى‏ بَعْضٍ کَذلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیم وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفلُ مِنکُمُ الْحُلُمَ فَلْیسْتَئْذِنُواْ کَمَا اسْتَئْذَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمْ ءَایتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیم)(نور/ 58ـ59)؛"اى کسانى که ایمان آوردید! باید کسانى (از بردگان) که مالک شده‏اید و کسانى (از کودکان) که به بلوغ نرسیده‏اند، در سه مرتبه از شما رخصت بگیرند: پیش از نماز صبح، و هنگام نیمروز که لباس‏هاى (رسمى) خود را فرو مى‏نهید، و بعد از نماز عشا، [اینها] سه (وقت مخصوص) امور جنسى شماست؛ که بعد از آن (زمان) ها هیچ گناهى بر شما و بر آنان نیست (که بدون رخصت وارد شوند، چراکه) برخى از شما بر (گرد) برخى (دیگر) از شما مى‏چرخید؛ اینگونه خدا آیات را براى شما روشن بیان مى‏کند، و خدا داناى فرزانه است.و هنگامى که کودکان شما به بلوغ مى‏رسند پس باید (در همه اوقات براى ورود به اتاق خصوصى پدر و مادر) رخصت بگیرند، همان گونه که کسانى (از بزرگسالان) که پیش از آنان بودند رخصت مى‏گرفتند؛ اینگونه خدا آیاتش را براى شما روشن بیان مى‏کند، و خدا دانایى فرزانه است

د) توجه به جزييات حقوق كودك:

قرآن حتی به جزئیات حقوق هم اشاره کرده است؛براي نمونه، حق شیرخوارگی و حق اسم برای کودک را به طور مفصل چنین شرح می‌دهد: (وَالْوَالِدَاتُ یرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَینْ‏ِ کاَمِلَینْ‏ِ لِمَنْ أَرَادَ أَن یتِمَّ الرَّضَاعَه وَعَلىَ المَْوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتهُُنَّ بِالمَْعْرُوفِ لَاتُکلََّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةُ بِوَلَدِهَا وَلاَ مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَعَلىَ الْوَارِثِ مِثْلُ ذَالِکَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِّنهُْمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِْمَا وَإِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْترَْضِعُواْ أَوْلَادَکمُ‏ْ فَلاَجُنَاحَ عَلَیکمُ‏ْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّا ءَاتَیتُم بِالمَْعْرُوف وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ بمَِا تَعْمَلُونَ بَصِیر) (بقره/ 33)؛

«مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر مى‏دهند. (این) براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را تکمیل کند. و بر آن کس که فرزند براى او متولّد شده [پدر]، لازم است خوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته (در مدت شیر دادن بپردازد حتى اگر طلاق گرفته باشد.) هیچ کس موظّف به بیش از مقدار توانایى خود نیست! نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به کودک را دارد، و نه پدر. و بر وارث او نیز لازم است این کار را انجام دهد [هزینه مادر را در دوران شیرخوارگى تأمین نماید]. و اگر آن دو، با رضایت یکدیگر و مشورت، بخواهند کودک را (زودتر) از شیر بازگیرند، گناهى بر آنها نیست.( رشیدپور.1378 )  و اگر (با عدم توانایى، یا عدم موافقت مادر) خواستید دایه‏اى براى فرزندان خود بگیرید، گناهى بر شما نیست به شرط اینکه حق گذشته مادر را به طور شایسته بپردازید. و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و بدانید خدا، به آنچه انجام مى‏دهید، بیناست!»( کاتوزیان.1375)

 (یا زَکَرِیا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَمٍ اسْمُهُ یحَْیىَ‏ لَمْ نجَْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیا) (مریم/ 7)؛ «اى زکریا! ما تو را به فرزندى بشارت مى‏دهیم که نامش «یحیى» است و پیش از این، همنامى براى او قرار نداده‏ایم».( بهشتی.1377) (وَإِنىّ‏ِ سَمَّیتهَُا مَرْیمَ وَإِنىّ‏ِ أُعِیذُهَا بِکَ وَ ذرِّیتَهَا مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیم) ‏(آل عمران/ 36)؛ «من او را مریم نام گذاردم و او و فرزندانش را از (وسوسه‏هاى) شیطان رانده شده، در پناه تو قرار مى‏دهم». اما در مقابل، کنوانسیون یا به این جزئیات بسیار مهم که هیچ یادکردی از آن نمی‌کند، و مانند حق شیرخوارگی یا اگر از آن یاد کرده است مانند حق اسم، صرفاً کلی و بدون دادن هرگونه روش و الگو می‌باشد.( لباف.1385)

ه) تاكيد بر خانواده:                                                                                                                      قرآن ساختار‌های مناسب برای تأمین حقوق کودک را نیز پیش‌بینی کرده است، مثلاً در درجه اول خانواده یعنی پدر و مادر (بقره/ 233)، سپس اطرافیان و دوستان یعنی اجتماع (نساء/ 6) و آنگاه حکومت اسلامی (یوسف/ 21) است و بیشترین تأکید قرآن بر روی خانواده است.( جهانگیر.1382.)

و) قايل شدن حقوق حتي براي جنين:

قرآن در مراحل جنینی از کودک با عنوان «انسان» یاد می‌کند: (وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلاَلَةٍ مِن طِینٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ) (مومنون/ 12 و 14) «و به یقین، انسان را از چکیده‏اى از گِل آفریدیم؛ سپس او را آب اندک سیالى در جایگاه استوار [= رحم‏] قرار دادیم؛ سپس آب اندک سیال را به صورت [خون بسته‏] آویزان آفریدیم؛ و [خون بسته‏] آویزان را به صورت (چیزى شبیه) گوشت جویده شده آفریدیم؛ و گوشت جویده شده را به صورت استخوان‏هایى آفریدیم و بر استخوان‏ها گوشتى پوشاندیم؛ سپس آن را به صورت آفرینش دیگرى پدید آوردیم؛ و خجسته باد خدا، که بهترین آفرینندگان است!».( بختیار نصر آبادی.1388)

همچنین قرآن در بحث از ارث می‌فرماید: (یوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُم لِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیینِ...)؛ (نساء/ 10). این تعبیر نشان از این دارد، که قرآن جنین را هم دارای حقوقی می‌داند؛ به همین سبب فقها نیز به ارث بردن جنین فتوا داده‌اند. در قانون مدنی نیز چنین آمده است: باید برای جنین سهم‌الارث کنار گذاشته شود (ماده 875 و 878 قانون مدنی) همچنین حق نفقه نیز دارد (ماده 1109 قانون مدنی). (اسعدی، خانواده و حقوق آن، 416)؛

 قايل شدن حق اخروي براي كودك:

در تمامی آیات قرآن  توجه به حیات اخروی و خط فکری صحیح بر عهده والدین نهاده شده و از حقوق کودک شمرده شده است.حیات اخروی از مهم‌ترین حقوق کودک، بلکه مهم‌ترین حق انسانی است،آیات قرآنی در این زمینه بسیار است.  (وَوَصَّى‏ بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیعْقُوبُ یا بَنِی إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى‏ لَکُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلِّا وَأَنْتُم مُسْلِمُون أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ یعْقُوبَ المَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَإِلهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمعِیلَ وَإِسْحقَ إِلهاً وَاحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون) (بقره/ 132-133)؛ «و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر) فرزندان خود را به این آیین وصیت کردند (و به فرزندان خویش گفتند:) «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را براى شما برگزیده است و شما جز به آیین اسلام [تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید. آیا هنگامى که مرگ یعقوب فرا رسید، شما حاضر بودید؟ در آن هنگام که به فرزندان خود گفت: «پس از من، چه چیز را مى‏پرستید؟» گفتند: «خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را، و ما در برابر او تسلیم هستیم».(امینی.1384) (یابُنىَ‏َّ إِنهََّا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فىِ صَخْرَةٍ أَوْ فىِ السَّمَاوَاتِ أَوْ فىِ الْأَرْضِ یأْتِ بهَِا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیر) (لقمان/ 16)؛ «پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (کار نیک یا بد) باشد، و در دل سنگى یا در (گوشه‏اى از) آسمان‌ها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت براى حساب) مى‏آورد. خداوند دقیق و آگاه است!» (وَهِىَ تجَْرِى بِهِمْ فىِ مَوْجٍ کاَلْجِبَالِ وَنَادَى‏ نُوحٌ ابْنَهُ وَکَانَ فىِ مَعْزِلٍ یبُنىَ‏َّ ارْکَب مَّعَنَا وَلَا تَکُن مَّعَ الْکَافِرِین) (هود/ 42)؛ «وآن کشتى، آنها را از میان امواجى همچون کوه‏ها حرکت می‌داد (در این هنگام) نوح فرزندش را که در گوشه‏اى بود، صدا زد: «پسرم! همراه ما سوار شو، و با کافران مباش.» (وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ وَهُوَ یعِظُهُ یابُنىَ‏َّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ) (لقمان/ 13)؛ (به خاطر بیاور) هنگامى را که لقمان به فرزندش ـ در حالى که او را موعظه مى‏کرد ـ گفت: «پسرم! چیزى را همتاى خدا قرار مده که شرک، ظلم بزرگى است.( اسعدی.1387)

 

حقوق كودك  در قرآن:

برخي از حقوق فرزندان بر والدين عبارتست از:

  1.  تابعيت خانوادگي‌; بايد والدين نسبت به فرزندي نوزاد اعتراف و اقرار كنند.
    قال رسول الله: من حق الولد علي والده ان لا يجحد نسبه‌; از حقوق فرزند بر پدر اين است كه نسبت فرزندي او را انكارنكند) متقي هندي‌(.1887

امام سجادمي فرمايد: حق فرزندت بر تو اين است كه بداني او از تو به وجود آمده است و در نيك و بد زندگي وابسته به تو است‌.( ابن شعبه حراني‌(

  1. تأمين امنيّت شخصي و اجتماعي فرزند; نبايد فرزند به خاطر اين كه دختر است يا از جهت فقر اقتصادي كشت‌. همان گونه كه اعراب جاهلي اين چنين مي‌كردند. "وَ لاَ تَقْتُلُوَّاْ أَوْلَـَدَكُم‌ْ خَشْيَة‌َ إِمْلَـَق‌ٍ نَّحْن‌ُ نَرْزُقُهُم‌ْ وَ إِيَّاكُم‌...;(اسرأ،31) و از بيم تنگدستي فرزندان خود رامكشيد، ماييم كه به آنان و شما روزي مي‌بخشيم‌..." و آيه‌هاي‌، انعام‌; 58 و 59، نحل‌; 12، ممتحنه .
  2. انتخاب نام شايسته‌; امام كاظم‌مي‌فرمايد: نخستين احسان و نيكي كه پدر در حق فرزندش روا مي‌دارد، انتخاب نام زيبا براي اوست‌، پس لازم است هر يك از شما نام نيكو براي فرزند خود انتخاب كند.) كليني‌(
  3. دو سال نوزاد را شير مادر دادن‌: "وَالْوَ َلِدَ َت‌ُ يُرْضِعْن‌َ أَوْلَـَدَهُن‌َّ حَوْلَيْن‌ِ كَامِلَيْن‌...;(بقره‌،233) مادران‌، فرزندان خود را تا دوسال تمام شير بدهند..."
  4. همة فرزندان، هدیه خدا هستند و باید خدای رزاق را بدین جهت شاکر بود:

"یَهَبُ لِمَن یَشَأُ إِنَاثاً وَیَهَبُ لِمَن یَشَأُ الذُّکُورَ؛ (شوری، 49) خداوند به هر کس بخواهد دختر هدیه می دهد و به هرکس بخواهد پسر می بخشد."

  1. تربيت و آموزش‌: حضرت اميرالمؤمنين‌مي‌فرمايد: حق فرزند بر پدر آن است كه نام نيكو بر فرزند نهد، او را خوب تربيت كند و به او قرآن بياموزد.) محمّد دشتي‌(
  2.  محبت و مهرورزي نسبت به كودكان ; پيامبراسلام‌مي فرمايد: كودكان را دوست بداريد و آنان را مورد لطف و رحمت قرار دهيد.(كافي‌(
  3.  انتخاب همسر براي فرزند; "وَ أَنكِحُواْ الاْ ?َيَـَمَي‌َ مِنكُم‌ْ وَ الصَّـَـلِحِين‌َ مِن‌ْ عِبَادِكُم‌ْ وَ إِمَآغ‌كُم‌...;(نور،32) بي‌همسران خود و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد...") بهرام محمديان‌،(
  4.  وجوب حفظ جان فرزند و حرمت كشتن او به خصوص به علت فقر:
    "وَلاَ تَقْتُلُوا أَوْلَـَدَكُم‌ْ خَشْيَة‌َ إِمْلَـَق‌ٍ نَّحْن‌ُ نَرْزُقُهُم‌ْ وَإِيَّاكُم‌ْ إِن‌َّ قَتْلَهُم‌ْ كَان‌َ خِطْئاً كَبِيراً; (اسرأ، 31) از بيم تنگ‌دستي فرزند خود را نكشيد; ماييم كه به آنها و شما روزي مي‌بخشيم‌; آري كشتن آنها خطا و گناهي بزرگ است‌."
  5.  تلاش براي نجات فرزندان از خطرهاي جاني و اخلاقي‌:
    "وَنَادَي‌َ نوح‌ٌ ابْنَه‌ُ وَكَان‌َ فِي مَعْزِل‌ٍ يـَبُنَي‌َّ ارْكَب‌ْ مَعَنَا وَلاَ تُكُن مَع‌َ الْكَـَفِرِين‌َ; (هود، 42) آن كشتي ايشان را در ميان موجي كوه‌آسا مي‌برد و نوح پسرش را كه در كناري بود بانگ زد اي‌! پسرك من با من سوار شو و با كافران مباش‌."
    در حالي كه سيل همه جا را فرا گرفته حضرت نوح‌(ع) دركشتي نجات بود، يك لحظه از وضعيت فرزندش غافل نشد و براي نجات جسم او از غرق شدن و جان او از كفر خطاب به او آيه ذكر شده را بيان فرمود.
  6.  مراقبت بر نماز خواندن فرزندان‌:
    "وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاَة‌ِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا; (طه‌، 132) خانواده ]زن و فرزندان‌[ خود را به نماز فرمان بده و خود برآن شكيبا باش‌."
    "يَـَبُنَي‌َّ أَقِم‌ِ الصَّلَوَة‌َ; (لقمان‌، 17) حضرت لقمان به فرزندش گفت‌: پسرم نماز را به پادار."
  7. اصلاح و رشد گرايش‌هاي اعتقادي فرزند با پند و اندرز:
    حضرت لقمان براي انجام دادن وظايف اعتقادي خود در برابر فرزندش نكات مهمي دربارة توحيد الهي و معاد براي او بيان مي‌كند; از جمله مي‌فرمايد:"وَ إِذْ قَال‌َ لُقْمَـَن‌ُ لاِ بْنِه‌ِي وَ هُوَ يَعِظُه‌ُو يَـَبُنَي‌َّ لاَ تُشْرِكْ بِاللَّه‌ِ; (لقمان‌، 13) هنگامي‌كه لقمان به پسر خويش در حالي كه او را اندرز مي‌داد گفت‌:اي‌پسرك من‌، به خدا شرك مياور كه به راستي شرك ستمي بزرگ است‌."
    همچنين آيه 16 همين سوره دربارة مسئله معاد و بازگشت انسان‌ها و اعمالشان به سوي خداست‌.
  8. آموزش احكام شرعي‌:
    "يَـَبُنَي‌َّ أَقِم‌ِ الصَّلَوَة‌َ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوف‌ِ وَانْه‌َ عَن‌ِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَي‌َ مَآ أَصَابَكَ; (لقمان‌، 17) اي پسرك من‌، نماز را به پاي‌دار و به كار پسنديده امر كن و ازكار ناپسند و حرام نهي نما و بر آسيبي كه بر تو وارد مي‌شود صبر كن‌."در اين آيه‌، حضرت لقمان فرزندش را با وظايف و احكام فردي و اجتماعي آشنا مي‌نمايد.
  9. آموزش رفتارها و روحيات صحيح اخلاقي‌:
    حضرت لقمان در آيات 18 و 19 سورة لقمان چند نكته اخلاقي مهم را به فرزندش گوشزد مي‌كند و ضرورت مراقبت پدر را نسبت به رفتارها و روحيات اخلاقي فرزندش آشكار مي‌سازد:
    ـ نسبت به مردم بي‌اعتنا نباش وروي از آنان مگردان‌: "لاتصعِّر خدّكَ للناس‌"
    ـ مغرورانه بر روي زمين راه مرو: "و لا تمش في الارض مرحا"
    ـ در راه رفتن اعتدال را رعايت كن‌: " و اقصد في مشيك"
    ـ در سخن گفتن نيز اعتدال را رعايت كن و با صداي بلند حرف مزن‌: " و اغضض من صوتك"
  10. مشورت كردن با فرزندان و توجه به ديدگاه‌هاي آنان‌:
    پس از آن‌كه حضرت موسي‌غ از مجازات فرعون مي‌گريزد و به قريه حضرت شعيب‌غ مي‌رسد، به دختران آن حضرت در بالا كشيدن آب از چاه كمك مي‌كند. آن‌گاه يكي از دختران حضرت شعيب‌، داستان را براي پدر تعريف مي‌كند. بدين سبب آن حضرت‌، موسي را به خانه دعوت مي‌كند و سپس با دختران جوان خود مشورت مي‌كند كه با اين جوان چه رفتاري كنيم‌؟قرآن سخن يكي از دختران را چنين نقل مي‌كند:
    "قَالَت‌ْ إِحْدَغ‌هُمَا يَـََّأَبَت‌ِ اسْتَ ?‹ْجِرْه‌ُ إِن‌َّ خَيْرَ مَن‌ِ اسْتَ ?‹ْجَرْت‌َ الْقَوِي‌ُّ الاْ ?َمِين‌ُ; (قصص‌، 26) يكي از دو دختر گفت‌:اي پدر، او را استخدام كن‌، چرا كه بهترين كسي است كه استخدام مي‌كني‌، هم نيرومند و هم در خور اعتماد است‌."حضرت شعيب‌(ع)‌، پيشنهاد دخترش را مي‌پذيرد.
    اين قطعه از داستان‌، قرآني نشان مي‌دهد كه چگونه حضرت شعيب با آن‌كه خود پيامبربود و مي‌توانست بهترين تصميم را بگيرد، به دختران خود شخصيت داد و با مشورت آنان‌، دربارة حضرت موسي‌غ تصميم گرفت‌.
  11. پرهيز از افراط در محبت‌:
    "يَـََّأَيُّهَا الَّذِين‌َ ءَامَنُواْ لاَ تُلْهِكُم‌ْ أَمْوَ َلُكُم‌ْ وَ لاَ َّ أَوْلَـَدُكُم‌ْ عَن ذِكْرِ اللَّه‌ِ وَ مَن يَفْعَل‌ْ ذَ َلِكَ فَأُوْلَغ‌كَ هُم‌ُ الْخَـَسِرُون‌َ; (منافقون‌، 9) اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! مبادا اموال و فرزندانتان‌، شما را از ياد خدا غافل گرداند و هر كسي چنين كند از زيان كاران است‌."
    اين آيه‌، مسلمانان را از محبت و علاقه زياد به مال و فرزند كه از ياد خدا غافل شوند، برحذر مي‌دارد.
  12. توجه به آينده فرزندان و امنيت آنها:
    "وَ إِذْ قَال‌َ إِبْرَ َهِيم‌ُ رَب‌ِّ اجْعَل‌ْ هَـَذَا الْبَلَدَ ءَامِنًا وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِي‌َّ أَن نَّعْبُدَ الاْ ?َصْنَام‌َ; (ابراهيم‌، 35) ياد كن هنگامي را كه ابراهيم گفت‌: پروردگارا اين شهر را ايمن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستيدن بت‌ها دوردار."اين آيه نگراني حضرت ابراهيم‌را از آينده فرزندانش بيان مي‌كند. وي از خداوند براي فرزندانش امنيت‌، سلامت جسمي و اخلاقي را درخواست مي‌كند.
  13. برخورد دوستانه پدر و مادر با فرزند به گونه‌اي‌كه او اسرار خود را به آنها بگويد:
    آيه چهارم سورة يوسف از روابط بسيار نزديك و صميمانه حضرت يوسف با پدرش‌حكايت مي‌كند; به گونه‌اي كه حضرت يوسف خواب عجيب و پر رمز و راز خود را تنها براي پدرش نقل مي‌كند. "إِذْ قَال‌َ يُوسُف‌ُ لاِ ?َبِيه‌ِ يَـََّأَبَت‌ِ إِنِّي رَأَيْت‌ُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْس‌َ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُم‌ْ لِي سَـَجِدِين‌َ" حق بازي و سرگرمي‌; امام صادق‌مي فرمايد: بگذار فرزندت تا هفت سال به بازي بپردازد.( حر عاملي‌)
  14. فراهم آوردن زمينه مناسب براي بازي و گردش فرزندان‌:
    هنگامي‌كه بردران حضرت يوسف از پدرشان درخواست مي‌كنند كه آن حضرت را به بازي و گردش (يرتع و يلعب‌) ببرند پدر، آنان را از اين كار منع نمي‌كند; تنها نگراني خودش را از وجود حوادث احتمالي اظهار مي‌نمايد. اين جملات نشان مي‌دهد كه حضرت يعقوب به عنوان يك پدر نسبت به اين حق فرزندش آگاهي داشته واز آن استقبال كرده است‌. آيه مورد نظر چنين است‌:"أَرْسِلْه‌ُ مَعَنَا غَدَاً يَرْتَع‌ْ وَيَلْعَب‌ْ وَإِنَّا لَه‌ُ لَحَـَفِظُون‌َ."
  15. سرزنش فرزندان در برابر سهل انگاري‌ها:
    در آيات 18 و 83 سورة يوسف‌، جمله يكساني از حضرت يعقوب‌غ خطاب به فرزندانش نقل مي‌شود. ايشان در برابر كوتاهي فرزندان در مراقبت از حضرت يوسف (آيه 18) و برادرش بنيامين (آيه 83) خطاب به آنها مي‌گويد: "بَل‌ْ سَوَّلَت‌ْ لَكُم‌ْ أَنفُسُكُم‌ْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميل‌ٌ"; چنين نيست كه مي‌گوييد، بلكه نفس شما امري را به اشتباه براي شما آراسته است‌."
    گرچه داستاني كه آنان براي كشته شدن حضرت يوسف ساخته بودند دروغ بود و جرياني را كه دربارة بنيامين و سرقت جام به دست وي نقل مي‌كردند حقيقت داشت (حداقل به خيال خودشان‌) امّا در هر دو مورد دچار شتابزدگي و اشتباه در تصميم‌گيري شده بودند و امري را كه نادرست بود، درست پنداشته بودند. در چنين شرايطي است كه حضرت يعقوب تذكر لازم رابه آنها داده‌، با سرزنش آنان و مذمت كار نادرستشان وظيفه پدري خود را در برابرشان انجام مي‌دهد.
  16.  پذيرش قول و تعهد فرزندان (حتي در مواردي كه قبلاً تخلف كرده باشند:آيات 14 و 66 سوره يوسف از پيمان‌سپاري فرزندان حضرت يعقوب به ايشان خبر مي‌دهد. آيه 14 دربارة تعهد آنان به مواظبت از يعقوب در برابر گرگ‌ها و آيه 66 دربارة پيمان آنها براي محافظت از جان بنيامين سخن مي‌گويد. در هر دو مورد، حضرت يعقوب‌غ با قرار دادن شرايطي قول و تعهد فرزندان را مي‌پذيرد; با اين كه در مرحلة دوم‌، سابقه بدقولي و پيمان شكني نيز داشته‌اند; امّا باز هم حضرت يعقوب قسم و پيمان آنها را مي‌پذيرد.
    قرآن كريم با نقل اين ماجرا، وظيفه پدران و مادران را در اعتماد به تعهدها و پيمان‌هاي فرزندان گوشزد مي‌كند و بر تأثير تربيتي اين عمل در رشد و فضايل اخلاقي و اعتماد به نفس آنها صحه مي‌گذارد.
  17.  اميدوار كردن فرزندان به حل مشكلات‌:
    هنگامي‌كه برادران حضرت يوسف نااميدانه از يافتن آن حضرت و نجات بنيامين سخن مي‌گفتند و همه چيز را از دست رفته مي‌ديدند، حضرت يعقوب‌غ دوباره آن‌ها را به مصر روانه كرد و از آنان خواست كه از رحمت خدا نا اميد نشوند كه نا اميدي از رحمت بيكران الهي نشانه كفر و ناسپاسي است‌: " وَلَا تَيْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ (يوسف‌،87)اين رفتار پسنديده حضرت يعقوب از وظيفه دايمي پدران در برابر فرزندان خود خبر مي‌دهد. وظيفه‌اي كه طي آن والدين و به خصوص پدر بايد با القاي روح اميد و كوچك نمايي مشكلات‌، فرزندان خود را در پيمودن راه پرپيچ و خم زندگي ياري رساند.
  18. . طلب بخشش گناهان (استغفار) براي فرزندان‌:
    دعاي پدر و مادر بيش از هر كس ديگر در حق فرزندان مستجاب مي‌شود. بنابر روايات متعدد، خداوند متعال با دعاي پدر و مادر، گناهان بسياري را از فرزندان مي‌بخشد; از اين رو والدين موظفند كه در صورت مشاهده آثار پشيماني و توبه در رفتار و گفتار فرزندان براي آنان استغفار كرده‌، بخشش گناهان آنان را از خداوند متعال بخواهند. آيات 97 و 98 سوره يوسف درباره تقاضاي برادران يوسف از پدر براي استغفار و پذيرش آن از سوي حضرت يعقوب حكايت مي‌كند.

 

بررسي جايگاه حقوق كودك در اسلام

يكي از مكاتبي كه به حقوق كودكان توجه جدي نموده و به حقوق كودك از انعقاد نطفه در رحم مادر تا مراحل بعد از آن را مورد توجه قرار داده است، مكتب اسلام است. اين مكتب در مباني خود حتي حقوق كودك را به نحوه‌ي مراوده والدين قبل از بچه دار شدن ارتباط مي‌دهد و نگاه ژرفي را در اين حوزه بوجود مي‌‌آورد. آنچه كه از مفاهيم اسلامي و آيات قرآن كريم و روايت‌هاي پيامبر مكرم اسلام(ص) و سيره‌ي ائمه‌ي معصومين(ع) بر مي‌آيد، كودك داراي عواطف لطيف اخلاقي است كه در بستر زمان به صورت مرحله‌اي و گام به گام شكل گرفته و به شكوفايي و رشد مي رسد. اين رشد نيازمند محيط آموزش و پرورش سالم و مناسب است( چه آموزش و پرورش سنتني و چه مدرن) تا به تدريج از بالقوه به بالفعل درآيد. همچنان كه بدن كودك براي سالم ماندن به انواع غذاها نيازمند است، براي رشد فكري او نيز بايد بستر و محيط را آماده نمود و اسباب و لوازم مناسب را در جهت حصول به اين نتايج مهيا كرد.

 مكتب اسلام حقوق كودك را با ويژگي‌هاي گسترده نگاه مي كند و نگاه ژرفي را در مواجهه با شخصيت كودك در نظر مي‌گيرد. در حوزه‌ي حقوق كودك و اصول آن مشاهده مي شود كه بر مبناي نيازهاي فرهنگي، اجتماعي، عاطفي و ... از اين منظر كه كودك يك انسان آسيب‌پذير است و نيازمند يك سري از حقوق اساسي و بنيادين براي رشد شخصيت و جامعه‌پذيري است، تأكيد شده است. از ارزش‌گذاري به خانواده به عنوان اصلي‌ترين شاخص و به عنوان گروه بنيادين جامعه سخن گفته شده و پرهيز از هر گونه تبعيض در برخورد با كودكان و ايجاد شرايط محيطي سالم براي رشد آنان گوشزد نموده است. در واقع اهميت خانواده و جايگاه آن در مكتب اسلام را ارائه مي دهند. اينكه كودك در شرايطي نيست كه به حقوق خود واقف باشد و يا از ضعف جسمي و نيت پاك و معصوم او سوء استفاده نمود و اورا مورد ستم قرار داد، به شدت نهي شده است. حقوق كودك، حقوق ذاتي است و بايد محترم شمرده شود.

وقتي خداوند و يا قانون الهي كه توسط پيامبران و اولياء خداوند تشريح مي گردد و يا قانوني كه توسط حكومت وضع مي‌شود، انجام كاري را اجازه داده و يا آن را منع نكرده باشد، كودك و يا نوجوان حق دارد از آن بهره‌مند شده و آن را انجام دهد. مثل حق زندگي، حق دانايي(از طريق تحصيل) يا حق تفكر يا حتي حق بازي كه نقش اساسي در خلاقيت كودكان ايفا مي‌نمايد. با توسعه جوامع كودكان حقوق ديگري دارا شدند، مانند حق داشتن هويت، تابعيت، داشتن خانواده، رفاه اجتماعي، آموزش و پرورش(تعليم تربيت)،آزادي فكر ، تصميم‌گيري و...

 پيامبر مكرم اسلام(ص) اولين كسي بود كه پس از ابلاغ دين مبين اسلام در عربستان توانست قبايل مختلف عرب را دور هم جمع كند و در طول 23 سال جامعه واحد را در اين كشور شكل دهد. اسلام كشتن فرزند را نهي فرمود و پيامبر اسلام(ص) نيز به طريق مختلف سعي نمود اين عمل زشت را را با تفاسير آيات قرآن كريم به مردم گوشزد نمايد. قرآن كريم ملاك برتري را تقوا و پرهيزگاري معرفي نموده و جنسيت را كه برخي ملاك برتري مي‌دانستند، نهي فرموده است. خداوند در قرآن كريم و در آيه‌ي 13 سوره‌ي حجرات مي‌فرمايد:« اي مردم، ما شما را از مرد و زني آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايي متقابل حاصل كنيد، در حقيقت ارجمند‌ترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست.

قرآن كريم در سوره‌ي اسراء آيه‌ي 31 چنين مي‌گويد: از بيم تنگدستي فرزندان خود را نكشيد، ماييم كه به آنها و شما را روزي مي‌بخشيم. آري كشتن آنان همواره خطايي بزرگ است.همچنين خداوند در آيه‌ي 9 سوره ي تكوير و در مذمت اين عمل زشت مي‌گويد:« به كدامين گناه كشته شد.خداوند در توانايي محدود افراد (توانايي كودكان بسيار محدود است) نيز آياتي را در قرآن آورده است. قرآن كريم در آيه ي 286 از سوره بقره مي فرمايد:«خدا هيچ كس را تكليف نكند مگر به قدر توانايي او و نيكي‌هاي هر شخص به سود خود او و بديهايش نيز به زيان خود اوست…فقه اسلامي بحث حضانت و نگهداري طفل را از مُهمّات و حقوق كودك مي داند كه وظيفه‌ي مادر در ايام شيرخوارگي ارجح خواهد بود. پس از آن تا دوسالگي نسبت به پسر و براي دختر تا 7 سالگي شايسته‌تر است كه طفل را سرپرستي نمايد. ولي آنچه از تربيت اسلامي برداشت مي گردد وظيفه‌ي پدر و مادر مشتركاً براي اداي تكليفي كه در تعليم و تربيت كودك و نوجوان وجود دارد تأكيد شده است. در بحث نگهداري و حضانت و رضاع قرآن كريم در سوره بقره آيه‌ي 233 مي‌فرمايد: و مادران بايست دو سال كامل فرزندان خود را شير دهند آنكس كه خواهد فرزند را شير تمام دهد و بر عهده‌ي صاحب فرزند است كه خوراك و لباس مادر را به حد متعارف بدهد هيچكس را تكليف جز به اندازه‌ي طاقت نكنند نبايد مادر در نگهباني فرزند به زيان و زحمت افتد و نه پدر بيش از حد متعارف براي كودك متضرر شود و اگر كودك را پدر نبود، وارث بايد نگهداري كند و هرگاه زن و شوهر به رضايت و مشورت جدايي را قصد كردند باكي بر آنها نيست آنگاه اگر بخواهيد مادران فرزندان را شير دهند آنهم روا باشد اگر حقوقي به متعارف بدهيد و از خدا بترسيد و بدانيد كه خدا از كردار شما آگاهست.پيامبر(ص) كراراً در روايات خود با استناد به آيات قرآني تأكيد دارد، كودكان حقوق مسلمي را دارا هستند كه مي بايست بدانها توجه نموده و به نحو شايسته به آنان پاسخ داد. حتي در احترام به حقوق كودكان و نقش مهم آن در تربيت فكري، در وقت اداي نماز كه آنان به بازي مشغول بودند ممانعت نمي‌كرد و آن را جزئي از حقوق كودك معرفي مي‌نمود. در روايتي از پيامبر(ص) آمده است: « دل كودك و نوجوان به مثابه‌ي زميني مستعد است كه آنچه كاشته شود همان درو خواهد شد.»1 همچنين قرآن كريم در آيه‌ي 32 سوره‌ي مائده با توجه به مذموم بودن قتل هر انسان بي گناه مي فرمايد:« براي اين بر بني اسرائيل نوشتيم كه هر كسي ديگري را بكشد نه در برابر قتل كسي يا تبهكاري در زمين، مانند آن است كه همه‌ي مردم را بكشد و آن كسي كه او را زنده كند، گوييا همه‌ي مردم را زنده ساخته است.خداوند توجه به كودكان يتيم و بي سرپرست را مورد يادآوري قرار داده است و در آيه‌ي 8 از سوره‌ي انسان فرمودند:« و غذايشان را سبب دوستي به مسكين و يتيم و اسير مي‌دهند.در آيه‌ي 9 سوره‌ي الضحي آمده است:« هرگز يتيم را از خود مرنجان.قرآن كريم تضييع اموال يتيمان و دراز دستي به آن را نهي فرموده است و در آيه‌ي 152 سوره‌ي انعام چنين مي فرمايد:« و هرگز به مال يتيم نزديك نشويد و..آيه‌ي 6 از سوره‌ي نساء مي فرمايد:« يتيمان را آزمايش كنيد تا به حد نكاح برسند پس اگر آنها را رشيد يافتيد مالشان را به خودشان بدهيد و ….همچنين در نكوهش عمل قتل بي گناه (چه كودك و چه بزرگسال) در آيه‌ي 93 سوره‌ي نساء آمده است:« و كسي كه مومني را دانسته و خواسته بكشد، پس كيفرش دوزخ است، جاودان در آن و خدا بر او خشم آورد و دورش كند و(خود را) براي عذابي بزرگ آماده كند.در واقع آيات قرآن كريم قتل انسان را به ناحق مورد نكوهش قرار داده و مرتكبين آن را مستوجب عذاب دردناك وعده داده است. خداوند سبحان به احترام و منزلت دختر سوره‌ي كوثر را نازل كرد و در روايات اسلامي از ائمه‌ي معصومين(ع) همچنان كه از فرزند پسر تحت عنوان نعمت ياد شده است از كودك دختر تحت عنوان رحمت ياد مي كند.

 

موانع وچالشهاي حقوق كودك در ايران:

  1. ابهام در تعاريف

الف) سن کودک :

کنوانسیون حقوق کودک در ماده یک خود به تعریف کودک می پردازد و تمامی افراد زیر١٨ سال را کودک دانسته است. ولی با اينحال در ادامه این ماده یک قیدی آورده با این عبارت« مگر اینکه بر اساس قانون لازم الاجرای داخلی کشورها ، سن بزرگسالی زودتر از این موعد حاصل شود.» یعنی خود کنوانسیون موجبات تزلزل و ابهام را در مورد سن کودکان پدید آورده و نهایتاً تعیین سن و معیار کودکی را به قوانین داخلی دولتهای عضو ارجاع داده است. در قانون مجازات اسلامی ايران باوجود اصلاحات جديدبازهم خالی از اشکال نیست. این قانون به تصریح سن مسئولیت و یکسان سازی مسئولیت بدون توجه به جنسیت در جرائم تعزیری پرداخته و به مجازات پلکانی روی آورده است و شدت مجازات را بنا بر سن و جرم ارتکابی با هدف تربیت و تادیب مشخص نموده است. در این قانون در ماده١٤٧ خود سن بلوغ و مسئولیت کیفری را برای دختران٩ سال و برای پسران١٥ سال تمام قمری عنوان نموده و در ماده١٤٨ نیز برای افراد نابالغ بجای مجازات، اقدامات تامینی و تربیتی پیش بینی نموده است. همچنان تشتت و تعارض در سن کودکی وجود دارد. درفصل دهم این قانون و از ماده٨٨ تا ٩٥ آن در مورد مجازات های تعزیری نسبت به کودکان بزهکار است. نکته قابل توجه در ماده این فصل این است که ملاک سنی تعیین مجازات در جرایم تعزیری را بر اساس تاریخ هجری شمسی عنوان نموده در حالیکه در تبصره٢ همین همچنان ملاک سنی تعیین مجازات ماده در قصاص و حدود تاریخ هجری قمری تعیین شده است. ضمنا در این تبصره جهت جرایم موجب حد یا قصاص از افراد نابالغ ١٢ تا ١٥ سال قمری نام برده که ممکن است این شبهه را ایجاد کند که چون هر دختر ٩ ساله ای بالغ بحساب می آید در نتیجه مشمول تمهیدات مناسب این ماده نمی شود و به نوعی تبعیض آمیز برخورد شده است. تا قبل از سال٦١ سن ١٨ سالگی سن رشد بود که در اصلاحیه٦١ در ماده١٢١٠ قانون مدنی برای دختران٩ سال تمام قمری و برای پسران١٥ سال تمام قمری به عنوان هم سن رشد و هم بلوغ  شناخته است. ماده ١٢١٠ قانون مدنی نیز سن رشد را سن بلوغ دانسته است و این در حالی است که در ساحت‌های مختلف اجتماعی مثل سن گرفتن گواهینامه رانندگی و گذرنامه و غیره همچنان ١٨ سالگی سن رشد به حساب می آید. قانون حمایت از کودکان و نوجوانان ٢/٢/٨٢ نیز کلیه افراد زیر١٨ سال را مشمول حمایت آن قانون دانسته است. در عین حال وقتی به انتخابات می‌رسیم سن بلوغ و سن شرکت در انتخابات ورود به ١٦ سالگی است و وفق ماده ٧٩ قانون كار، سن کار کردن در ایران بالای ١٥ سال تمام است.

ب) تنبيه:

 حد تنبیه و تأدیب کودکان توسط والدین چه در قانون کیفری (مجازات اسلامی) و چه در قانون مدنی معین و مشخص نیست، ماده ١١٦٨ قانون مدنی ، آنگونه که « نگاهداری و تربیت اطفال را هم حق و هم تکلیف ابوین می داند» ولی مرجع تشخیص عدم انجام صحیح این تکلیف و ضمانت اجرای آن مشخص نیست. ضمن اینکه دست آنها باز می گذارد که به بهانه حق تربیت طفل هر عملی ولو نادرست را بدون نظارت قانونی انجام دهد.  وفق ماده ١١٧٧ق.م  نیز « طفل باید مطیع ابوین خود بوده و ... » از مصادیق قانونی تسلط بر کودک و مجوزی قانونی برای ایذاء کودکان و نوجوانان است. ماده ١١٧٩ ق.م که تنبیه طفل را در حق ابوین دانسته و آن را محدود به حدود تأدیب نموده است. در بند ت ماده ١٥٨ قانون مجازات اسلامی جدید نیز چنین آمده که اعمال اقدامات والدین و اولیای قانونی و سرپرستان صغار و محجورین که به منظور تأدیب یا حفاظت آنها انجام شود مشروط به اینکه اقدمات مذکور در حد متعارف، تأدیب و محافظت باشد جرم محسوب نمی شود. قانونگذار در این ماده اولاً ؛ منظور از تنبیه را مشخصاً تعیین نموده که آیا معنای مفهومی آن یعنی متنبه کردن و اگاه کردن کودک نسبت به عمل اشتباه است یا معنای عرفی آن که کتک زدن و آزار دادن اوست؟!، ثانیاً ؛ قانونگذار در این ماده و مواد دیگر با آوردن عبارت « خارج از حد تأدیب » و « حدود متعارف» حد و حدود مجاز تنبیه ، منظور دقیق و عینی از کلمه تأدیب ، نوع و میزان تأدیب و تربیتی که کودک به آن نیاز دارد را مشخص ننموده تا بتوان خارج از حدود آن را تشخیص داد. و این موارد ممکن است موجبات آزارهای جسمی ، جنسی و روحی  - روانی کودکان را برای والدین و سرپرستان ناآگاه و نالایق را فراهم آورد.. بنابراین  در خصوص کودک آزاری در درون خانواده حقوق کیفری ایران همچنان با خلع های قانونی مواجه است. در راستای ممانعت از بزه دیدگی جسمانی اطفال در حقوق جزای ایران ، اقدام مثبتی انجام داده است، لیکن موارد دیگر کودک آزاری علیرغم آنکه تحقیقات و آمار نشان داده است که بیشترین کودک آزاریهای جسمی ، جنسی و روانی در داخل خانواده و بر اثر خشونت های خانگی صورت می گیرد، مورد بی توجهی قانونگذار واقع شده است. در قوانين ما تنبيه به قدر کفايت براي تربيت فرزند اشکالي ندارد و تاديب محسوب مي‌شود اما از کلماتي مانند «تنبيه»، «به قدر کفايت» و«درحد متعارف» تعريف روشني ارايه نشده است. زیرا  حد متعارف تنبيه در يک خانواده روستايي کم سواد با يک خانواده شهري و يک خانواده تحصيل کرده مرفه يکسان نيست. يکي پشت دست کودک زدن و ديگري کمربند باز کردن و حبس کردن را تنبيه تلقي مي‌کند. لذا خلاء قانوني موجود در حقوق کودکان از يک طرف کودکان را آسيب پذيرتر و از طرف ديگر سرپرستان و والدين و آزارگران کودکان را جري‌تر مي‌کند و به خاطر مالکيت پدر نسبت به فرزند در بسياري از موارد افراد مطلع از اين ناهنجاري‌ها عنوان مي‌کنند که اجازه مداخله و گزارش به پليس را ندارند به دليل اينکه :فرزند پدر دارد .

ج) کودک آزاری :
سازمان بهداشت جهانی در تعریف کودک آزاری آورده است : آسیب یا تهدید سلامت جسم و روان و یا سعادت و رفاه و بهزیستی کودک به دست والدین یا افراد دیگر که نسبت به او مسئول هستند .به عبارت دیگر هرگونه رفتار یا نارسایی از طرف والدین یا هر کسی که سرپرستی کودک را به عهده دارد که منجر به مرگ کودک، صدمات و آسیب های روحی، آزارهای جنسی و یا استثمار کودک شود، کودک آزاری تلقی می شود. بدرفتاری با کودکان معمولاً در چهار حوزه مورد بررسی قرار می گیرد :  ١-کودک آزاری جسمی (Physical child abuse)،٢ کودک آزاری عاطفی ( Emotional child abuse ) ٣-‌بی‌توجهی یا غفلت ( Neglect ) ٤- کودک آزاری جنسی ( sexual child abuse ). مهمترین  قانونی که بطور اختصاصی در مورد کودکان و نوجوانان وجود دارد قانون حمایت از کودکان و نوجوانان  مصوب١٣٨١ است که در ماده ٢ تصریح می کند « هر نوع آزار و اذیت کودکان و نوجوانان که موجب شود به آنان صدمات جسمانی یا روانی و اخلاقی وارد شود و سلامت جسم و روان آنان را به مخاطره اندازد ممنوع است ». براساس این قانون کودک‌آزاری از جرائم عمومی محسوب می‌شود و نیاز به شاکی خصوصی ندارد٬ یعنی هرکس می‌تواند به محض دیدن مورد کودک‌آزاری آن را گزارش دهد و دادستان هم به‌عنوان مدعی‌العموم باید موضوع را پی‌گیری کند. حداکثر مجازاتی که در این قانون پیش بینی شده است ٦ ماه تا یکسال حبس و ١ تا ٢ میلیون تومان جزای نقدی است. کمیته حقوق کودک سازمان ملل متحد، با تاکید بر لزوم قانونگذاری خاص در این خصوص‌، از تمام دولت‌ها خواسته است که در قوانین کیفری خود، استثمار جنسی و فحشاء و قاچاق کودکان را به عنوان جرایمی مهم و با حداکثر مجازات‌ برای مرتکبان‌ پیش‌بینی کنند و اطفال را بدین وسیله‌، مورد حمایت کیفری بیشتر قرار دهند. در خصوص هرزه نگاری یا پورنوگرافی کودکان که آزار جنسی محسوب می شود، در قوانین کیفری ایران‌، تنها در ماده ٨٦٦ قانون مجازات اسلامی جدید به طور کلی و عام برای تهیه تصاویر و فیلم و غیره که خلاف عفت عمومی باشد مجازات پیش بینی نموده است. نه در این ماده و نه جای دیگر بطور خاص به حمایت کودکان در قبال این انوع کودک آزاری تمهیدات قانونی درنظر گرفته نشده است.، البته در کشورهای پیشرفته تر مجازات های بسیار سنگینتری مثل عقیم کردن و حبس های طولانی مدت و یا تحت نظر گرفتن به مدت٢٠ سال اعمال می شود. در قوانین فعلی ایران در مورد قاچاق کودکان بطور خاص جرم‌انگاری انجام نشده است و قوانین و مقررات جداگانه‌ای برای ممنوعیت قاچاق اطفال وجود ندارد.( آقا بیگلویی، عباس (1380

 

- فقر فرهنگي

کنوانسیون حقوق کودک در دیباچه خود به نقش مهم فرهنگ در تحقق اهداف کنوانسیون تصریح می‌کند.از طرفی دین مبین اسلام نیز همواره والدین را به حسن رفتار با فرزندان خویش دعوت می‌کند و این گونه سعی در آماده کردن بستر فرهنگی مناسب برای رشد کودکان دارد. از اشتراکات آموزه‌های اسلامی و کنوانسیون حقوق کودک اتفاق آرای آنها بر این است که تلقی کودک به مثابه یک شیء در تملک والدین پذیرفته نیست. بلکه کودک دارای حقوقی مشخص است و این حقوق تکالیفی بر دوش خانواده ایجاد می‌کند. ایجاد چنین نگاهی بر جامعه به خودی خود می‌تواند زمینه‌ساز حرکتی رو به جلو شود. خاصه آنکه به عقیده جرم شناسان، اکثر کودک آزاری‌های موجود در جامعه (که بالغ بر بخش اعظم موارد کودک آزاری می‌شود) برآمده از نگاه شیء محور به کودک است. چنین دیدگاهی به والدین اجازه می‌دهد که به صلاحدید خود تمامیت جسمانی و عاطفی کودک را نقض کنندومتاسفانه در جامعه اسلامي ايران نهادي براي نظارت براين طرز تفكر وجود ندارد . دولت به وظایف خود در همان حدی که خود پذیرفته و در قوانین داخلی اش آورده، عمل نمی کند، از جمله آموزش کودکان و خانواده ها، پذیرفتن کودک به عنوان یک موجود مستقل، توجه به نهاد خانواده و ....لذا این عوامل باعث شده که مسایل و مشکلات کودکان در ایران از حالت بهنجار خود خارج شده و نیازمند عزم و اراده ملی و همگانی برای جبران مافات خود باشد.

  1. نبود جامعه آماری دقیق:

نباید به سادگی از اهمیت مطالعات آماری در ارزیابی وضعیت حقوق کودکان چشم پوشی کرد. تجربه دیگر کشورها نشان داده که بدون مطالعات آماری دقیق و شفاف توجه قوای حاکم بر بهبود وضعیت کودکان جامعه غیرممکن است. به عنوان مثال آمار پلیس بریتانیا در سال 2013 حاکی از این بوده که 37 درصد از قربانیان تجاوز جنسی در انگلستان دارای سنی پایین‌تر از 18سال بودند. اگر چه آمارهایی از این دست نشان دهنده واقعیت‌های تلخ اجتماعی‌اند و روبه‌رویی با آنها به غایت مشکل است. اما همین اعداد و ارقام هستند که به سیاستمداران و قانونگذاران دورنمایی از مصائب کودکان می‌دهند و آنها را ترغیب به اصلاح سیاست‌های خود درقبال کودکان می‌کنند. درعین حال این اعداد و ارقام نهاد‌ها و فعالان اجتماعی را به حرکت سریع برای افزایش آگاهی‌های اجتماعی وامی‌دارند. چنانچه در انگلستان از سال 2013 سیاستمداران، حقوقدانان، جرم شناسان و فعالان جامعه مدنی توجه خود را بیش از پیش معطوف به سوء‌استفاده‌های جنسی از کودکان کرده‌اند. با این حال به نظر می‌رسد که اهمیت مطالعات آماری بخصوص در مواردی که به علت مختصات ویژه خود جزو تابو‌های فرهنگی محسوب می‌شوند، آن چنان که باید درک نشده و در نتیجه، ما بشدت با فقدان مطالعات آماری در زمینه‌هایی همچون کودک آزاری و خشونت خانگی علیه کودکان روبه‌رو هستیم. نبود مطالعات آماری در این زمینه می‌تواند سبب ساز افزایش رقم سیاه بزهکاری در جامعه شود و این امر نتیجه‌ای جز وارد آمدن آسیب‌های بیشتر بر پیکره و روح کودک و جامعه در بر نخواهد داشت.(احمدي نياز .حسين1395)

  1. 2.     موانع قانوني:

به نظر می رسد موانع قانونی در ایران یکی از مهمترین موانعی است که در جهت اجرای حقوق کودک وجود دارد، لذا در اینجا به بعضی از این موانع اشاره می گردد:

1-                مطابق ماده 220 قانون مجازات اسلامي هرگاه پدر و جد پدري، فرزندش را بکشد، قصاص نمي‌شود و به پرداخت ديه قتل و تعزير محکوم مي‌شود، در حالي که بسياري از قتل‌هايي که در خانه صورت گرفته توسط پدر بوده است اما قانون پدر را از اين امر مستثني مي‌داند. در حالی که طبق ماده223 قانون مجازات اسلامي هرگاه فرد بالغي طفل نابالغي را بکشد قصاص مي‌شود در قوانين نيز سقط جنين مجازات دارد و اين سوال مطرح مي‌شود که چطور زماني که جنين هنوز متولد نشده و توده‌اي از سلول است کشتن او جرم تلقي مي‌شود اما وقتي همان جنين به دنيا مي‌آيد و مثلا 5 ساله مي‌شود کشتن او براي پدر قصاص ندارد. چطور اگر مردي فرزند 5 ساله همسايه را بکشد، قصاص مي‌شود در حالي که اگر فرزند خودش را بکشد که خشونت آن به مراتب بيشتر است، شامل قصاص نمي‌شود؟

2-                 کودکاني که در ايران از مادرايراني و پدر غيرايراني متولد مي‌شوند فاقد شناسنامه هستند و اين به معني بي‌هويتي کامل فرد و از مصاديق بارز کودک آزاري است زيرا کودک بدون خواسته خود بلکه با تاييد و موافقت خداوند به دنيا آمده است.  نداشتن شناسنامه به معني اين است که فرد هويت ندارد و از داشتن حق نام، تابعيت، شغل، تحصيلات و نظام وظيفه محروم است بنابراين دولت موظف است به کودکاني که بدون اراده خود به دنيا آمده‌اند شناسنامه بدهد.

3-                  تبعيض هميشه ناخوشايند و ناپسند است و از مسائلي است که روانشناسان نيز بر آن تاکيد مي‌کنند از جمله موارد تبعيض اين است که مسووليت کيفري در دختران 9 سال و در پسران 15 سال است و مجازات يک دختر 5 /9 ساله اندازه يک مرد 40 ساله است كه اين ازمصاديق کودک‌آزاري است. آنچه كه در ايران سن مسووليت کيفري شناخته شده است با واقعيت‌هاي جغرافيايي، روانشناختي و پزشکي ايران مطابقت ندارد در نتيجه پايين بودن سن مسووليت کيفري و تبعيض آن با پسران از مصاديق کودک آزاري است

4-                  هر چند مسووليت کيفري دختران در قانون ایران 9 سال است اما اگرهمان دختر 13 يا 14 ساله شد و جرمي در مورد او رخ داد شهادت او براي دادگاه ارزشي ندارد. لذا بايد شهادت کودک در مورد اين‌که چه آسيبي به او وارد شده و چه اتفاقي برايش رخ داده حائز ارزش باشد.

5-                    طبق اصل 30 قانون اساسي تحصيل رايگان کودکان و تربيت بدني بايد به طور رايگان در همه سطوح و تا پايان دوره متوسطه تا حد امکان فراهم شود که اين مساله در ماده 28 کنوانسيون نيز درقالب اجباري و رايگان بودن تحصيل کودکان تا پايان ابتدايي وجود دارد.اما با  وجود اصل 30 قانون اساسي چقدر کودک آدامس فروش، واکسي و گل فروش وجود دارد يا چقدر در استان‌هاي محروم ريزش تحصيلي در مقاطع مختلف وجود دارد که اکثر آنها را نيز دختران تشکيل مي‌دهند. آيا کسي هست که بررسي کند پدران و مادران اين کودکان داراي چه مشکلاتي هستند؟ همچنین طبق بند 4 اصل 30 قانون اساسي پدر و مادر يا سرپرست قانوني کودک که وظيفه نگهداري او را برعهده دارند موظف هستند موجبات تحصيل فرزند خود را فراهم کنند در غير اين صورت حکم قضايي دريافت مي‌کنند. ولی تابحال پدری به خاطر عدم تحصیلی فرزندش تحت تعقیب قرار نگرفته است.

6-                عدم انعطاف پذیری:

کنوانسیون حقوق کودک در ایران انعطاف پذیر نیست. زیرا در ایران بر اساس مذهب بین کودکان تبعیض قایل می شوند؛ یعنی بر حسب اینکه خانواده کودکی مسلمان باشد یا غیر مسلمان در وضعیت حقوقی او تغییرات فاحشی رخ می دهد. مثلا دیه هر فرد مسلمان (اعم از زن یا مرد، دختر یا پسر) دو برابر دیه فرد غیر مسلمانی است که مذهبش به رسمیت شناخته شده است. همچنین طبق ماده ۲۲۳ قانون مجازات اسلامی، هرگاه بالغ نابالغی را بکشد قصاص می شود، اما قصاص یعنی کشتن قاتل فقط در صورتی امکان پذیر است که مقتول مسلمان باشد ولی اگر غیر مسلمان باشد قصاص وجود ندارد و فقط باید به خانواده مقتول دیه پرداخت کند (ماده ۲۰۷ قانون مجازات اسلامی) .

7-                عدم جامعیت:

منظور از جامعیت توجه به تمام جنبه های رشد و زندگی کودک از جمله رشد جسمی، ذهنی، عاطفی، روانی و اجتماعی کودک است، که متاسفانه این ویژگی هم در قوانین داخلی ایران به طور کامل رعایت نشده است، زیرا در قوانین ایران به کودک به چشم شیئ متعلق به پدر و خاندان پدری نگاه می کنند و از این رو پدر حقوق و مسوئلیت بیشتری نسبت به فرزندان دارد. طبق ماده ۱۱۶۹ قانون مدنی« برای نگهداری طفل مادر تا دوسال از تاریخ ولادت او اولویت خواهد داشت. پس از انقضاء این مدت حضانت با پدر است مگر نسبت به اطفال اناث که تا سال هفتم حضانت آنها با مادر خواهد بود»، بنابراین همانطوریکه از این ماده برمی آید، در این ماده اصلا به عقاید و خواسته های کودک و همچنین وضع روحی او هیچ توجهی نمی شود، لذا حقوق کودک در ایران از جامعیت لازم برخوردار نیست.

راهکارها:

1-    توجه بیشتر دولت به حقوق کودکان اولین  و مهمترین راهکار برای اجرای کامل کنوانسیون  و احقاق حقوق کودکان ایرانی است. زیرا طبق ماده 4 کنوانسیون  کشورها پس از پيوستن به کنوانسيون حقوق کودک موظف اند اقدامات لازم را برای این کار انجام دهند، در حالي‌که دولت ایران اين وظيفه را به درستي انجام نمي‌دهد. لذا دولت ایران می تواند با عمل کردن به قوانين کنوانسيون، حمايت‌هاي قانوني و محکمي از کودکان انجام دهد

2-    از آنجا که نهاد خانواده اولین ومهمترین جایگاه رشد و پرورش کودک است و تحقق بسیاری از حقوق کودکان در گرو سلامت و امنیت و آسایش خانواده است، بنابر این توجه به نهاد خانواده می تواند در جهت احقاق حقوق کودکان بسیار موثر باشد

3-    توجه ویژه به زنان ومادران و تلاش در راه آموزش، رشد و پرورش آنان و رفع نیاز ها و موانع پیشرفت آنها در زمینه های مختلف. زیرا بدون مشارکت زنان تحقق حقوق کودک امکان پذیر نیست

4-    در کشور ما مرجع قانوني، مرکز اطلاع رساني و مکان امني که کودک در صورت ضرورت بتواند به آنجا مراجعه کند وجود ندارد، لذا وجود مرجعي واحد و يکپارچه براي کودکان با عنوان شورای عالی کودک می تواند مشکلات این قشر عظیم را به حداقل برساند

5-    وجود مکان های امن برای نگهداری از کودکان آسیب دیده، می تواند در جهت احقاق حقوق کودکان و کاهش آزار و اذیت آنها بسیار مثمر ثمر باشد. زیرا وقتی کودکی مورد تجاوز ناپدری خود قرار می گیرد، در صورت وجود مکانی امن برای وی، دیگر مجبور به بازگشت به خانه ناپدری خود و تحمل آزار بیشتر نیست و می تواند در آن مکان امن به راحتی و بدون آزار اذیت به زندگی خود ادامه دهد

6-    - آگاهی و آموزش دادن نیز می تواند در جهت احقاق حقوق کودکان نقش بسیار موثری ایفا کند.زیرا بسياري از مردم از قوانين بي‌اطلاعند؛ به طوریکه والدين،  بسیاری از اعمال خود از جمله کتک، تهدید و حتی حبس کودکان را شيوه ای  تربيتي تلقي مي‌کنند. لذا  آموزش و آگاهی دادن به مردم  علاوه بر اینکه از وظایف دولت است، می تواند در جهت تحقق حقوق کودکان مفید باشد.

7-    ایجاد مراکز  مشاوره  یکی دیگر از راهکارهای موثر در جهت احقاق حقوق کودکان می باشد. توضیح اینکه  مراکز مددکاري و مشاوره دولتي و خصوصي باید با حمايت دولت به ارايه مشاوره‌هاي حمايتي- آموزشي بپردازند و به صورت رايگان به قربانيان و کودک آزارها خدمات مشاوره بدهند. زيرا در بسياري از موارد خود آزاررسان ‌ها نيازمند آموزش‌اند و از روي نااگاهي دست به اين کارها مي‌زنند. انجام مشاوره‌ها مي‌تواند به صورت حضوري، تلفني، آگاهي بخشي، کنترل خشم و مهارت‌هاي حل مساله براي جوان‌ها و نوجوان‌ها صورت گيرد تا در آينده بزرگسالان جامعه بر رفتارهايشان کنترل داشته باشند و اتفاقي که براي خودشان افتاده، تکرار نشود. همچنین  بايد در دادگاه اطفال مددکار و روانشناس حضور داشته باشد و کودکان حتما از وکيل برخوردار باشند، به خصوص در موارد کودک‌آزاري‌هاي جنسي که کودک از مطرح کردن آن وحشت دارد، وجود يک روانشناس يا مددکار اجتماعي الزامي است، زيرا او مي‌تواند از طريق مصاحبه با کودک بدون اينکه او را تحت فشار اخلاقي قرار دهد اين واقعيت را کشف کند که آيا کودک مورد آزار قرار گرفته يا خير؟

8-    ایجاد نظام گزارش دهی اجباری  هم می تواند به عنوان یک راهکار مهم دیگر تلقی شود. زيرا در بسياري از موارد دختران و پسران مورد آزار قرار گرفته با تهديد همان آدم مواجه مي‌شوند و به دليل ترس و وحشت از او شکايت نمي‌کنند. حتی در بسياري از اوقات خانواده‌ها فکر مي‌کنند اگر مساله‌اي را به کودک نگويند بهتر است در حاليکه کودکان از طريق همسالان و رسانه‌ها در جريان اطلاعات قرار مي‌گيرند. پس بهتر است که والدين به جاي پاک کردن صورت مساله واقعيات را براي کودک توضيح دهند و بدانند که با مطرح نشدن اين مسائل نمي‌توانيم منکر وجود آنها شويم. بنابراین بايد گزارش‌دهي را به کودکان  آموزش دهيم و در آنها ايجاد مصونيت بکنیم.

9- بايد علاوه بر قوانين درعمل نشان دهيم که کودکان داراي کرامت انساني هستند و اين کار از طريق مشارکت دادن آنها در مسائل مربوط به خود، رفع تبعيض و تامين نيازهاي اوليه کودکان مانند خوراک و پوشاک و امنيت امکان‌پذيراست.

8-                همچنین مواردی از قبیل شناخت و درک فرزند، شناختن و تربيت استعدادهاي فردي کودک، آموزش بازي زندگي به فرزند، آموزش راه عشق و دست يافتن به عشق خويشتن، خانوادگي، زناشويي، شغلي و فرهنگي به کودک، جلوگيري از وارد کردن صدمات احساسي و دروني به فرزند، ارج نهادن به کودک می تواند در جهت احقاق حقوق کودک موثر واقع شود

حتی‌الامكان حدود اختیارات و وظایف خانواده و حتی دولت را به روشنی ترسیم نموده و قوانینی را كه دست خانواده و دولت را برای تضییع و یا محدود كردن حقوق كودك بازمی‌گذارد حذف یا تعدیل نمود. همچنین می‌توان برای كنترل عملكرد خانواده و نیز دولت سازمانی تحت عنوان ناظر ایجاد نمود تا نظارت و كنترل لازم را در این خصوص اعمال نماید، ‌البته این سازمان باید نسبت به فرهنگ جامعه و نقش خانواده در تامین و حمایت از حقوق كودك آگاهی لازم و كافی را داشته باشد. حقوق والدین و تكالیف آنها نسبت به كودكانشان و حقی كه كودك بر آنها دارد و به طور كلی رابطه كودك و والدین باید در چارچوب نهاد خانواده با توجه به فرهنگ ملی ـ مذهبی شناسایی و به جامعه نشان داده شود. در پایان لازم به ذكر است كه به حقوق كودكان باید از دو جنبه حقوقی و اخلاقی نگریست و یك امر بسیار حساس است كه قانونگذار، والدین و دیگر اشخاص می‌توانند با رعایت صحیح و احترام به آن حقوق آینده كودك و حتی جامعه را تضمین نمایند

 

 

 

  

فهرست منابع:

 

آقا بیگلویی، عباس (1380)کودک آزاری،تهران.كتاب آوند دانش.

اسعدی، حسن.1387.خانواده و حقوق آن، مشهد، به نشر، .

امینی، ابراهیم، .1384اسلام و تعلیم و تربیت، قم، بوستان کتاب،.

بختیار نصر آبادی، حسنعلی1388.، نگاهی به اصول و راهبردهای تربیت کودک با تأملی بر آیات و روایات، اصفهان، دانشگاه اصفهان،.

بهرام محمديان‌،1387 نگاهي ديگر به حقوق فرزندان از ديدگاه اسلام‌، انتشارات انجمن اوليا و مربيان‌.

بهشتی، احمد، 1377.اسلام و حقوق کودک، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم،.

بهشتی،احمد1377. اسلام و حقوق کودک،قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،مرکز انتشارات.

جعفری‌لنگرودی، محمدجعفر، 1386.ترمینولوژی حقوق، انتشارات گنج دانش، چاپ هفدهم، ص 2352، ج 3،

حبیب الله طاهری، 1376.حقوق مدنی، ص 124؛ ج 1، دفتر انتشارات اسلامی قم.

دشتي، محمد، 1380. ترجمه نهج البلاغه .قم. موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع)

الدکتور وهبه الزحیلی1418 ه0ق 1997م ، الفقه الاسلامیه و ادلته، ص 4467 ج 6، الطبعه الرابعه -دارالفکر بدمشق

دولت آبادی،شیوا 1379.  سخنرانی پیرامون حقوق کودک، تهران دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران

رشیدپور، مجید، 1378 .تربیت کودک از دیدگاه اسلام، تهران، سازمان انجمن اولیاء و مربیان،.

زاهدی اصل، محمد1381. مبانی رفاه اجتماعی، تهران: دانشگاه علامه طباطبایی.

 سعید‌ نیا، محمد رضا، .1385مجموعه قوانین اطفال و نوجوانان، تهران، حقوقی،.

سید روح الله الموسوی الخمینی، 1408ه ق .تحریر الوسیله، الجزء الثانی ، قم مؤسسه اسماعلیان.


الشيخُ الحُر العاملي مُحمّدْ بن الحسن . 1104 هـ وسائل الشيعة. قم. مؤسّسة آل البيتِ عليهم السلام لإحياء التُّراثِ 

صفایی، سیدحسین، 1385.دوره مقدماتی حقوق مدنی، جلد اول،تهران . نشر میزان، 

ضیایی بیگدلی، محمدرضا، 1371. حقوق بین الملل عمومی، تهران، رشدیه،

عبادی،شیرین1376.حقوق کودک تطبیقی، تهران. کانون.

عطایی، زهرا، 1384.حقوق كودك، تهران. انتشارات سامان دانش،

عماد زاده، محمد کاظم، 1370.حقوق بین‌الملل عمومی، تهران، اتا،

فرهنگ عمید، عمیدحسن، 1374.چاپخانه سپهر، تهران

کاتوزیان، ناصر، 1375.دوره مقدماتی حقوق خانواده،تهران  یلدا،.

لباف، فریبا، 1385.حقوق فرزند از نظر قرآن و سنت، تهران، زهد،.

محقق داماد، سیدمصطفی، 1384.حقوق خانواده،تهران.  انتشارات مركز نشر علوم اسلامی،

مدیرنیا، سیدجواد، 1353.حقوق كودك، تهران. چاپ اتحاد،

مصفا، نسرین(۱۳۸۲) کنوانسیون حقوق کودک و بهره برداری از آن در حقوق داخلی ایران، تهران: دانشگاه تهران، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، موسسه حقوق تطبیقی و مرکز مطالعات حقوق بشر.

مصفا، نسرین، 1383.كنوانسیون حقوق كودك و بهره‌برداری از آن در حقوق داخلی ایران، تهران. نشر گرایش،

 معین، محمد، 1386.فرهنگ معین (یك جلدی فارسی)،تهران. انتشارات زرین،

ناصری، یوسف(۱۳۸۵) تحلیل و بررسی پیمان‌نامه حقوق کودک در گفت‌و‌گو با فاطمه قاسم‌زاده، روزنامه اعتماد ملی، چهارشنبه ۲۵ اکتبر ۲۰۰۶

 



:: موضوعات مرتبط: قراني ، روانشناسي، حقوق کودک در قرآن ، ،
ن : زهرا دیانتی پور
ت : پنج شنبه 23 دی 1395
راههای تقویت حنجره برای قاریان قرآن

 راههای تقویت حنجره برای قاریان قرآن 

مقدمه:

          قرائت قرآن، یك فن یا به بیانی جامع‌تر یك هنر است؛ شاید بتوان گفت نقطه اوج تلاقی هنر و مذهب و برای آنكه بشود از آن لذت برد، باید كمی درباره‌اش دانست. در واقع فراگیری فنون موسیقی آوازی، پیشوازی است برای فراگیری تلاوت رنگارنگ قرآن.از یك نظر، قرآن لحنی موسیقایی است و از نظری دیگر، الحان موسیقی در ذات آیات قرآنی و حتی واژگان آن نهفته است كه خود‌به‌خود ما را وادار می‌كند آن را آهنگین و با وزن بخوانیم.

سیستم مولد صدا در انسان متشکل از تارهای صوتی حنجره و حفره ای تشدید کننده صوت می باشد.نقش دیافراگم و عضلات و قفسه سینه را نیز نباید نادیده گرفت.روش استفاده بهینه از اندام مولد صوت ،برای بیشتر قاریان ایرانی ناشناخته است.بیشتر قاریان ایرانی صدای خود را به درستی نمی شناسند و تلاوتشان از نظمی شایسته و سبک علمی پیروی نمی کند.اینان پس از مدتی تقلید از قاریان بزرگ مصر و یادگیری یک سری نغمات از چند سبک و تلفیق آنها روشی برای خود اتخاذ نموده آنرا ابداع می نامند.باید اذغان کرد که موفقیت یک خواننده در گرو شناخت ویژگی های صدا و استفاده مطلوب از این ویژگی ها است و زمانی هنر او به اوج شکوفایی خود می رسد که صوت حسن با لحن حسن در هم آمیزد و در خور مقام فتبارک الله احسن قرار گیرد .[1]بیشتر قاریان ایرانی به دنبال فراگیری نغمات زیبا و ترکیب این نغمات می باشند غافل از اینکه :

خانه از پای بست ویران است    خواجه در بند نقش ایوان است

تمرين صدا جهت زيبايي صوت امري است كه نياز به سالها ممارست دارد و جز عده اي كه استعداد ذاتي صدا را دارند، ديگران براي زيبايي صداي خود نيازمند سالها تمرين روزانه هستند. . اما با كمك يك روش نوين عملي مي توان در مدت زمان كمي شاهد تقويت صوت خود باشيم.صداسازی مهمترین رکن آموزش قرائت است . بسیاری از مدرسین از این امر مهم غافلند. بسیاری دیگر نیز در آموزش این بخش مهم ، ناوارد و نادرست عمل میکنند . صدا سازی به تعبیر خیلی صحیح ساختن صدا به منظور خارج ساختن صحیح و مطلوب آن است . بیشتر افراد هنگام قرائت صدا را به صورت نادرست خارج میکنند . صدا ازهنگام تولید تا خروج از دهان در همه وضعیتها باید بر روی آن کار شود و صدا سازی همین است . تنفس قبل از آواز مهم بوده و اصطلاحا باید شکمی باشد . تارهای صوتی قبلا باید به خوبی پرورانده شده باشد و دارای قدرت کافی باشد . شکل دهان ، زبان و لبها(به خصوص باز شدگی آنها)خیلی مهم است.در این مقاله برآنیم تا یادآوری کنیم قبل از هر آموزش نغمات ودستگاههای قرائت قرآن ابتدا صدا سازی وآماده سازی حنجره به روشهای نوین وصحیح انجام شود .اینجانب به عنوان یک خواننده هر گاه شاهد قرائت دانش آموزان بوده ام به این نکته پی بردم که هنوز این قاری توانایی حنجره ی خود را نمیشناسد هنوز صدایش آماده نیست یا خارج از محدوده صدایی اش می خوانند که این عوامل به همراه استرس زمان اجرا باعث بروز بیماریهای حنجره خواهد شد لذا برخود واجب دانستم تا تجربیات خود را در زمینه صدا سازی قبل از اجرادر اختیار مربیان محترم قرار دهم تا کمکی به تمام متولیان اشاعه ی فرهنگ قرآنی به روش صحیح شود ان شاءالله .آنچه در اين مقاله آورده شده، براي كساني است كه مي‌خواهند صداي خود را در چارچوب هنري پرورش دهند و بهره‌اي از زيبايي صدا داشته باشند. که به زبان ساده همچنين فرصت مناسبي را براي علاقه‌مندان به قرائت قران فراهم مي‌نمايد تا به دريافت ملموس و بهتري از اين مقولات رسيده و در درك دستگاههای قرائت به دريافت بهتري دست يابند.   

درس اول شناخت صوت:

الف:  صدا

صدا فرکانسی است قابل شنیدن .صدا در نتیجه ارتعاش یک جسم تولید می شود و در محیط مادی مانند هوا یا آب به صورت موج انتشار می یابد و به گوش ما می رسد و ما در دستگاه شنوایی مان آن را با فرایندی فیزولوژیک درک می کنیم.

صدا را معمولا به دو دسته کلی موسیقایی و غیر موسیقایی تقسیم می کنند.

معیارهای شناخت صدای زیبا:

1): اولین معیار زیبا شناسی صدا داشتن طنین و رنگ زیبا (شخصیت صوتی) است.صدایی که رنگ و طنین (وجه تمایز دو صدا با فرکانس و بلندی یکسان را طنین یا رنگ صدا گویند) آن زیبا نباشد حتی در صورت برخورداری از معیارهای دیگر صوت چندان جاذبه و تأثیری نخواهد داشت.

2): صدای خوب باید وسعت مناسبی داشته باشد.معمولا وسعت مناسب صدا در حدود دو اکتاو یعنی 12 پرده است.

3): صدای خوب صدایی است که امتداد داشته باشد.امتداد صوت یعنی کشش یکی از درجات صوتی بدون این که صدا فالش شود.این معیار در درجات صوتی بالا ارزش واقعی خود را نشان می دهد.

4): بلندی صدا معیار دیگری است که در صداشناسی معمولا مورد توجه قرار می گیرد.بلندی صدا را     می توان متناسب با حجمی از فضا دانست که صدا اشغال می کند.

ب: طول موج :

جسم مرتعش هر تناوب کامل را در مدت زمانی مشخص انجام می دهد.این طول تجسم دیگری از بسامد است یعنی هر چه کوتاهتر باشد صدا زیر تر و هر چه بلندتر باشد بم تر خواهد بود.بنابراین هر چه فرکانس صوت بیتر باشد صدا زیرتر است و هر چه فرکانسصوت کمتر باشد آن صدا بم تر است.گوش انسان قادر است از فرکانس 20هرتز تا تقریباً 20000 هرتز را بشنود.این محدوده را محدوده فرکانسی قابل شنیدن می گویند.صحبت معمولی آقایان حدوداً در محدوده 100 هرتزی و صحبت معمولی خانمها در محدوده 200 هرتزی انجام می شود.می توان گفت که ارتفاع صوت خانمها معمولا دو برابر ارتفاع صوت آقایان است.گوش انسان در تشخیص ارتفاع فوق العاده حساس است بطوری که تغییر 1 تا 2 هرتز را بخوبی تشخیص می دهد.

تولید صدای انسان منحصرا به وسیله حنجره نیست بلکه ارتعاشات دیگری که از راه تشدید در حفره های مختلف تولید می شود بر آن افزوده می شود.صوتهای بم را با ارتعاش جدارهای سینه همراه است و به همین دلیل اغلب آنرا صدایی که از سینه بیرون می آید نام نهاده اند.صوتهای زیر در حفره بالای حنجره تشدید می شوند و بدین جهت انرا صدایی که از سر می آید می نامند.آنچه تاکنون گفته شد مربوط به صدای آواز است.درکلام اهمیت حفره های بالای حنجره از خود حنجره بیشتر می شود.درصداهای آهسته و در گوشی صوت حنجره ای تقریباً بطور کامل از بین می رود و جای خود را به صوتهای حفره دار می دهد.کلام از صوتهای حقیقی مرکب تشکیل می شود که حروف صدادارهستند و صداهای بین آنها که حروف بی صدا نامیده می شوند.در مبحث ارتفاع صوت به دو موضوع طبیعت و گستره صوت باید اشاره کرد.[3]

1 – طبیعت صوت : طبیعت صدای انسانها به سه صورت بم و توسط و زیر می باشد.برای شناختن نوع طبیعت صوت هر کس باید به حرف زدن عادی او دقت نمود تا به میزان بم و زیر بودن صوت او واقف شد.البته برای شناخت طبیعت صوت نیاز به تمرین و فعالیت علمی است.بنابه گفته دانشمندان آواشناس،زیر و بمی صوت به تعداد ارتعاشها در ثانیه که تواتر یا بسامد نامیده می شود بستگی دارد.طبقه بندی صوت انسانها از صوت بم مردان شروع می شود و به صوت زیر زنان ختم می یابد و در حقیقت هرچه صوت بم تر باشد فرکانس آن پایین تر و هر چه زیرتر باشد فرکانس آن افزایش می یابد.ارتفاع صوت آلتو از تنور هم زیرتر است.صوت پسران قبل از سن بلوغ در طبقه صوت کودکان و زنان است و پس از بلوغ به طبقه صوت مردان منتقل می شود.البته استثنائات در این تقسیم بندی خللی ایجاد نمی کند.

تقسیم بندی صوت کودکان و زنان[4]

صوت زیر (سپرانو)

صوت متوسط (متسوسپرانو)

  صوت بم (آلتو)

تقسیم بندی صوت مردان

 صوت زیر (تنور)

صوت متوسط (باریتون)

صوت بم (باس)

 

ج:استعدادهای صوت:

براي شناخت صدا، ابتدا بايد با استعدادهاي صوتي آشنا شد كه در اينجا برخي از آنها را توضيح مي‌دهيم.

طنين

طنين، پژواك و پيچش صوتي در دستگاه تكلم است كه هر چه بيشتر و بهتر باشد، صداي زيباتري به گوش خواهد رسيد. طنين از استعدادهاي خدادادي صداست و نسبت به صداهاي مختلف فرق مي كند و با تمرين   مي توان آن را به كمال رساند، مگر صدايي كه ازاين استعداد اصلاً بهره اي نداشته باشد.گاهي استفادة ناصحيح از صوت، اين استعداد الهي را تباه مي سازد يا كارآيي اش راكم مي نمايد؛ مثلاً افرادي كه در حين تلاوت صدايشان را حبس مي كنند يا به اصطلاح « صدايشان را مي گيرند » مانع ظهور كامل طنين صدايشان مي شوند.

در ميان قاريان مصري نيز چنين افرادي ديده مي شوند و در نتيجه كساني هم كه از ايشان تقليد مي كنند، ناخودآگاه صدايي بدون طنين ايجاد مي نمايند. پس براي كارآيي بيشتر طنين صوتي، هرگز نبايد صدا را حبس كرد. البته فرق هنر قرائت با هنر آواز اين است كه در هنر قرائت، به واسطه رعايت قواعد تجويدي، بطور طبيعي صداي قاري كنترل شده خارج مي شود و لاجرم مقداري از صدا حبس خواهد شد، منتها اين حبس صدا منافاتي با بروز كامل طنين صوتي ندارد اما حبس صوتي كه بيش از اين باشد باعث لطمه زدن به طنين مي شود.

انعطاف

ميزان انعطاف صدا از قدرت تحرير و مهارت در تغيير پرده هاي صوتي به دست مي‌ آيد. به اصطلاح، صدايي كه تحريرش بيشتر است از انعطاف بيشتري برخوردار است و صدايي كه تحرير كمي دارد انعطاف آن محدود مي باشد و براي تكامل آن تمرين و ممارست وسيله خوبي است

يكي از استعدادهاي صوتي كه از نعمتهاي عالي حضرت حق مي باشد، تحرير صوتي است. مهمترين عامل زيبايي صوت و قرائت، تحرير است. تحرير صوتي، انسان را به اعجاب وا مي دارد و متوجه عظمت خالق مي كند. از دو تار صوتي چنان تحرير زيبايي خلق مي شود كه قابل مقايسه با صداي هيچ سازي نيست و به مراتب از آنها زيباتر است. بطور كلي، تحرير مبين احساسات و حالات روحي قاري است. چه زيبا فرمود حضرت استاد كه: «تحرير ناله دل است به شرط آنكه قاري قرآن صاحب دل باشد.»

قدرت تحريري صوت بسته به نوع صدا فرق مي كند؛ مثلاً در صداهاي باس (بم) قدرت تحريري كمتر است و در صداهاي تنور و باريتون، بيشتر است. تحرير انواع مختلفي دارد، مانند: تحريرهاي پيوسته يا گسسته و يا تركيبي از هر دو.

قاريان قرآن بايد بكوشند تا اين استعداد صوتي را كامل نمايند و با دقت از آن استفاده كنند تا بي اراده و ناهماهنگ ظهور نكند و از تحريرهايي كه غير قرآني است پرهيز نمايند.[5]

قدرت و احاطه صوتي

از ديگر استعدادهاي صوت، قدرت و احاطه آن است. منظور از احاطه صوتي «ميزان اشغال فضا به هنگام خروج صوت» است؛ يعني مقدار فضايي كه صوت در هنگام خروج از دستگاه تكلم بدون هيچ وسيله كمكي فرا مي گيرد. بالطبع اين قدرت و احاطه صدا مانند بقيه ويژگيهاي صوتي در صداهاي مختلف فرق مي كند. در يك صدا كم است در صداي ديگر حد متوسط را داراست و در صدايي زياد مي باشد.

تحریر:

صوتی آهنگین و خالی از حروف است که از حنجره انسان صادر شده و در حین اجراء آن،هوا هنگام عبور ،بوسیله ماهیچه های سوتی قطع و وصل می شود.نوسانات صوتی منظم و سازواره که از حنجره انسان صادر می شود .تحرير مبين احساسات و حالات روحي قاري است. چه زيبا فرمود حضرت استاد كه: «تحرير ناله دل است به شرط آنكه قاري قرآن صاحب دل باشد.» قدرت تحريري صوت بسته به نوع صدا فرق مي كند؛ مثلاً در صداهاي بم قدرت تحريري كمتر است و در صداهاي زير، بيشتر است. تحرير انواع مختلفي دارد، مانند: تحريرهاي پيوسته يا گسسته و يا تركيبي از هر دو[6]

درس دوم:ژست بدن در حین خواندن

خواندن دو حالت داره یا ایستاده و یا نشسته.

همیشه در هنگام صداسازی باستید – طوری که احساس راحتی کنید – خیلی خوب و ریلکس و عادی باستید و اصلاً ژست رسمی نگیرید.به هیچ کدوم از اندامتان فشار نیاورید و نکته ی مهم اینکه برخلاف تصور برخی دوستان که میگویند باید شکمتان را به طرف داخل فشار دهید این اصلاً کار درستی نیست و شما باید حتی اگر کمربندی دارید که به شکمتان فشار می آورد آن را باز کنید – یعنی به هیچ کدام از اندامتان به خصوص شکم فشار نیاورید.

حالت سروگردن در روش ایستاده :

به سمت مقابل نگاه کنید و سرتان را بیش از حد بالا نیاورید و بیش از حد هم پایین نیاورید – یعنی سر خیلی راحت به طرف مقابل نگاه کند.و همینطور سر را به طرف چپ و راست هم نچرخانید و فقط صاف نگه دارید...!دقت کنید – اگرسرتان را به هر طرفی (بالا-پایین-چپ و یا راست) بچرخانید صدایتان به مقدار قابل توجهی تغییر میکند !

حالت نشسته :

تمام نکاتی که در حالت ایستاده گفته شد را باید در این وضعیت هم رعایت کنیم – یعنی راحت بودن و فشار نیاوردن به اندام ها به خصوص شکم و همینطور سر و گردن را به طوری که در حالت ایستاده گفتیم ، نگه دارید.

اما در حالت خواندن نشسته یک نکته هست و آن اینکه باید روی صندلی بشینید و ستون فقراتتان زیاد قوس بر ندارد – یعنی رو صندلی لم ندهید – راحت باشید اما خودتان راولو نکنید !!!!

و پاهایتان را روی پایه هایی که زیر اکثر صندلیهاست قرار ندهید چرا که که اگر پاهایتان رابه طرف صندلی بیاورید در اصل همین پاها به شکمتان فشار می آورد .یعنی شما باید پاهایتان رااز صندلی جدا کنید و بگذاریدبر روی زمین بطوری که شکم با پاهایتان زاویه ی 90 درجه نسازد– بلکه شکم باید با پاهایتان   زاویه ی باز بسازد و پا نباید به شکم فشار بیاورد.

اگر هنگام تمرینات قرائت قرآن مجبورید که چهار زانو بنشینید باید به یادداشته باشید که در این حالت نیز ششها باید در حالت طبیعی خود قرارگیرند.هنگام چهار زانو نشستن باید گودی کمر به پشتی تکیه داده شود نه وسط کمر. زمانی که گودی کمر تکیه داده شد نوبت به تنظیم قوز کمر خواهد بود. قاری نباید اصطلاحاً سیخ بنشیند. نباید خیلی قوز کند. باید حالت طبیعی باشد و بتواند راحت تنفس کند. هنگان تنفس بدن نباید تکان بخورد. در بعضی از دوستان دیده می شود که هنگام تنفس به کنار یا به بالا حرکت می کنند که این کار از نظر حرفه ای اشتباه است

حالت دهان:

باز شدگی لبها

میزان باز شدگی لبهابسیارمهم است .دراغلب هنر آموزان یک احساس نادرست ضمنی وجود دارد و آن این است که اگر لبها باز شود ، قیافه ،مضحک به نظر می آید . یک احساس نادرست و اشتباه . صوت تولید شده باید به خوبی و با قدرت و شدت مطلوب از دهان خارج شود و تنگی لبها اجازه این خروج را نمیدهد و صدا خفه و گنگ و بد خارج می شود . برای یک هنر آموز که بخواهد از روش غلط خود که در آن لبها کم باز میشوند اجتناب کند کار دشوار است . زیرا دوری از عادت به کاری ، در آواز بسیار سخت است . میزان باز شدگی لبها در افراد ، مختلف است ولی یک تمرین خوب برای اینکه هنر آموز به بازشدگی مناسب لبها برسد این است که اولا وقتی با لبهای بسته میخواند به تدریج لبها را باز کند. در این حالت احساس اینکه صدا به وضوح بهتر خارج می شود امری بدیهی است .

ثانیا در حالت مطلوب باید در برابر آینه با انگشت شصت این میزان سنجیده شود و همیشه سنجش این مقدار تا رفع شدن مشکل ادامه یابد. در افرادی که مشکل حادتر بوده و حل نمیشود استفاده از یک چوب پنبه برای قرار دادن بین دندانهای بالا و پایین و خواندن در این حالت توصیه می شود . در خلال این تمرین هنر جو باید سعی کند پس از مدتی چوب پنبه را از بین دندانها خارج ساخته و لبها را در همان حالت نگهدارد و آواز بخواند و تحریر بزند و مواظب باشد که لبها تنگ نشود .

یکی دیگر از اشتباهاتی که ممکن است هنرآموزان در آن دچار مشکل و تردید شوند دیدن تصویر خوانندگانی است که با دهانی نه چندان باز و یا به عبارتی با لبهای تقریبا بسته آواز میخوانند و سعی به تقلید از آنها دارند . نمونه اش اساتید برجسته مصری . در اینجا باید متذکر شد که اینگونه اساتید از روشهای دیگری که مربوط به جوف دهان است استفاده میکنند و روشی که به هنر جویان اکیدا توصیه می شود همان است که ذکر شد.

قرائت به روشهای غلط باعث دو مشکل اساسی می شود . اولی اینکه عادتی غلط به وجود می آید که ترک آن بسیار دشوار می باشد . دوم اینکه تمرین ها نتیجه بخش نخواهد بود

 

 


[1] - رجب نژاد، محمد رضا. نگرشي به مباني فقهي موسيقي.ص 66 انتشارات عابديني. چاپ اول. تابستان 1379

[2] - نرم افزار المائده ي 2. انتشارات پيغام نور رايانه

[3] -  طباطبايي، محمود ،آناتومي سر و گردن .ص 11. انتشارات ايران ارشاد.تهران 84

[4] - تهراني، ابراهيم ميرزا مهدي. مباني موسيقي قرائت قرآن کريم. ص 76.نشر زلال. بي جا. چاپ اول. 1374

[5] -  مسگری جواد وحسین دهقانی، نغمه وحی 1و2.ص32.

 

[6] - عربي القباني، محمد. صوت و لحن در قرآن کريم. ترجمه ي محمد حسين ملک زاده. ص23. انتشارات مؤسسه ي فرهنگي - انتشاراتي حضور. قم. چاپ اول. پاييز 1377

 

 

 

 

 

 

درس سوم:مکان تمرین

 اتاق تمرين باید با ( ابزار كار ) مجهز شود. اتاق تمرين بايد تا آنجايي كه ممكن است عايق بندي شده باشد تا صدا باعث مزاحمت ديگران نشودو ديگران نيز براي قاری مزاحمت ايجاد نكنند .

براي اتاق داشتن آكوستيك خوب ضروري است. آكوستيك خوب به اين معناست كه براي كنترل اصوات نامنظم در سطوح مختلف ـ تحت بهترين شرايط ـ سقف بايد بلند باشد زمين بايد فرش شده باشد و اتاق با وسايل مختلف پر بشود .

در اتاق تمرین بهتر است از آيينه هاي قدي استفاده شود تا هنرجو بتواند سرتاپاي خود را ببيند و در نتيجه بتواند فرم صحيح بدن را حفظ نمايد.

 

امکانات حین تمرین:

پیانو یا دیاپازون:

   از امكانات مورد نياز برا ي تمرين ، يك پيانوي كوك شده است یا وجود یک دستگاه دیاپازون می باشد تا در طول تمرينات كوك صحيح حفظ شود . همراهي ساز پيانو اولين نياز است . برا ي قاری سطح متوسطي كه سعي در يادگيري دروس جديد دارد ، فراگيري قطعات وصداسازی از همان ابتدا بدون كمك پيانو غير ممكن است ، مگر اينكه از نظر سلفژ بسيار قوي باشید .

آیینه:

آيينه ي دستي نيز يكي از وسايلي است كه بايد در اتاق تمرین موجود باشد تا هنرجو بتواند نماي كاملي از تمام صورت ، زبان ، دندانها ، نرم كام و سخت كام خود را ببيند. قاری مي تواند جاي صحيح اصوات را تثبيت كند . هنگامي كه اين نكته تثبيت شد ، باعث ايجاد صدايي زيبا ، گرم و كنترل شده مي شود . اين    ايده ي خوب است كه قاریان هنگام تمرين آيينه هاي دستي دراختيار داشته باشند.

ضبط صوت:

وسيله ي مورد نياز ديگر ، كه بعضي ها آن را اختياري مي دانند يك ضبط صوت است كه برا ي قاری و مربي مي تواند بسيار مفيد باشد . قاریان بايد آگاه باشند كه نسبت به صدايي كه از ضبط صوت بيرون     مي آيد خيلي انتقاد نكنند زيرا آن نمي تواند همانند يك ضبط حرفه اي كه در استوديوهاي آكوستيك شده است ، آيينه ي واقعي صدا باشد . در صورت تمايل مي توان هر درس را ضبط كرد وبراي مرور نگه داشت . وسايل صوتي ـ خصوصا ضبط صوتهاي كوچك قابل حمل ـ به قاری كمك مي كند كه تمام مراحل درس را به خوبي به خاطر بياورد .

 

درس چهارم: خوب نفس کشیدن

برايخوانندگان تنفس صحيح از اهميت بسياري برخوردار است، افرادي كه تنفس درست رانياموخته‌اند خوانندگي برايشان بسيار مشكل است.با تنفس صحيح انعطاف‌پذيريديافراگم افزايش مي‌يابد. در غير اين صورت، اگر پرده ديافراگم سفت و محكم باشد،عضلات گردن و بالاتنه خواننده منقبض مي‌شوند.

كودكان طبيعتاً تنفس شكمي دارند و پرده ديافراگم آنها هنگام تنفس تحرك ندارد. بزرگ‌سالان نيز هنگام خواب با شكم نفس مي‌كشند و در حالي كه قفسه سينه‌شان هيچ تحركي ندارد شكمشان بالا و پايين مي‌رود، اما بسياري از بزرگ‌سالان در حالت ايستاده با قفسه سينه نفس مي‌كشند. جوانان و به خصوص پسرها با تنفس عميق سينه مي‌خواهند قدرت و برتري خود را نشان دهند اما اين گونه هنگام آواز خواندن و يا صحبت كردن تنفس بي‌نظم و كوتاه مي‌شود و با وارد شدن جريان هواي بسيار زياد تارهاي صوتي نمي‌توانند به درستي مرتعش شوند و كوك و كيفيت صداي خواننده نامطلوب مي‌شود. همچنين پرده ديافراگم سفت مي‌شود و قفسه سينه و شانه‌ها به بالا كشيده مي‌شوند. عضلات گردن و كتف نيز منقبض مي‌گردند.

هنگام شروع آموزش قرائت قرآن بايد تنفس صحيح را به فراگیر آموخت، برخي از معلمان به شاگردانشان توصيه مي‌كنند كه كمربندي فرضي متشكل از تعداد زيادي بيني را روي شكم و بالاي نافشان تصور نمايند. با اين شيوه براي هنرجو احساس نفس عميق در ناحيه شكم ايجاد شده و از تنش عضلات گردن، حنجره و ته زبان كاسته مي‌شود.

همواره براي تنفس سه مرحله در نظر گرفته مي‌شود: دم، وقفه، بازدم

روش درست تنفس در قرائت، استنشاق هوا از بيني است،زيرا بيني هوا را گرم مي کند و به وسيله ي مخاط هاي کناره ي خود آن را تميز، صاف ونرم مي کند. اين سه عمل، در حين قرائت به قاري کمک بسيار     مي کند برای اوج گرفتن در پرده هايصوتي بالا، بهتر است که ريه ها را از هواي مرده، خالي کرد و با راندن سينه به جلو،تنفس عميق انجام داد .[1] از ميان شيوه هاي تنفس از راه بيني،شيوه ي تنفس شکمي بهترين روش است. در اين نوع تنفس، مرکز تجمع هوا قسمت پايين ششهاست و همين عامل باعث وارد شدن فشار بر پرده ي ديافراگم و راندن آن به سمت شکم وباز شدن دنده ها و عضلات بين دنده اي هم جوار با پرده ي ديافراگم مي شود. لذابرآمدن شکم و پهلوها و احساس جدايي مهره هاي ستون فقرات، از نشانه هاي بارز چنينتنفسي است.

نفستان را از راه بینی در ریه ها حبس کنید – دقت کنید که طوری نفستان را حبس نکنید که دیگر راه حرف زدن و خواندن نداشته باشید – بلکه به یک اندازه ی استاندارد نفس را در ریه ها حبس کنید که به راحتی بتوانید بخوانید و اگر زیاد و بیش از حد نفستان را ذخیره کنید به شکم فشار می اید و حالت خواندنتان از ابتدا خراب می شود. اگر میگوییم به شکم فشار نیارورید برای این است که به پرده ی دیافراگم فشار نیاید – این پرده از جنس ماهیچه است که در داخله شکم قرار دارد، تقریباً نزدیک ناف شماست ! اما یک نکته اینکه اگرشما به شکم فشار نیارورید در اصل از اعماق وجود یا همان از پرده ی دیافراگمتان میخوانید جایی که منشا بوجود اومدن صدا هست.این پرده معده را از روده و تهال جدا میکند– یعنی اجزای بالای شکم شما که سینه نامیده میشود را از کلیه و روده و تهال جدا میکند و موقع خواندن به سمت بالا کشیده میشود.[2]

مرسوم ترین روش تمرین تنفس شکمی:

 در حالت ایستاده به دیواری تکیه دهید به طوری که باسن،شانه ها و پشت کمر کاملا به دیوار بچسبد. دست های خود را برروی پهلوی خود گذاشته ،حال اقدام به تنفس کنید ولی برخلاف تنفس معمولی که قفسه پر از هوا می شود و باد می کند در اینجا شکم است که باد می کند و پر از هوا می شود.به عبارت دیگر هنرجو احساس می کند هوا به جای آن که به قفسه سینه برود داخل شکمش شده و به اصطلاح شکمش باد می کند.

 شما در هر بار تنفس فقط و فقط باید هوا را به شکم خود هدایت کنید.در مرحله بعد باید یاد بگیرید که چگونه نفستان راخرج کنید – یعنی اصلا نمی خواهد در این مرحله بخوانید بلکه فقط نفستان راکم و آرام از ریه و از راه دهان خارج کنید و سعی کنید به یک میزان خاص نفستان رابیرون بدهید – یعنی به یکباره تمام ذخیره ی نفستان رابیرون ندهید بلکه کم کم و با یک میزان معین و طی 15 ال 30 ثانیه نفستان را خارج کنید.برای مهارت در این تمرین با چسب یک نخ را از پیشانیتان آویزان کنید – طول نخ باید تا چانه ی شما باشد – حالا که نخ را آویزان کردید، نفستان رااز راه دهان در مدت 15 تا 30 ثانیه بیرون دهید و به نخ نگاه کنید و اینقدر تمرین کنید که این نخ با هوای دهان شما بلند شود و در این 15 یا 30 ثانیه فقط یک زاویه ی معین با صورت شما بسازد یعنی تماما در حال بالا و پایین شدن و یا تغییر زاویه نباشد و از اول که شما نفستان را بیرون میدهیدبلند شود و تا زمانی که نفستان تمام شد یکجا بماند و تکان نخورد– با این تمرین شما میتوانید در حین خواندن 15 تا 30 ثانیه که استاندارد است صدایتان را بکشید و همینطور یاد میگیرید چطور نفستان را خرج کنید و از همه مهمتر در هنگام خواندن ، 15 تا 30 ثانیه ژوست(درست) و بدون فالشی (غلط)بخوانید و به صدایتان موج ندهید.

در مرحله ی بعد صدایتان راهم به تمریناتتان اضافه کنید،یعنی نفس بگیرید و بخوانید اووووووووووو –اولاً فریاد نزنید و با یک صدای متعادل و ترجیحاً با صدای نت دو در اکتاو پنجم این تمرین را انجام بدهید .

یعنی نفس بگیرید و دندانهایتان را هم از هم فاصله بدهید و دهانتان را زیاد باز نکنید و لبهایتان را هم خیلی عادی از هم باز کنید و خروجی دهان شما باید یه حالت بیضی بگیردوحالا صدایی که میخواهید تمرین کنید. یه صدا بین آ و او – که میشه اووو....

شما باید بتوانید این صدا را حداقل 15 ثانیه و حداکثر 30 ثانیه با یکبار نفس گیری و به صورت ژوست بخوانید و بی دلیل به صدا موج و انعطاف ندهید.و به عبارت دیگر اگر نت دو رادر اکتاو پنجم تمرین میکنید در انتهای 15 یا 30 ثانیه روی همان نت دو باقی باشید –

باید یادبگیرین که همان چیزی رو که میشنوید بخوانیند و برای این منظور یه روش ساده هست –یک دستگاه اورگ کوچک تهیه کنید یا یک دستگاه دیاپازون - سپس صدای نت دو رابگیریدو خوب به صدای دو گوش بدهید و در همان بازه ی صوتی ، صدای اوووووووو رابخوانید و ژوست 15 تا 30 ثانیه این را ادامه بدهید زیاد به حنجره فشار نیارورید و روزی نیم ساعت تا یک ساعت تمرین کنید و تمرینهایتان را به پارت های 10 دقیقه ای تقسیم کنید و بین هر پارت هم چند دقیقه استراحت کنید.

          برای همه صداهای موسیقیایی از بم ترین تا زیر ترین فقط 7 نام وجود دارد که به شکل زیر تلفظ می شوند .[3]

Do         Re           Mi           Fa            SoL            La           Si  

 سی           لا              سل                فا            می             ر            دو

 مقدار نفس خروجي يا مدت زمان نفس يا تعداد كلماتي كه بايد تلاوت شوند با بم و متوسط و يا زير بودن صداها ارتباط و بستگي ندارد و درستي گفتار فوق را مي توان از طريق جمع آوري نمونه ها در بين تلاوت قاريان مشهور و از راههاي عملي و عيني كاملا" باثبات رسانيد ، به عبارت ديگر مقدار نفس را با انتخاب و قرائت يك جمله واحد از قرآن و يا از طريق سنجش زمان و يا با استفاده از هر دو وسيله ، ابتدا روي صداهاي بم و سپس روي صداهاي متوسط و بالاخره روي صداهاي زير اندازه گيري و ثبت مي كنيم و با جابجا كردن و تقدم و تاخر صداها و تكرار اين روشها در ساعات مختلف روز و حالات گوناگون ، آزمايش و نتايج آنرا با هم مقايسه مي كنيم ، صرفنظر از تفاوت مختصري كه در نتايج ملاحظه ميگردد و اين تفاوتها نيز عموما" به وجود يا عدم وجود شرايط كاملا" مساوي در تكرار آنها روي صداهاي بم و متوسط و زير و به نحوه نفس گيري در ابتداي آنها يا ميزان و مقدار مكث بين آنها مربوط مي گردد ، نتيجه كار نشان خواهد داد كه در شرايط مساوي و با رعايت جوانب امر ، ميزان نفس براي صداهاي بم و متوسط و زير يكسان و هم اندازه مي باشند و با مقدار خروجي نفس ارتباط ندارد ، بلكه به طولاني يا كوتاه شدن تارهاي صوتي و به مقدار فشار و نيرويي كه به دستگاه صوت ، و در فرآيند ايجاد صدا وارد مي شود و نتيجه آن تغيير ميزان پرده صداهاست ، بستگي و ارتباط دارد .

بعد از مدتی تمرین  هنرجو احساس می کند بدنش گنجایش بیشتری برای دریافت هوا پیدا کرده و این احساس هرچه جلوتر می رود قوی تر و ملموس تر می شود.بله این حس کاملا درست است و سند علمی نیز دارد. بدن با دادن انعطاف بیشتر به کیسه های هوایی که از جنسی تیوپ مانند(پروتئین های الاستیک) ساخته شده ،ظرفیت هواگیری را افزایش می دهد.

شاید در ابتدای راه این نوع تنفس به بدن شما فشار آورده و برای شما سخت باشد ولی بعد از مدتی تمرین در شما نهادینه خواهد شد.شما باید سعی کنید در هنگام آواز نیز تنفس شکمی را مورد استفاده قرار دهید.مطمئن باشید تا تمرین نکنید نمی توانید از ظرفیت های تنفس شکمی بهره ببرید.

 

 


[1] - ملاتقي، عباس. مباني قرائت قرآن کريم.ص

[2] - مسگری جواد وحسین دهقانی، نغمه وحی 1و2.

[3] - منصوریف پرویز ، تئوری بنیادی موسیقی.

 

 

 

 

 

 

درس پنجم: تأثير گوش در تلاوت

مقصود از گوش تمرکز آگاهانه در دريافت و تشخيص صوت است. برخي از قاريان، اصوات و تمايز بين آن ها را دقيق تر تشخيص مي دهند. لذا علاوه بر لذتي که از شنيدن صداها مي برند، با دقت و سرعت بيش تر در واکنش هاي صوتي خود دخالت مي کنند. اگر شما قاري عزيز مي خواهيد گوش خوبي داشته باشيد تا به وسيله ي آن بتوانيد جزئيات و تنوعات صوت، حروف و مدات را بهتر تشخيص دهيد، لازم است به سه نکته توجه کنيد:

1. تقليد محض از قاري منتخب:

 اين کار به منزله ي اولين پله ي نردبان تلاوت است و اثر انکارناپذيري در ساختمان تلاوت خواهد داشت. از اين جهت که دقت در انتخاب مرجع تلاوت، ما را به موفقيت هاي بيش تر مي رساند، بايد در انتخاب مرجع تلاوت، به اين نکات توجه کرد:

الف ) اگر کيفيت صداي شما گلويي و يا دهاني است، مرجع تلاوت شما نيز بايد صدايش گلويي يا دهاني باشد؛

ب) مرجع تلاوت شما بايد بيش ترين دقت را در اجراي اصول تناسب، ضرب و تکيه داشته باشد؛

ج) مرجع تلاوت به اصل تجويد در هنگام تلاوت مقيد باشد؛

د) از همه ي طبقات صوتي در هنگام تلاوت استفاده کند؛

و) حس پيام رساني درقالب توجه به معاني آيات، در تلاوت وي جاري و ساري باشد؛

ي ) در شما خلاقيت و خود اتکايي ايجاد کند.

از بهترين مراجع تلاوت در ميان قاريان معروف جهان مي توان به استاد مصطفي اسماعيل، عبدالفتاح شعشاعي، کامل يوسف، عبدالباسط، محمدصديق منشاوي، محمود علي البناء، شحات محمد انور، محمد عبدالعزيز حصان و محمد احمد شبيب اشاره کرد.

 اولین نکته ای که باید در تقلید به آن توجه کرد مسئله طنین صوت است. البته این مورد مطلق و حتمی نیست. اگر شخصی صدایش ذاتاً شبیه به شخصی بود یک قدم در تقلید موفق خواهد بود. شبیه کردن صدا به صدای دیگران بزرگترین ایراد رایج در مسئله تقلید است

2. گوش دادن به تلاوت خود:

گام اول: شما پس از ضبط و شنيدن صداي خود، برخلاف آن چه در مورد صداي خود تصور کرده ايد، با صدايي شل، وارفته، ساختگي، فاقد احساس و انگيزه، صوتي مهمل، خفه و خيشومي و با کم ترين شباهت به صداي خود مواجه مي شويد. علت چنين مواجهه اي اين است که شما علاوه بر تأثير تشديد جمجمه اي، صداي خود را به صورت ذهني مي شنويد. در نتيجه با چنين ويژگي هايي در صداي خود برخورد نمي کنيد. استفاده از ضبط صوت اين امکان را براي شما فراهم مي آورد تا علاوه بر رفع ايرادات و اشتباهات احتمالي، صداي خود را آن چنان که به گوش ديگران مي رسد و نه آن طور که خود مي شنويد، بشنويد و در نهايت ميان صداي مورد تصور خود و صداي ضبط شده سازش برقرار کنيد.

گام دوم: شنيدن صداي خود در حين تلاوت است که اگر چنين فرصتي را براي خود مهيا نکنيد، تلاوت شما سطحي، معمولي و فاقد تازگي خواهد بود. توجه به عواملي چون ضرب، تکيه در کلمه، تناسب، تحرير، تلفظ صحيح حروف و تمرکز آگاهانه و... دقت شما را افزايش مي هد و از تنش عضلات گردن مي کاهد.

3. بهره مندي از استادان مجرب:

 در طول بررسي تلاوت خود لازم است قرائت خود را در محضر استادي مجرب عرضه کنيد. زيرا لازم است گوش سومي که بدان اطمينان داريد، شيوه ي عملکرد شما را برايتان بازگو کند و با تذکرات سازنده ي خود، شما را از انحراف از مسير رشد باز دارد .[1]

 

درس ششم : صداسازی

الف ) تمرين قوى کردن حنجره

منظور از حنجره قوى و صداى قوى ، صداى بلند و يا فرياد نيست بلکه منظور حنجره و صدايى مى باشد که داراى بنيه اى بالا و قدرتى است که بعد از اجراى يک برنامه ، توانايى خود را به طور کامل از دست نداده باشد و به اصطلاح ((زود نگيرد)). بعضى از اشخاص هستند که صداى آنها بسيار پرطنين و پرحجم و بلند است اما بعد از مدتى کار کشيدن از حنجره ، تارهاى صوتى آنها از کار مى افتد و زود خسته شده و توان انجام فعاليت بيشتر از آن سلب مى شود؛ برعکس افرادى نيز هستند که صداى کم حجم و نازکى دارند اما حنجره آنها از قدرت خوبى برخوردار است و تارهاى صوتى او به زودى از کار نمى افتند. آنچه مهم است اين است که يک خواننده بتواند از ابتداى يک مجلس تا انتهاى آن را به تنهايى عهده دار شود و قدرت انجام يک برنامه کامل را داشته باشد، اگر چه اين خصوصيت بعد از سال ها مجلس دارى و اجراى برنامه براى شخص حاصل مى شود و به خصوصيات فردى از قبيل بنيه جسمانى ، حالت جمجمه ، بزرگى قفسه سينه ، بزرگى حفره هاى بينى و دهان و... نيز بستگى دارد.

خاطر نشان شدن اين مطلب لازم است که بالا رفتن کيفيت صدا، رابطه مستقيم با کيفيت تنفس دارد. تنفس صحيح صدا را دلنشين تر مى نمايد. نکته ديگر اينکه تارهاى صوتى که صدا را توليد مى کنند، در واقع چند عضله ضعيف و کوچک بيشتر نيستند. چون عضلات را مى توان با ورزش قوى تر کرد، بايد با ورزش دادن عضلات گلو و حنجره ، صدا را قوى تر نمود تا ديرتر توان خود را از دست بدهند. دقيقاً مثل يک بدنساز که با استفاده از دمبل هاى سبک و سنگين عضلات شانه و بازوى خود را قوى مى کند تا بعد از مدتى بتواند يک وزنه سنگين را بلند نمايد. پس تنفس صحيح باعث پرطنين شدن صدا مى گردد و ورزش دادن عضلات باعث قوى شدن آن خواهد شد. در واقع ورزش عضلات بازو، دمبل زدن و ورزش عضلات حنجره ، خواندن مى باشد.

تمرين قوى شدن صدا به اين ترتيب است :

الف:به صورت چهار زانو بر روی زمین نشسته و به پشتی تکیه دهید . گردن خود را رو به بالا گرفته و با فشار آب دهان خود را به پایین حرکت دهید. در این حالت دو سر تارهای صوتی که نگه دارنده های آن می باشد قوی می شود. البته این کار ممکن است در ابتدای کار خیلی سخت باشد ولی قبل از خواندن انجام چند بار از این تمرین تأثیری مثبت در تارهای صوتی خواهد گذاشت. اگر انجام این کار برای شما دشوار است می توانید کمی گردن خود را رو به جلو آورده تا راحت تر این کار را انجام دهید

ب: ابتدا با آرامش در محلى ساکت و آرام بنشينيد و عضلات را شُل کنيد سپس نفس عميقى کشيده و در پايين ترين پرده ، حرف ((آ)) را به صورت ممتد و کشيده ادا نماييد و آن قدر ادامه دهيد تا بازدم شما تمام گردد. دوباره ريه ها را تا جايى که امکان دارد، از هوا پر کنيد و در حالت بازدم به صورت کشيده بگوييد ((آ)). اين کار را تا پنج دقيقه به طور مداوم تکرار نماييد. در اين کار عجله نکنيد و از پايين ترين حالت ممکن آغاز نماييد. وقتى که حس کرديد که حنجره شما خوب گرم شده است ، حرف ((آ)) را در يک پرده بالاتر، با همان کيفيت اجرا کنيد. اين کار را همين طور پرده به پرده ادامه داده و بالا رويد و اين نکته را کسانى که مبتدى هستند بايد توجه داشته باشند که به هيچ وجه نبايد عجله نمايند. بايد با حوصله اين کار را به انجام رساند چون تمام پختگى صدا و قوت آن بستگى به تمرين در پرده هاى پايين دارد. اين کار را که انجام داديد و به پرده آخر صداى خود در حرف ((آ)) رسيديد، حنجره شما به خوبى گرم شده است و بعد از اين يک ربع تمرين ، حالا مى توانيد با تمام قدرت ، يک بيت شعر را با آواز بلند (در اصطلاح شش دانگ صدا) بخوانيد، بدون اينکه آسيبى به حنجره شما برسد.

اگر در بين تمرين ، هنگام بالا بردن پرده بعدى احساس خارش يا سوزش و يا سرفه نموديد، بدانيد که عجله کرده ايد و به توصيه اين حقير گوش نداده ايد. در اين حالت به پرده قبلى بازگشته و دقايقى آن را ادامه دهيد و يا اينکه تمرين را براى مدتى قطع نماييد همچنين در پرکردن ريه ها هم نبايد عجله کرد. ابتدا آهسته آهسته شکم را پر نموده و سپس سينه را پر نماييد تا جايى که شکم و سينه شما کاملاً متورم و مملوّ از هوا باشد. اگر پرده هاى پايين را در يک فضاى بسته و پرده هاى بالا و شش دانگ را در يک محيط باز مانند کوه يا بيابان تمرين نماييد، بهتر خواهد بود و پيشرفت خود را مشاهده خواهيد کرد و اگر بتوانيد تمرين شش دانگ صدا را بعد از يک برنامه کوه نوردى قرار بدهيد، بسيار بهتر و ثمر بخش تر خواهد بود چرا که کوه نوردى باعث افزايش ظرفيت هوايى شش ها مى شود.

تمرينات فوق بايد حداقل يک تا دو ماه به طور مستمر و همه روزه صورت گيرد تا صدا براى آغاز کار، صيقل پيدا نمايد و از حالت ((نخراشيدگى )) بيرون آيد.[2]

 

ب ) تمرين پرحجم کردن صدا

بعد از تمرينات قوى سازى صدا، نوبت به پرحجم کردن و پرطنين کردن آن مى رسد. يعنى وقتى يک خواننده در يک اتاق معمولى مى خواند، صداى او بر فضاى اتاق احاطه کامل داشته باشد و از هر سمت و سويى به طور مستقيم و يک نواخت شنيده شود. اين خصوصيات يک صداى پرطنين مى باشد که در اصطلاح ، اين صدا را ((زنگ دار)) گويند که گرفتگى ندارد. البته هر نوع گرفتگى در صدا، مذموم نيست بلکه بعضى وقت ها به محزون بودن آن مى افزايد اما صدايى با اين کيفيت ، قابليت کمترى براى مانور دادن و تحرير زدن دارد. براى زنگ دار شدن صدا به تمرينات زير توجه نماييد.

در حالتى راحت بنشينيد و عضلات را رها نموده و کلماتى از قبيل ((مَنگ ، هَنگ ، زَنگ ،...)) که به ((نْگ )) ختم مى شوند را با آهنگى تودماغى ، با مسدود کردن دهان با زبان و کشيدگى ، اجرا نماييد.

يک شعر بيست بيتى را با نازک ترين آهنگى که مى توانيد بخوانيد و وقتى که گلوى تان خسته شد، پس از چند دقيقه استراحت دوباره از نو آغاز کنيد.

حرف ((ر)) را به صورت مشدد و مستمر و کشيده ((ر، ر، ر،...)) ادا کنيد.

گفتيم که پرطنين شدن صدا، با تنفس رابطه مستقيم دارد. براى اينکه طنين صداى خود را تقويت نماييد به اين تمارين توجه کنيد.

ابتدا يک نفس عميق با کيفيتى که قبلاً گفته شد بکشيد و ريه ها و شکم را از هوا پر کنيد به طورى که شکم کاملاً بيرون آيد. بعد صدا را در حالى که خارج مى کنيد، آهسته و پياپى بگوييد: ((آه ، آه ، اوه ، اوه ، ايه ....)). توجه داشته باشيد که هر چه اين هوا آهسته تر و کندتر از شش ها خارج شود بهتر است و تکرار اين تمرين صدا را بهتر و رساتر مى کند.

فک پايينى را شُل کنيد سپس نفس هاى کوتاه و سريع ، از راه دهان بکشيد و کم کم بر سرعت آن بيافزاييد تا جايى که صداى برخورد نفس ها را به سقف دهان تان بشنويد. البته نفس ها نبايد از راه تنگى گلو بوده بلکه بايد از پرده ديافراگم شکم باشد و از آن به عنوان تلمبه اى استفاده کنيد و هوا را از راه شکم بيرون و داخل بکشيد. اين تمرين باعث قوى شدن عضلات زير فک و اطراف گلو و شکم مى شود زيرا هنگام خواندن ، فشار زيادى به اين عضلات وارد مى گردد.

بدن را شل کنيد و هوا را به درون سينه بکشيد، بدون اينکه هيچ گونه فشارى به سينه وارد شود؛ آن قدر که سينه از هوا پر گردد. سپس شمعى (يا يک باريکه کاغذ) را جلوى دهان تان بگيريد و هوا را خارج کنيد، آن چنان که شعله شمع حرکت ننمايد ولى هواى سينه به طور يک نواخت خارج شود. اين تمرين باعث افزايش ‍ظرفيت هوايى ريه ها و يک نواختى صدا مى شود که بايد روزى سه تا چهار مرتبه تکرار شود و با يک فوت کردن قوى ، خاتمه يابد.

چانه را به سينه بچسبانيد به طورى که وزن سر، روى چانه افتاده باشد. حالا چند مرتبه دهان را باز و بسته کنيد به طورى که با اين حرکت ، سرتان بالا و پايين رود. سپس مدتى دهان را به حالت نيمه باز و راحت ، استراحت بدهيد.

دستان تان را زير چانه بزنيد (حالتى که انسان چيزى را تماشا مى کند) و فرض کنيد که چيزى مى جويد و مکرر دهان تان را باز و بسته نمائيد. بعد از مدتى استراحت ، دوباره اين کار را انجام دهيد. اين تمرين و تمرين قبل ، باعث قوى شدن عضلات چانه ، شقيقه ، و گلو مى شود و کم کم فک و گلو در اختيار شما در مى آيد تا حروف را موقع خواندن بهتر ادا کنيد زيرا عدم توانائى در تلفظ واضح حروف و خستگى زودرس فک و دهان ، ناشى از ضعيف بودن اين عضلات است .

يک شعر را ابتدا با صداى زير و از نوک زبان و سپس با صداى بم و از ته زبان بخوانيد در حالى که دهان مانند يک حفره شده و صدا با حجم بيرون مى آيد. اين تمرين نيز با قوى تر شدن زبان ، باعث پرحجم شدن صدا مى شود. زيرا قسمتى از خواندن ، به زبان بستگى دارد که با تغيير دادن فضاى دهان ، موجب ايجاد صداى مناسب و حجم دلخواه مى شود.

 

 

 


[1]- عربي القباني، محمد. صوت و لحن در قرآن کريم. ترجمه ي محمد حسين ملک زاده.ص 32. انتشارات مؤسسه ي فرهنگي - انتشاراتي حضور. قم. چاپ اول. پاييز 1377

[2] - ملائيان،يحيي، زندگي نامه ي قاريان مشهور جهان.ص22. انتشارات روح. قم. چاپ اول. بهار 1380.

 

 

 

 

 

ج: چه کنیم تا ارتفاع صدای خوبی داشته باشیم؟

1. تقلید محض و تمرین زیاد از نوار استاد خاص،

2. به اولین کلمه‌ای که استاد در هر جمله، شروع به تلاوت می‌کند، توجه نماید،

3. عنایت به تأکیدات (آکسان) و مواردی که قاری روی آن حرف یا کلمه توجه بیشتر دارد،

4. شروع تلاوت اگر دقیق و درست انجام نگیرد، باعث گرفتگی صدا و یا در اصطلاح خروج از پرده صوتی می‌شود.

5. طنین صوت: (ملاحت، زیبایی و گیرایی صوت) پژواک و انعکاس صدا،

6. برای ظهور کامل طنین صوت، هرگز نباید صدا را حبس کرد،

7. نرمی و انعطاف صوت: توانایی و سرعت انتقال صوت از پرده‌ای به پرده دیگر امتیازدارد در اثر تمرینات مکرر و استماع نوارهای متعدد از یک استاد، توانایی قاری را در انعطاف صوت و همچنین انتقال پرده‌های صوتی آسان می‌نماید.

8. کمیت تحریرها: قدرت اجرای تحریر و لرزش صدا در کوتاه ترین زمان نیز امتیازدارد. توانایی لرزشهای زیبایی که در حین جمله یا پایان آن که متناسب با آهنگ و پرده صوتی هر مقام توسط قاری انجام می‌گیرد را شامل می‌گردد

گام های اساسی درجهت بهرمندی از صدایی سالم:

توصیه های زیر به شما کمک می‌کند تا حد امکان حنجره و تارهای صوتی سالمتری داشته‌‌باشید

1-                  نوشیدن مقدار فراوان آب. رطوبت صدا را صاف می کند. آبرسانی مکرر سبب می شود تراوشات قلیلی برای روان ساختن تارهای صوتی به سوی حنجره روانه شود. کارشناسان مصرف حداقل ۸ لیوان نوش

2-                 تا جایی که ممکن است سعی کنید داد و فریاد نزنید. چراکه این کار فشار زیادی را به تارهای صوتی شما وارد می کند.

3-                  پیش از استفاده زیاد از صدا، تارهای صوتی تان را گرم کنید. بسیاری از افراد مطلع هستند که خوانندگان پیش از اجرا، تارهای صوتی خود را گرم می کنند، با این حال تعداد زیادی از افراد نیز هستند که نمی دانند باید این کار را انجام داد. انجام این امر به ویژه برای معلم ها، و سخنران ها لازم است. گرم کردن تارهای صوتی کار ساده ای است. صداها را از آرام به بلند تکرار کنید، متنی را با تحریر بخواند، صدای خود را بلرزانید، و لب ها و زبانتان را بچرخانید و صداهای مختلف (مثل صدایی که بچه ها هنگام بازی با موتور و ماشین در می آورند) تولید کنید.

4-                 صـدا را صـاف نکنيد. صاف کردن صدا عادت بدي است که ترک آن سخت است. به جاي آن آب دهان را قورت بدهيد. يک عمل بلع را به آهستگي انجام دهيد، انگار که واقعاً لقمه اي از غذا را مي بلعيد. اين کار احساس وجود چيزي در گلو را از بين مي برد.

5-                 از همنشینی با افراد سیگاری وهمجواری با بخـارهاي شيميائي و خاک ارّه بپرهیزید زیرا نه تنها ریسک ابتلا به سرطان جنجره را بالا می برد بلکه باعث ایجاد پلیپ و تورم تارهای صوتی هم می شود که صدای شما را خشک، دارای خرخر، خشن، و ضعیف می کند.

6-                 نحوه صحیح تنفس کردن را یاد بگیرید. جریان هوای مناسب در حنجره می تواند صدای خوبی را به شما هدیه بدهد. پیش از شروع سخنرانی وقت بگذارید و ریه های خود را از هوا پر کنید، و پیش از اینکه کل هوای درون ریه هایتان تخلیه شود مجدداً نفس بگیرید تا صدایتان قدرت پیدا کند.

7-                  از میکروفن استفاده کنید. زمانیکه در حال سخنرانی هستید و یا می خواهید برای عده زیادی صحبت کنید، سعی کنید از میکروفن استفاده کنید تا فشار موجود بر روی تارهای صوتی کاهش پیدا کند.

8-                  به صدای خود گوش دهید. زمانیکه صدایتان شکایت می کند به او گوش دهید. هنگامیکه صدا می گیرد باید قدری به آن استراحت دهید تا تارهای صوتی استراحت کنند. فشار آوردن به صدا در زمان خستگی می تواند در آینده مشکلات اساسی را برای شما ایجاد کند. دز نهایت اگر احساس می کنید که صدای شما دائماً می گیرد، حتماً به پزشک مراجعه کنید.

9-                 به صدايتان استراحت بدهيد. سکوت کامل بهترين راه بهبود گرفتگي صداست. لااقل از پچ پچ کردن و فرياد زدن بپرهيزيد. پچ پچ کردن فشار زيادي بر تارها وارد مي کند. اگر لازم است با صداي آرام حرف بزنيد.

10-           گلو را مرطوب کنيد. استنشاق بخار آب داغ از درمان هاي بسيار مؤثر است. از دوش آب گرم يا دستگاه بخور کمک بگيريد. گذاشتن دستگاه بخور در اتاق خواب از خشک شدن هواي آن جلوگيري مي کند..

11-            سوپ مرغ بخوريد. اگر دچار گرفتگي صدا در اثر سرماخوردگي شده ايد، سوپ مرغ با سير بخوريد. گرماي آن هم اثر ضد التهابي و مرطوب کننده دارد، ترشح مخاطي را کم مي کند و نوتروفيل ها را افزايش مي دهد.

12-            ترشـحات مخاطي را کـم کنيـد. داروهـاي کاهـش دهـنده ترشـحات مخـاطي مصـرف کنيد. امـا از مصـرف داروهـاي ضـد حسـاسيت خـودداري کنيـد (مثل آنتي هيستامين)، چـون گلو را خشـک مي کننـد. داروهـاي ضـد احـتقان هـم در کاهـش ترشحات مخاط مؤثرند، ولي اگر ناراحتي قلبي داريد، قبل از مصرف آنها با پزشک مشورت کنيد. برخي از اين داروها فشار خون را بالا مي برند.

13-            آسپيرين مصرف نکنيد. در التهـاب ناشـي از سـرماخـوردگي تارهـاي صـوتي، آسـپيرين باعـث آسـيب بيشـتر بـه آنهـا مي شـود و گرفـتگي صـدا را تشديد مي کند. از مسکن هاي ديگري استفاده کنيد.

14-            سرفه خود را درمان کنيد. براي جلوگيري از سرفه و آسيب بيشتر به تارهاي صوتي، از داروهاي ضد سرفه و خلط آور استفاده کنيد.

15-            غرغره نکنيد. برخلاف عقيده شايع، غرغره کردن با دهان شويه عملاً گرفتگي صدا را بدتر مي کند. بيشتر دهان شويه ها حاوي الکل هستند و تارهاي صوتي را دچار خشکي و بي آبي مي کنند. محلول هاي غرغره اصلاً نزديک به تارهاي صوتي نمي شوند و خود عمل غرغره کردن مضر است، چون تارهاي صوتي را به هم زده و تورم آنها را بيشتر مي کنند.

16-            کافئين مصرف نکنيد. کافئين موجود در قهوه، کوکا و شکلات يک عامل خشک کننده گلو است و کمکي به تارهاي صوتي نمي کند.

17-            در صورت وجود هرگونه آسیب در بینی نظیر پولیپ یا انحراف با توصیه پزشک متخصص گوش و حلق و بینی نسبت به رفع آن اقدام کنید چرا که سبب ناتوانی در تنفس صحیح شده و نیز مانع از عملکرد صحیح بینی به عنوان یک تشدید کننده صوت می‌شود.

18-            وجود هرگونه عفونت در گوش، دهان ، دندان و لثه‌ها می‌توان به تکلم آسیب برساند. درمان سریع و قطعی این عفونت‌ها زیر نظر پزشک متخصص مانع از آسیب به صدا و نیز ایجاد عفونت عود کننده می‌شود.

19-            بیماری آسم از جمله بیماری‌ها محدود کننده‌ای است که نیازمند کنترل دقیق توسط داروها و خودداری از انجام اعمالی که به شخص فشارآورده و سبب بروز حمله آسم می‌شود، است. در صورت ابتلا به این بیماری از انجام فعالیتهای شدید و سنگین خودداری کنید.

20-            حساسیت‌های غذایی می‌توانند سبب بروز آفت در دهان یا التهاب حساسیتی بینی شده و بر صدا و تکلم اثر سوء بگذارند.

21-            اجتناب از مصرف آلرژن‌ها و مصرف مکمل روی، Bکمپلکس و ویتامین A و گامالینولنیک اسید(روغن گل مغربی) سبب کاهش التهاب واحتقان و تعادل در سیستم ایمنی می‌شود.
مصرف مکمل روی در طول مدت و شدت علایم سرماخوردگی را بطور موثری کاهش می‌دهد. بهتر است در شروع سرماخوردگی دوزهای 15 میلی گرم 4 تا 6 بار در روز مصرف شود. این عمل سبب کاهش آسیب وارده به تارهای صوتی و حنجره می‌شود. ضمنا از کهنه شدن بیماری و ضعف سیستم ایمنی جلوگیری می‌کند.

22-            درافراد مبتلا به حساسیت مصرف ویتامین های C و B3 و عناصر کلسیم و منیزیم سبب کاهش تولید هیستامین و پاسخ آلرژیک در بدن و در نتیجه کاهش علائمی‌چون آبریزش و گرفتگی بینی که بر صدا و حنجره نیز اثر سوء دارد، می‌شود.
 مصرف شربت عسل و آبلیمو جهت کاهش گرفتگی صدا و بهبود درد گلو بسیار موثر است. می‌توانید یک قاشق پر عسل را در یک لیوان آب داغ حل کرده و بعداز چند دقیقه چند قطره آبلیمو به آن بیفزایید. استفاده از عسل طبیعی و لیموی تازه، اثرات بهتری را به دنبال خواهد داشت.
 گاهی اوقات حل کردن مقداری نشاسته در آب یا شیرسرد و سپس گرم کردن و افزودن مقداری شکر و نوشیدن آن در رفع گرفتگی صدا و گلودرد اثر زیادی دارد.

23-            خوردن سیب به دلیل اثر آرام بخش آن بسیار موثر است. نه تنها برای خوانندگان و گویندگان بلکه برای همه افراد سودمند می‌باشد.

24-             استرس درکنار تمام آثار مخربی که در بدن به جا می‌گذارد بر حنجره و تارهای صوتی نیز اثرکرده و سبب گرفتگی صدا می‌شود. سعی کنید تا حد امکان استرس رااز زندگی خود خارج کنید.

25-             برخی از گیاهان اثرات بسیار مفیدی در رفع گلودرد و گرفتگی صدا و التهاب تارهای صوتی دارند از جمله دم کرده پنیرک، دم کرده ختمی‌( در آسم نیز موثر است)، آدونیس بهاره (علیرغم اثر آرام کننده آن بر سرفه های صعب العلاج و آسم باید زیر نظر پزشک مصرف شود)، ریحان، پونه(خلط آوراست) و پیاز( سرفه و زکام و برونشیت را به دلیل داشتن اثرات ضد میکروبی و ضد عفونی خود درمان می‌کند

26-             در صورت ابتلا به لارنژیت (التهاب تارهای صوتی) تا حد امکان کمتر صحبت کنید تاالتهاب تارهای صوتی برطرف شود.

27-             بیماری هایی مثل برونشیت یا هرگونه بیماری که با اثر بر ریه و مجاری تنفسی ظرفیت تنفسی فرد را کاهش داده و سبب افت عملکرد وی می‌شود، حتما بصورت کامل و پایه ای تحت نظر پزشک درمان کنید. دقت کنید که هر نوع بیماری حتی سرماخوردگی ساده در صورت عدم درمان کامل می‌تواند به سلامت سیستم ایمنی بدن و متعاقب آن ارگان های بدن صدمه برساند

28-             در دروان قاعدگی صدای بعضی از خانمها کمی‌گرفته می‌شود. بهتر است در این دوران به تارهای صوتی فشار زیادی نیاورید.

29-            جویدن آدامس به دلیل تحریک ترشح بزاق و مرطوب کردن دهان برای خوانندگان مفید است. سعی کنید از آدامس های بدون قند استفاده کنید.

30-             تنفس از راه دهان علاوه بر صدمه به مری و دندان ها وغدد ترشحی بزاق بر کیفیت صدا نیز اثر سوء دارد.

31-             صاف کردن سینه بطور مداوم یا سرفه های شدید در دراز مدت به تارهای صوتی آسیب می‌رساند و بهتر است از ان اجتناب کنید.

32-             صاف کردن سینه به طور مداوم یا سرفه های شدید در درازمدت به تارهای صوتی آسیب می‌رساندو بهتر است از آن اجتناب کنید.در این حالت درمان بیماری زمینه ای و یا مصرف دم کرده ها یا شربت های گیاهی (مثل آویشن) توصیه می‌شود

تجويز برخى خوراکى ها

همان طورى که بين همگان مشهور است ، بعضى از خوردنى ها هستند که بايد از آنها پرهيز شود و برخى بايد استفاده گردد تا صداى شخص را تقويت نمايد. حنجره را به لولاى در تشبيه کرديم ؛ همان گونه که درب احتياج به باز و بسته شدن دارد تا سفت نشود، احتياج به روغن کارى هم دارد. به همان شکل که بايد از حنجره کار کشيد تا انعطافش از بين نرود، بايد با خوردن بعضى خوراکى ها به تحرک بيشتر آن کمک نمود. ناگفته نماند که معرفى اين خوراکى ها جنبه تجربى دارد و در افراد گوناگون ، مختلف است . امکان دارد که در بعضى جواب ندهد ولى آنچه که در عرف مداحان، قاريان و گویندگان و... براى تقويت حنجره معمول است ، خوردن غذاهاى کم چربى و آبکى مانند آش ، گوشت آب پز، باقلا پلو، آبگوشت بدون چربى ، نوشيدن شير گرم قبل و بعد از خواندن و نوشيدن آب ولرم در حين برنامه است . همچنين در مواقع گرفتگى و خستگى صدا، خوردن ژله نشاسته ، زرده تخم مرغ ، تخم مرغ عسلى ، آب شلغم ، و يا غرغره کردن آب نمک به اضافه چند قطره آب ليمو و يا خوردن انجير خشک که در شير جوشيده ريخته شده باشد، تاءثير بسزايى خواهد داشت . همچنين خوردن تخمه هائى که داراى لعاب مى باشند مانند بارهنگ ، به دانه ، تخم شربتى و... قبل از اجراى برنامه بسيار مفيد است

 

 

 

 

 

 

پرهیزهای غذایی:

1.                 پرهیز از نوشیدنی‌های خیلی گرم و یا خیلی سرد،

2.                 مصرف نکردن سرخ کردنی‌ها، ترشیجات، غذاهای دارای ادویه، شیرینی،

3.                 خودداری از مصرف میوه‌هایی با شیرینی بالا مانند: طالبی، خربزه مشهدی و... قبل از تلاوت.

4.                  توجه به غذاهای مقوی مانند: خرما، عسل، شیر، جگر و... و همچنین غذاهایی که مقوی بوده و بیشتر حالت مایع (سوپ) را داشته باشند.

5.                 تذکر مهم: بسیاری از عزیزان در ایام مسابقات یا تمرینات به زمان خوردن غذا توجه نمی‌کنند بهترین و مؤثرترین زمان صرف غذا به طور متوسط دو ساعت قبل از اجرای برنامه می‌باشد.اگر این فاصله زیادتر شود، قاری و حافظ قرآن دچار ضعف و در نتیجه اختلال در تلاوت می‌گردد. و اگر فاصله کم تر باشد، گرفتگی صدا و کمی نفس را به دنبال خواهد داشت. همچنین دو ساعت زمانی است که غذا در بدن هضم و سوخت کافی را به اعضای بدن منتقل می‌کند.

6.                 پرهیز از دو هوا شدن: (سرماخوردگی)

7.                 تعدّد سبک و یا همراهی تلاوت و مداحی باعث از هم گسیختگی سبک و ناهماهنگی آن می‌شود که باید از آن پرهیز شود.

8.                 رعایت بهداشت دهان و دندان در وضوح و صافی صدا تأثیر فراوان دارد.

9.                 استفاده از عطریات خصوصاً عطرهای با بوی تند روی حنجره تأثیر منفی دارد.

نتیجه:

تمريناتى که در این مقاله عنوان شد، باعث تغييرات محسوسى در تقويت و بهبود صدا مى شود، با اين شرط که با حوصله انجام داده شود و از عجله کردن در آن خوددارى گردد و تصور نشود که خواندن بستگى به اين تمرينات خسته کننده ندارد. مطمئن باشيد که اگر اين دستورالعمل ها بدون شتاب زدگى انجام شود، اثرات ژرفى در صدا خواهد داشت اما اگر بدون دقت انجام شوند، باعث ضايعات جبران ناپذيرى خواهد شد. به عنوان مثال در تمريناتى که در قسمت قوى شدن حنجره ذکر شد، اگر شخصى بدون گرم کردن حنجره ، زير آواز بزند و شش دانگ صدا را بيرون دهد، امکان پاره شدن تارهاى صوتى و يا ايجاد رگه هاى غير قابل بهبود در صدا، وجود دارد. پس توصيه اول ، عجله نکردن و دقت به خرج دادن در تمارين مى باشد. توصيه ديگر اين است که بين تمرين ها نبايد وقفه اى ايجاد شود و بايد به طور مداوم صورت گيرد تا حنجره پختگى خود را آسان تر تحصيل کند و به طور کلى اگر کسى خواننده هم بشود، نبايد تمرين را قطع کند و هر روز بايد زمزمه اى داشته باشد تا حنجره ، انعطاف خود را از دست ندهد. درست مانند لولاى درب ، اگر مدتى درب باز و بسته نشود باعث سفت شدن لولاها مى شود. به خاطر داشته باشيد که بهترين چيز براى حنجره ، خواندن و جلوگيرى از تنبلى و سستى آن است . البته از استراحت دادن آن هم نبايد غافل ماند و بايد از ((تاختن به حنجره )) پرهيز کرد. حتى در مجلس نيز هرگاه حس کرديد که حنجره شما خسته شده است مى توانيد بدون آنکه سايرين متوجه شوند به آن استراحت بدهيد. به اين ترتيب که فک پائين را شُل کرده و با زبان کوچک راه حلق را مسدود نمائيد، گوئى مى خواهيد خميازه بکشيد به طورى که صداى آن در گوشها حس مى شود. اين کار باعث استراحت لحظه اى حنجره تا مدت کوتاهى مى گردد. بهترين استراحت براى حنجره قبل يا بعد از مجلس ، ((خواب )) است . چنان چه وقتى يکى از قاريان مصرى که براى اجراى برنامه به ايران آمده بود، قبل از اجراى قرائت خود، مدتى مى خوابد و اين کار را به بقيه قرّاء هم توصيه مى نمايد.[1] چون گفتيم که تارهاى صوتى ، بافت عضله اى هستند و احتياج به استراحت دارند.

 

 

 


[1] -قاسم احمد، مريم. نگاهي به زندگاني قاريان مشهور قرآن کريم.ص 45 انتشارات جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران. چاپ 1374

 



:: موضوعات مرتبط: قراني ، ،
ن : زهرا دیانتی پور
ت : پنج شنبه 23 دی 1395
سفرهای حضرت زینب (س)

 

سفرهای حضرت زینب(س)

تن دادن به کوران سفرها، از جهتی لازمه ترقی و تکامل انسان است، و این مرحله آزمودگی و سازندگی، ارمغان‌ها به دنبال دارد، چنان ‌که یک راز آزمودگی و آبدیدگی قهرمان داستان ما حضرت زینب علیهاالسلام را همین معنی باید دانست، و همین مسافرت‌ها و تحولات و برخوردهای پرورش ‌دهنده و سازنده بود که از دختر علی علیهماالسلام عنصر آگاه و مقاوم و شجاعی به‌ وجود آورد، که بتواند رسالت بسیار عظیم الهی و ماندگار خویش را در زندگی خود لباس عمل بپوشاند.

بدین لحاظ، مناسب خواهد بود که به مسافرت‌های هشت‌گانه حضرت زینب علیهاالسلام به ‌طور خلاصه مروری داشته باشیم:

 

1- از مدینه به کوفه

در سال 36 هجری، که حدود 30 سال از عمر زینب علیهاالسلام می‌گذشت، این بانوی بزرگ، به همراه پدر و سایر اعضاء خانواده خود وطن اصلی خویش «مدینةالرّسول» را ترک نمود، و در حالی که با عزت و جلال همچون شمعی پروانگان برادرها و کسان خود را گرد خویش داشت، و نیز «عبدالله» شوهر عالی‌مقام او، وی را همراهی می‌کرد، به «کوفه» مرکز حکومت اسلامی سفر کرد.

در آن‌ روز علی علیه السلام پیشوای بزرگ اسلام - شهر کوفه را که در سال 17 هجری تأسیس یافته بود - بدین جهت که نسبت به قلمرو جهان اسلام مرکزیت داشت به عنوان «مرکز حکومت اسلام» برگزیده بود، و خود بر جهان پهناور سرزمین اسلامی فرمان می‌راند، و قهراً زینب هم که در آن مرکز بزرگ زندگی می‌کرد، از طرفی از امکانات مرتب و آبرومندانه آن بهره می‌جست، و زندگی شرافتمندانه‌ای داشت، و از طرف دیگر با استفاده از آن امکانات و مخصوصاً دارایی و توانایی شوهر بزرگوار خویش، می‌توانست برای بیچارگان و نیازمندان جامعه، مشکل‌گشای موثری باشد.

آری، «این مسافرت زینب» حدود پنج سال طول کشید، و در این مدت دختر بزرگ امیرالمومنین، از طرف بزرگان و مردان نظامی و سیاسی، مورد احترام فراوانی بود، خانه او برای بیچارگان و تهیدستان و فقراء و افراد ناتوان اجتماع مأمن و پناهگاه مطمئنی بود، و حتی بانوان افراد ثروتمند و سرشناس کوفه هم، برای تحصیل علم و آموختن تفسیر قرآن و آشنایی با معارف نورانی اسلام، در کلاس‌های درس و تفسیر او شرکت می‌جستند و زینب مرجع دینی بانوان و آموزگار آنان محسوب می‌گردید.(1)

 

مدت اقامت هشت روزه سفر زینب به کوفه که به خاطر سختی‌ها و تلخی‌های فراوان، بسیار دردناک و طاقت‌فرسا بود، و به اندازه ماه‌ها جلوه می‌کرد، سپری شد، و آن‌طور که از تاریخ به دست می‌آید، با پیمودن سیزده روز فاصله بین کوفه و شام، در روز اول ماه صفر سال 61 هجری، آن حضرت با کاروان اسیران خاندان پیغمبر، به شهر شام وارد شدند.

2-  از کوفه به مدینه

مدت اقامت و سکونت زینب کبری علیهاالسلام در کوفه، حدود پنج سال بیشتر طول نکشید، و علی علیه السلام پدر زینب به خاطر به کارگیری دقیق احکام دین و اجرای عدالت، به دست «ابن ملجم» جنایت‌کار، در محراب مسجد کوفه در شب نوزدهم رمضان سال چهلم هجری مجروح شد، و بعد از سه روز شربت شهادت نوشید، و زینب و سایر فرزندان و بازماندگان خود را به سوگ دردناکی نشانید.

آنگاه هم که امام حسن برادر بزرگ زینب علیهماالسلام عهده‌دار امامت و خلافت اسلامی گردید، از این موقعیت شش ماه بیشتر نگذشت که امام حسن علیه السلام به خاطر نامساعد بودن اوضاع جامعه برای مبارزه با «معاویه» و قطع کردن ریشه فساد و تباهی، وی ناچار شد «صلح پیشنهادی معاویه» را بپذیرد، و پس از صلح هم چون از طرفی برای ماندن در کوفه ضرورتی احساس نمی‌شد، و از طرف دیگر از سوی معاویه و عناصر پیمان شکن و خود فروخته، برای خود احساس خطر می‌کرد، ناچار امام حسن علیه السلام به ‌همراه سایر «بنی‌هاشم» و بستگان خود، و از جمله زینب علیهاالسلام، کوفه را ترک گفت، و به «شهر مدینه» باز گشتند.

 

 

3- از مدینه به مکه

زینب علیهاالسلام پس از بازگشت از کوفه، حدود ده سال در مدینه پیامبر صلی الله علیه و آله که همگان بدان عشق می‌ورزند اقامت گزید، از طرفی به زندگی تقریباً آرامی دست یافت و از طرف دیگر شاهد کارشکنی‌های دشمنان و محرومیت و مظلومیت برادرش امام حسن علیه السلام و سرانجام مسمومیت او به دست مزدور معاویه - همسر آن حضرت - و خلاصه شهادت آن امام معصوم بود، و در غم از دست دادن برادر سوگوار گشت.

اما طولی نکشید که در شب یکشنبه 28 رجب سال 60 هجری به همراه کاروان برادر خود امام حسین علیه السلام بر اساس یک مسئولیت الهی، هجرت و مسافرت خود را از مدینه آغاز کرد، و پس از 6 روز طی مسیر، در سوم شعبان همان سال به مکه وارد گردید.(2)

البته توجه داریم که اکنون سن و سال زینب علیهاالسلام به حدود 55 سال رسیده است و دارای همسر و پنج فرزند است، و ممکن است این معنی در ذهن بعضی مورد سوال قرار گیرد که با وجود این که زینب علیهاالسلام این‌گونه تن به مسافرت و آوارگی می‌‌دهد، با تکلیف و مسئولیت خود در برابر شوهر و خانواده چه می‌کند؟ و آیا این‌گونه زندگی کردن او موجب ناراحتی شوهر را فراهم نمی‌آورد؟!

مدت اقامت حضرت زینب در مکه و کنار حرم الهی، به همراه کاروان خاندان امام حسین علیه السلام  و بنی‌هاشم، چهار ماه و پنج روز طول کشید، و این مدت با وضع مجلل و آبرومندانه و قهرمانانه‌ای برگزار شد.

اضافه بر این که موضوع برتر و مهم‌تر، بودن «مسئولیت الهی» و مبارزه و هجرت در راه خداوند، و حفظ دین و عقیده و اطاعت از امام، سایر مسئولیت‌ها را تحت‌الشعاع قرار می‌‌دهد، و هر انسان مومنی را وادار می‌سازد که به رسالت سنگین خود، که خدا و دین بر عهده او گذاشته است رفتار نماید، و این موضوع سوال راجع به نحوه زندگی حضرت زینب علیهاالسلام را حل می‌کند، ولی آن‌طور که تاریخ گواهی می‌‌دهد، امام علی به هنگام عقد ازدواج زینب علیهماالسلام با «عبدالله» از جمله دو شرطی را که با وی برقرار کرده بود، این بود که: «هر گاه امام حسین علیه السلام بخواهد به مسافرتی برود، و زینب علیهاالسلام را بخواهد به ‌همراه خود ببرد، عبدالله موافقت کند و مانع آن نگردد.(3)

روی این حساب، این مشکل به‌ وسیله «شرط ضمن عقد» هم برطرف گردیده، و از این ناحیه، جای سوال و ابهامی باقی نمی‌ماند.

 

4- از مکه به سوی عراق

مدت اقامت حضرت زینب در مکه و کنار حرم الهی، به همراه کاروان خاندان امام حسین علیه السلام  و بنی‌هاشم، چهار ماه و پنج روز طول کشید، و این مدت با وضع مجلل و آبرومندانه و قهرمانانه‌ای برگزار شد. حضرت حسین علیه السلام به عنوان یک قیام الهی علیه حکومت ظلم و ستم سر به صحرا و هجرت و عصیان گذاشته بود، و به ‌همین دلیل خانه «ابن عباس» در مکه، محل سکونت و ملاقات او با مومنین و نیروهای طرفدار او بود و پیوسته محل رفت و آمد و عزت و عظمت بالایی بود و آنچه این عظمت را شکوه بیشتری می‌بخشید، باید در حضور برادران دلاور، خواهران بزرگوار و خلاصه خاندان و یاوران مجاهد حسین بن‌ علی علیهماالسلام دانست.

بالاخره حضرت حسین علیه السلام تصمیم گرفت مکه و خانه خدا را از روی ناچاری ترک بگوید، زیرا از طرفی می‌بایست مبارزه خود را علیه «حزب اموی» ادامه دهد، و از طرف دیگر ماندن در مکه، به خاطر ناامنی‌ای که دشمن به وجود آورده بود - و حتی بیم ترور امام حسین علیه السلام می‌رفت و مبارزه ناکام می‌ماند - مجاز نبود. بدین خاطر امام حسین و خاندانش و همچنین زینب شجاع، در روز هشتم ذی‌الحجه سال 60 هجری، موسوم به «روز ترویه» در حالی که خروج و مسافرت او موج سوال و نگرانی را در میان حجاج به وجود آورده بود، سرزمین حرم را که همگان بدان شتافته بودند، با یک دینا ایمان و عظمت، به سوی «عراق» که شیعیان او را بدان دعوت کرده بودند، ترک گفت، و زینب نیز همچنان در معیّت این کاروان راه سفر در پیش گرفت.

البته همانطور که می‌دانیم، مردم کوفه حسین بن علی علیهماالسلام را برای امامت امت اسلام و تشکیل مرکز حکومت و اقامت در آن شهر دعوت کرده بودند، و امام حسین علیه السلام و همراهان هم می‌بایست به کوفه وارد می‌شدند، اما در عین حالی که کاروان مسیر از مکه تا کوفه را از هشتم ذی‌الحجه، در مدت 24روز طی کرده بود، ولی قبل از این که به کوفه وارد شود، در دوازده فرسخی آن شهر، به محاصره ارتش دشمن در آمد و در نتیجه، در روز دوم محرم سال 61 هجری، در سرزمین کربلا به ناچار توقف نمود.

اما هر چه بود، در طی این سفر هم، حضرت زینب علیهاالسلام در کجاوه آبرومندانه‌ای قرار داشت، و برادران دلاور او و جوانان بنی‌هاشم با احترام و عظمت زیادی از او تجلیل به عمل می‌آوردند.

 

5- از کربلا به کوفه

مسافرت پنجم حضرت زینب علیهاالسلام قصه‌ها دارد، و با همه سفرهایی که تاکنون رفته از هر جهت دارای تفاوت‌هایی است. مدت اقامت زینب در کربلا از 9 روز تجاوز نمی‌کند، محل اقامت زینب را صحرای سوزان کربلا تشکیل می‌‌دهد، فضای آن سرزمین را رعب و وحشت و هیاهوی جنگ و خونریزی فرا گرفته است، زینب با اجبار و اکراه کربلا را ترک می‌گوید، و غیر از این که برای کوچ کردن، دیگر برادران و فرزندان و عزیزان خود را - که آنان را در راه خدا قربان کرده - برای سرپرستی و محافظت در کنار خود ندارد، در چنگال چکمه‌پوشان مزدور و خون‌آشام «حزب اموی» به همراه زین‌العابدین بیمار، و تعدادی از خواهران و دختران و بازماندگان شهیدان کربلا، در قالب کاروان اسیران در روز یازدهم محرم از کربلا به سوی «کوفه» روانه گردید.

مورخ بزرگ «سید هبة‌الدین حسینی شهرستانی» می‌نویسد: اگر «عمربن خطّاب» اولین کسی بود که «کوفه» را اردوگاه و انبار ذخیره ارتش اسلام قرار داد، علی بن‌ابیطالب علیه السلام هم اولین کسی است که آنجا را «مقر حکومت خویش» قرار داد، و به تعمیر و توسعه و آبادانی و تمدن آن همت گماشت، و کوفه آن‌ روز مرکز حکومت اسلامی علی علیه السلام و مهد قضاوت و علم و کرسی وعظ و خطابه محسوب می‌گردید و در همان روزگاری که حضرت علی، امیرالمومنین بود، دختر او زینب کبری  نیز امیرزاده و امیر کوفه به شمار می‌رفت، و در کنار عظمت برادران بزرگوار، و «عبدالله جعفر» شوهر سرشناس و معروف خود در زمینه سخاوتمندی و کمک به نیازمندان، عظمت و جلال چشم‌گیری داشت.

عبدالله شوهر و پسرعموی زینب علیهاالسلام به سیّد کریمان و سالار سخاوتمندان معروف بود، و از نظر قدرت و مکنت مالی کسی به پایه او نمی‌رسید، زیرا وی فقط به شخصی به نام «زبیر» یک میلیون درهم قرض داد، و بعد هم تمام طلب خود را به فرزند «زبیر» بخشید!

موضوع برتر و مهم‌تر، بودن «مسئولیت الهی» و مبارزه و هجرت در راه خداوند، و حفظ دین و عقیده و اطاعت از امام، سایر مسئولیت‌ها را تحت‌الشعاع قرار می‌‌دهد، و هر انسان مومنی را وادار می‌سازد که به رسالت سنگین خود، که خدا و دین بر عهده او گذاشته است رفتار نماید.

خانه زینب در کوفه، پناهگاه بیچارگان و تهیدستان، و حتی محل مراجعه بزرگ  و رجال معروف کوفه بود، چنان که گاهی حضرت علی علیه السلام پدر زینب نیز در همان خانه به میهمانی می‌رفت، و شاید هم آنطور که برخی گفته‌اند: حضرت علی علیه السلام در شب نوزدهم رمضان سال 40 هجری، یعنی شب شهادت خویش نیز در خانه زینب میهمان بود!

به هر حال، در چنین شهری که روزی مقر حکومت و خلافت علی علیه السلام و سرزمین مجد و عظمت زینب بود، او را به همراه آل رسول، در حالی که تعدادی از کودکان و یتیمان در اطراف آنان حضور داشتند، به ‌صورت اسیران وارد شهر کردند...!(4)

خلاصه از دوازدهم محرم سال 61 هجری که زینب به کوفه وارد شد، تا شانزدهم همان ماه که کوفه را برای حرکت به «شام» ترک می‌گفت(5) حدود هشت روز در کوفه اقامت داشت و وقایع و حوادث فراوانی دید.

 

6- از کوفه به شام

مدت اقامت هشت روزه سفر زینب به کوفه که به خاطر سختی‌ها و تلخی‌های فراوان، بسیار دردناک و طاقت‌فرسا بود، و به اندازه ماه‌ها جلوه می‌کرد، سپری شد، و آن‌طور که از تاریخ به دست می‌آید، با پیمودن سیزده روز فاصله بین کوفه و شام، در روز اول ماه صفر سال 61 هجری، آن حضرت با کاروان اسیران خاندان پیغمبر، به شهر شام وارد شدند.(6)

 

7- از شام به مدینه

مسافرت هفتم حضرت زینب علیهاالسلام از شام به مدینه آغاز می‌گردد، و پس از یک توقف هشت روزه دردمندانه در مرکز حکومت «یزید بن معاویه»؛ آن حضرت به همراه امام زین‌العابدین علیه السلام و سایر بانوان و کودکان از آل پیامبر، خود می‌توانند تصمیم بگیرند که - از سفر کربلا و مراحل بعد از آن، که تا آن تاریخ جمعاً شش ماه و ده روز طول کشیده بود - به وطن خویش و مدینة الرسول مراجعت کنند. منتهی این سفر با سفرهای قبلی از کربلا تا کوفه تا شام، این تفاوت را دارد که به خاطر خطابه‌های قهرمانانه و افشاگری‌های شجاعانه زینب و سایر بازماندگان امام حسین علیه السلام دشمنان مست و خون آشام، به ذلت و زبونی افتاده‌اند، و در اثر آگاهی مردم و رسوایی خویش جا خورده‌اند، و به‌ همین دلیل به حسب ظاهر، ضرب‌ تازیانه و شلاق، و هجوم سرنیزه و خشونت مزدوران، جای خود را به احترام و مهربانی نسبت به بازماندگان کاروان داده است! همانطور که از سرهای بریده‌ای که همراه آنان حرکت داده می‌شد و آنان را زجر و اذیت می‌‌داد، اکنون در میان کاروان خبری نیست!

داستان بازگشت اهل‌بیت پیامبر به مدینه و این مسافرت دردناک، داستان فوق‌العاده حزن‌آوری است. در اینجا فقط چند کلمه آن را از زبان «ام‌کلثوم» خواهر دیگر زینب کبری علیهاالسلام که به هنگام ورود به مدینه، با سوگ سوزناکی ناله سر می‌داد، بدین شرح بیان می‌کنیم:

ای مدینه جدّ ما! ما را به خود راه مده، زیرا ما، با افسوس‌ها و غم و اندوه‌های فراوان به سوی تو بازگشت کرده‌ایم.

آنگاه که تو را ترک می‌گفتیم، با همه اهل خانواده سفر کردیم، اما اکنون که برگشته‌ایم، دیگر از مردها و فرزندان در میان ما خبری نیست و آنان همگی به دیار شهادت رفته‌اند ... .(7)

 

8- از مدینه به...؟

از این که پس از بازگشت از سفر کربلا، زینب کبری چه مدتی در مدینه اقامت داشته است؟ اطلاع تاریخی دقیقی در دست نیست، اما آنچه از وضع ظاهر به دست می‌آید، این اقامت، مدت چند ماه بیشتر نبوده است، و حضرت زینب علیهاالسلام ناچار می‌شود وطن مألوف و شهر جدّ خویش را برای همیشه ترک بگوید، و به قول بعضی به خاطر قحطی و خشک‌سالی مدینه، در سرزمین شام که شوهرش عبدالله املاک و دارایی فراوانی داشت اقامت گزیند(8) یا همانطور که دیگران نوشته‌اند: وقتی ماندن زینب در مدینه، با گزارش «والی مدینه» و نظریه «یزید» خطرناک و آشوب آفرین تشخیص داده شد، قرار شد که آن بانوی بزرگ از مدینه تبعید گردد، و آنگاه خود برای اقامت اجباری «مصر» را انتخاب کرد، و در آن شهر اقامت گزید(9) تا سرانجام شمع وجودش به بستر خاموشی گرایید، و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

بدین‌سان مسافرت‌های هشت‌گانه زینب دختر قهرمان علی‌ علیه السلام که از سی و ششمین سال‌های زندگی او با راحتی و عزت شروع شده بود، و طی سال‌ها و سفرهای بعدی با رنج‌ها و مصائب کمرشکنی سپری گردیده بود، و باید گفت که حدود نصف عمر پر برکت وی در سفرهای شیرین و تلخ گذشته بود، سرانجام در سال 62 هجری، با جثه‌ای نحیف، آخرین مسافرت او همراه با سفر مرگ به پایان رسید. سلام همه وارستگان و پاکان جامعه انسانیت بدرقه او باد.

چنانکه ممکن است بگوییم، در هشتمین سفر، زینب علیهاالسلام مدینه را ترک نگفته، بلکه برای همیشه در مدینه ماندگار شده، و در آخرین سفر، فقط در آغوش خاک مقدس قبرستان «بقیع» سفر آخرت را آغاز کرده است، و خدا بهتر می‌‌‌داند.

 

پی‌نوشت‌ها:

1- بانوی شجاع زینب کبری، ص 107.

2- ارشاد مفید، ص 202.

3- ریاحین الشریعه، ج 3، ص 41.

4- نهضة‌الحسین، ص 126.

5- وسیلة الدارین فی انصار الحسین، ص 369.

6- نفس‌المهموم، ص 239/ وسیله الدارین فی انصار‌ الحسین، ص 379.

7- نفس‌المهموم، ص 275/ وسیله الدارین فی انصار الحسین، ص 409.

8- بانوی شجاع زینب کبری، ص 112.

9-  بطلة کربلا زینب بنت‌الزهرا، ص 153/ قهرمان کربلا زینب کبری، ص 145.

منبع:

کتاب زینب(س) قهرمان، دختر علی(ع)، احمد صادقی اردستانی، با دخل و تصرف



:: موضوعات مرتبط: سفرهای حضرت زینب(س)، ،
ن : زهرا دیانتی پور
ت : پنج شنبه 23 دی 1395
عصمت حضرت زهرا (س) الهی یا اکتسابی

كليدواژه: عصمت، حضرت زهرا(س)، الهي، اكتسابي،

واژه عصمت:

كلمه «عصمت» اسم مصدر و از ريشه‌ (عصم) است واژه ى عَصَم در لغت به معناى امساک و منع است(احمد بن فارس،331/4والمنجد فی اللغة/ماده «عصم» )راغب نيز در مفردات، همين معنا را بيان مي‌كند و مي‌گويد: «العصم الامساك». لغت‌شناسان ديگري هم‌چون: ابن منظور در لسان‌العرب، جوهري در الصحاح، زبيدي در تاج العروس، فيروزآبادي در قاموس المحيط و ... نيز كلمه «عصم» را به معناي منع و نگهداري تفسير كرده‌اند.

در اصطلاح علم کلام، قوه‌اي است که انسان را از واقع شدن در گناه و خط منع مي‌کند و گاهي تعريف شده به اينکه لطفي است که خداوند در حق بنده خويش انجام مي‌دهد به طوري که ديگر انگيزه‌اي براي ترک طاعت و انجام گناه _ با اينکه قدرت بر انجام آن دو را دارد _ باقي مي‌ماند.( سبحاني ، 158/3)

علامه طباطبایى مى گوید: عصمت نوعى علم و دانش است که صاحبش را از گناه و خطا باز مى دارد.( طباطبایى78/5.)طريحي در مجمع البحرين مي‌گويد: «معصوم كسي است كه از تمام محرمات الهي اجتناب نمايد». اين ماده در قرآن نيز به معناي منع و نگهداري به كار رفته است، مانند آيه‌هاي « وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ »،(مائده‌،67) خداوند تو را از (خطرات احتمالي‌) مردم‌، نگه مي‌دارد."«سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ » و ... در اين گونه آيات كلمه «يعصم» به معناي «يمنع» و «يحفظ» و كلمه «عاصم» به معناي «حافظ» و «مانع» است. بنابر مجموعه گفته‌ها و تعبيرهاي علماي اهل كلام، عصمت در اصطلاح عبارت است: ملكه و قوه نفساني برخاسته از علم ويژه و موهبت خاص خداوندي كه با وصف قدرت بر انجام معصيت و ترك طاعت سبب مصونيت دائم صاحب آن از خطا و ارتكاب گناه مي‌گردد

دانشمندان علم کلام اسلامی مانند خواجه نصیر الدین طوسی در کتاب تجرید الاعتقاد و علامه حلی در شرح تجرید، به این نکته اشاره کرده‌اند که بحث عصمت در سه سطح مطرح می‌گردد:

سطح اول: عصمت به معنای باز دارندگی از اشتباه در ابلاغ رسالت. در این زمینه دانشمندان علم کلام اعم از اهل تشیع و اهل تسنن، عصمت به معنای یادشده را در مورد پیامبر اسلام تایید می‌کنند. زیرا آیه سوم از سوره نجم با صراحت این امر را بیان کرده‌است که هرگز پیامبر از روی هوا و هوس سخن نمی‌گوید و سخن او چیزی جز وحی الهی نیست.( و ما ینطق عن الهوی، ان هو الا وحی یوحی /سوره نجم/آیه ۳)

سطح دوم: عصمت به معنای باز دارندگی از گناه و معصیت. در این زمینه عموم علمای علم کلام شیعه، معتقد به عصمت پیامبران و امامان و فاطمه زهرا(س) هستند.( نصیر الدین طوسی/مبحث عصمت)

سطح سوم: عصمت به معنای باز دارندگی از هرگونه لغزش و اشتباه. در این زمینه میان دانشمندان علم کلام شیعه اتفاق نظر نیست، اما از نظر اکثریت آنان، پیامبر اسلام، دخترش فاطمه زهرا و ائمه شیعیان در مرتبه‌ای قرار دارند که از هر گونه خطا و اشتباه مبرا می‌باشند. از این رو به آنان معصوم گفته می‌شود.( علامه اميني،297/2و ابراهيمي، ۲۲۷)

عصمت به صورت مطلق و گسترده، مربوطبه گروه معدودی به نام انبیا و امامان است. ولی «عصمت نسبی» یعنی مصونیت در برابربرخی از گناهان اختصاص به آن گروه ندارد و بسیاری از انسانهای شریف را نیز در بر میگیرد، این گروه از انسانهای هر چند نسبت به تمام گناهان مصونیت ندارند ولی بدون شکنسبت به برخی ازآنها دارای مصونیت بوده، نه تنها انجام نمی دهند، بلکه به فکر انجامآن نیز نمی باشند مثلاگروه زیادی از افراد نسبت به گناهانی مانند: سرقت مسلحانهدر نیمه شب یا قتل انسانهای بیگناه یا انتحار و خودکشی، مصونیت دارند و دارای حالتدرونی خاصی می باشند که عوامل پیدایش این نوع گناهان در محیط ذهن آنها آنچنان محکومو مورد تنفر بوده که حتی به فکر آنها نیز می افتند.
با تصویر «عصمت نسبی» که در غالب افراد نسبت به برخی از گناهان وجود دارد، می توان به ماهیت «عصمت مطلق» و گسترده نسبت به تمام گناهان، پی برد و آن را چنین توصیف کرد: یک نیروی باطنی و یکحالت نفسانی و یک نوع تقوی و پیراستگی درونی، آنان را از اندیشه گناه تا چه رسدانجام آن، باز می دارد و اگر این حالت از آنان گرفته شود بسان افراد عادی می گردندکه تنها عصمت نسبی دارند نه عصمت مطلق.
انسان مي‌تواند با رياضت شرعي وتهذ‌يب نفس، به مقام عصمت دست ‌يابد؛ عصمت منحصر به پیغمبران و امامان معصوم‌(علیهمالسلام) نیست، البته هر پيامبر و امامي معصوم است، ولي هر معصومي پيامبر و امامنيست؛ زيرا ملكه‌ي‌ عصمت، در حد خود، چونان ساير كمالات وجودي، درجات دارد و مقولبه تشكيك و شدت و ضعف است؛ امّا آنچه انحصاري و موهبتي است و كسي نمي‌تواند با تلاشو كوشش آن را كسب كند ، مقام نبوّت و رسالت و امامت است: "...اللّه أعلمحيث يجعل رسالته...".[1][1] خداوند، سِمَت‌هايكليدي و پست‌هاي حسّاس نمايندگي از طرف خود را به هر كس، حتي به هر معصوم فعلينمي‌دهد. با تهذ‌يب نفس و رعايت تقوا و مواظبت بر اعضا و جوارح و خاطره‌هاينفساني و شيطاني و با خوردن غذاي حلال و مراقبه و محاسبه و...، مي‌توان در علم وعمل، به اين ملكه‌ي‌ شكوهمند رسيد و اراده‌اي پولادين كسب كرد و نسبت به آ‌يندهمصون ماند و نيز ممكن است گذشته را با كفارات ‌و... جبران كرد اما نمي‌توان آن رابه گونه‌اي ترمیم كرد كه عصمت نسبت به گذشته تحصیل شود؛ چون نمي‌توان واقع شده راتغییر داد، گرچه هر انساني مي‌تواند قبل از بلوغ، در سا‌يه‌ي‌ تعلیم و تربیت وتهذ‌يب وتزکیه به جا‌يي برسد كه در هنگام بلوغ معصوم باشد. كسي كه از تعليمو تربيت صحيح اولیاي الهي بهره‌مند است، ممكن است به مقامي از عصمت نا‌يل شود كه درمسائل علمي نیز اشتباه نكند: "إن‌تتّقوا الله ‌يجعل لكمفرقانا[2][2]، فاروق محض نصیب او گردد، نه بد بفهمد و نه فهمیده ها را بدنگه‌ دارد، گرچه ممكن است بعضي از چیزها را نداند، چون عصمت نیز مانند سا‌ير كمالاتوجودي داراي درجات و شئون و شُعب است، نه ا‌ين كه در همه‌ي‌ افراد يكسان باشد. باتهذ‌يب نفس، مواظبت بر اعضا و جوارح و خاطره‌ها از ، مراقبه، محاسبه،مشارطه، معاتبه و معاقبه، مي‌توان از ملكه‌ي‌ عصمت در بخش علم و عمل بهره‌مند شد.
عصمت علمي و عملي گرچه هر دو موهبت است، ولي انسان مي‌تواند زمینه‌ ي‌ ا‌يندو را در خود فراهم كند تا خداي سبحان كه وهّاب مطلق است، برابر استعداد فراهم شده،كمال عصمت را عطا كند: "و‌اتاكم من كلِّ ما سألتموه".[3][3] ‌يعني هرچهرا به لسان استعداد سئوال كرد‌يد جواب آن آماده است و خداي سبحان عطا خواهد كرد.

 

 

مراتب ودرجات عصمت

 

همانطور كه بيان شد دسترسى به مقام «عصمت» و راه‏يابى به مقامات «علمى و معنوى»، به پيامبران و امامان اختصاص ندارد و براى همگان ميسر است؛ چنان كه بسيارى از علما و اوليا، «تالى تلو معصوم» (نزديكان به مرز عصمت) خوانده مى‏شوند. اينكه مسئله عصمت، عمدتاً در مورد پيامبران و امامان مطرح مى‏شود، به لحاظ لزوم عصمت در آنان است. به عبارت ديگر شرط امامت و نبوت، «عصمت» است و خداوند فاقدان اين ويژگى را براى اين دو منصب برنمى‏گزيند. بنابراين هيچ غير معصومى، به نبوت و امامت نمى‏رسد؛ ولى اين به معناى آن نيست كه هركس امام يا نبى نباشد، از هيچ درجه‏اى از عصمت بهره‏مند نخواهد بود

عصمت مراتبی دارد که مرتبه ی پایه ی آن در همه ی حجج الهی و از بدو تولّد باید وجود داشته باشد تا بتوان آنها را حجّت الهی دانست. چون کسی که یکبار خطا کند، عقلاً احتمال خطای دیگر نیز خواهد داشت. و هر که در او احتمال گناه یا خطا و سهو وجود دارد، نمی توان صد درصد یقین نمود که سخن او سخن خداست. پس عصمت پایه به نحو اعطایی و موهبتی در حجج الهی وجود دارد. البته هیچ منعی ندارد که افزون بر این حدّ از عصمت ، حدود بالاتر آن نیز از بدو تولّد کسی باشد. بلکه یقیناً آنکه در اصل خلقت رتبه ی برتری دارد ، عصمت موهبتی بالاتری نیز خواهد داشت. و شکّ نیست که اهل بیت (ع) در اصل خلقتشان برتر از سایر موجودات می باشند. چون در صدر سلسله ی وجود قرار دارند.

 

در مورد عصمت حضرت زهرا(س)؛بايد توجّه داشت كه پيدايش اين كمالات روحانى معلول چند عامل عمده و اساسى بوده است:

1ـ وراثت

شايد برخي براين باورباشند که قانون وراثت غيرازخصوصيات ظاهري وجسي‌و توانمنديهاي فردي ، خصوصيات ديگري را به آيندگان منتقل نمي‌کند. آنان مي‌‌پندارند که آنچه شخصيت و هويت رفتاري و اخلاقي فرد را مي‌‌سازد، شرايط محيط وآموزشهاي مستقيم تربيتي است و ازاين رو به نمونه هاي بي شماري مثال مي‌زنند که ازخانواده هاي‌بي بنيه و غيراصيل، فرزندان ممتازي تحت آموزش خارج ازخانواده، سربرآورده اند وچه بسا فرزنداني که ازخانواده به اصطلاح اصيل و ريشه دار، تحت شرايط محيط بيرون از خانواده ، به تباهي انجاميدند و به هنجارشکني روي آورده اند. اما بايد گفت که صرف نظرازنقش بي بديل محيط ، بايد عامل مهم ديگري را جستجو کنيم که گرچه پنهان به نظر مي‌‌رسد، اما تأثيرانکار ناپذيري برساختارتکوين شخصيت انسان مي‌‌گذارد. اين همان عامل وراثت است که ازآن تحت عنوان« قانون وراثت» ياد مي‌شود. ( شکوهي يکتا ، ص 49)

به طورکلي وراثت به دو دسته تقسيم مي‌‌شود. 1ــ وراثت نوعي: عبارت ازانتقال خصوصيات يک نوع به افراد همان نوع است. 2ــ وراثت خصوصي يا فردي: عبارت ازانتقال خصوصيات آباء و اجداد به نسلهاي بعدي است واين نوع وراثت مخصوص سلسله نَسَبي است که نسل و فرع ازآن متولد مي‌‌شود. اين نوع وراثت خود به سه دسته منشعب مي‌‌شود:

1-2 وراثت جسماني :منظور ازوراثت جسماني ، انتقال آن دسته ازخصوصياتي است که به جسم انسان مربوط مي‌‌شود که خود بردو گونه است : خصوصيات وصفات ظاهري؛ سلامتي و بيماريهاي ارثي(ريووآر، ژان ل ، ،ص 30)

2-2 وراثت عقلي :افراد ازنظربهره هوشي با يکديگرمتفاوتند،عده‌اي درسطح پايين وعده‌اي درسطح عالي وعده اي‌دردرجه نبوغ هستند. وراثت عقلي مانند خصوصيات هوش عمومي، هوش خانوادگي و نوعي ، وراثت قواي عقلي مانند حافظه و ذاکره مي‌‌باشد. اين دسته خصوصيات از راه وراثت به نسل بعد منتقل مي‌‌شود. متخصصين علم ژنتيک معتقدند که هوش و قواي عقلي ازترکيب عده بيشماري ژن بوجود مي‌‌آيد و از طريق ژن نيزمنتقل مي‌‌شود(شکوهي يکتا ، ص 191)

اسلام نيزوراثت عقلي را تأييد مي‌‌کند و ازاين رو درباب ازدواج روايات متعددي وجود دارد که ازدواج با اشخاص بي بهره ازاستعداد عقلي و يا کم بهره ، را نهي مي‌‌کند. امام علي (ع) مي‌‌فرمايند: «إياکم وَ تزويجَ الحُمقاء ، فإنّ صُحبَتها بَلاء وَ وَلدَها ضياع»( حر عاملي، 56/14،)  از ازدواج با زنهاي احمق و کم هوش اجتناب کنيد، زيرا مصاحبت با آنها ناگوار و فرزندي که ازاو متولد مي‌‌شود تباه و بي ارزش است.

3-2 وراثت اخلاقي: پدرو مادرازدو طريق تکوين وتشريع،درصفات اخلاقي فرزندان اثري‌گذارند. منظورازتکوين صفاتي است که دردرون نطفه ثبت است و ازراه توارث منتقل مي‌‌شود. منظورازتشريع نيزتعليم وتربيتي است که آگاهانه انجام مي‌‌گيرد.( اميني ، ص 110)

تحقيقات علمي‌، نظر حضرت علي (ع) را در زمينه توارث اخلاقي تأييد مي‌‌کند که فرمودند:

« حُسن الأخلاق بُرهانُ الکرَمُ الأعراق» (تميمي آمدي 392/3) نيکويي خويي دليل برگران‌بودن ريشه هاست.خاندانى كه پيامبران در آن متولّد مى شدند عموماً خاندانى پاك و اصيل بودند كه با گذشت زمان كمالات و فضايل روحى برجسته اى در آنها متراكم شده، نسل به نسل به حكم وراثت در خاندان آنها جريان داشته است; تاريخ در موارد زيادى اين واقعيّت اساسى را نشان مى دهد، مثلا در مورد خاندان پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)تاريخ نشان مى دهد كه آن حضرت در اصيل ترين خاندان عرب (قريش) و در ميان قريش هم از شريفترين تيره (بنى هاشم) متولّد شد; اين خاندان به راستى و درستى، شجاعت، مهمان نوازى، غيرتمندى، دادخواهى، پاكى و امانت معروف بودند و به همين جهت در ميان قبايل مختلف عرب از احترام مخصوصى برخوردار بودند. پدران پيامبر اسلام تا آن جا كه تاريخ اسم آنها را ضبط نموده، عموماً افرادى برجسته و شريف و با ايمان بودند.بنابر اين، مسأله «وراثت» زمينه يك آمادگى و استعداد خاصّى را براى دريافت كمالات روحى در پيامبران ايجاد نموده بود و اين زمينه به منزله اساسى بود كه مى شد با ضميمه نمودن عوامل ديگرى چون «تربيت عالى و روحانى» فضايل را در وجود اين افراد بارور ساخت.

در بیان شرافت خانوادگی حضرت فاطمه ، سخن بسیار و امری روشن برای مسلمانان است. طبق روایت امام رضا علیه السلام (شيخ صدوق، 225/1) و روایات دیگر (هاشم بحرانی277/1) ، خانواده پیامبر اکرم از چهار خانواده برگزیده است.افزون بر اینکه بدون هیچ تردیدی خداوند در آیه تطهیر(احزاب / 33) از اهل بیت رسول به صراحت یاد کرده است و در سوره ابراهیم با تعبیر شجره مبارکه(ابراهیم / 24) و بیوت در آیه «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّه ُ أَنْ تُرفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالغُدُوِّ وَ الآصَالِ»( نور / 36.) به خانواده حضرت فاطمه اشاره کرده است. خداوند سوره دهر یا هل أتی را در باره اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله نازل فرموده است(علامه اميني، 107/3).

از همه مهم تر اینکه خداوند اجر رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله را عشق به خاندان محمّد (قربی) قرار داده و فرموده است: «قُل لاَ أَسْأَ لُکُمْ عَلَیهِ اَجْرا إلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبی»( شوری / 23.).

صاحب الغدیر نُه روایت از طریق اهل سنت با اسناد آن آورده است که در آیه یاد شده مراد از قربی، اهل بیت رسول اکرم است(همان، 31/3.). در روایات حتّی به طرق اهل سنّت آمده است که آل محمّد همان صادقون(همان  350/3.) در آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه َ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»( توبه / 119) و سابقون(همان  ، 306/2.) در آیه شریفه «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِکَ المُقَرَّبُونَ»( واقعه / 11-10.) و صراط مستقیم(همان  ، 211/2) در آیه «اِهْدِنَا الصِّرَاطَ المُسْتَقِیمَ»( فاتحة الکتاب / 6.) می باشند.

مادر فاطمه زهرا علیهاالسلام حضرت خدیجه سلام اللّه علیه است. قرآن به کنایه از آن حضرت یاد می کند: «وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَاَغْنَی»( ضحی / 8.). مرحوم مجلسی طبق روایات می گوید که این آیه شریفه به حضرت خدیجه اشاره دارد(مجلسي،49/43). ابن عبّاس در تفسیر این آیه می فرماید: «خداوند پیامبر را فقیر یافت و مردم می گفتند پیامبر مالی ندارد؛ پس خداوند با مال خدیجه وی را غنی و بی نیاز گرداند.»( ابن عباس،473/4)در شرافت حضرت خدیجه همین بس که او اولین زنی بود که اسلام آورد و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله را تصدیق نمود و تا آخرین لحظه در کنار رسول اکرم صلی الله علیه و آله ماند و برای ایشان کمک کار و دلسوز و مهربان بود. پیامبر فرمود: «دین اسلام به وسیله دو عامل استوار شد؛ یکی شمشیر علی علیه السلام و دیگر مال خدیجه علیهاالسلام .»( فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 439.) او تمام اموال خود را وقف اسلام و اهداف پیامبر صلی الله علیه و آله نمود.در روایات آمده است که او یکی از چهار زن برگزیده(ابن بابويه، ج 1، ص 206) و بهشت مشتاق اوست(مجلسي،53/43.). او بعد از مرگ، همدم مریم و آسیه خواهد بود(مجلسي،28/43.).آن حضرت این شرف را داشت که نطفه آخرین دخترش فاطمه علیهاالسلام از مائده بهشتی(مجلسي،4/43) باشد و در هنگام حزن و نگرانی نسبت به رسول اکرم صلی الله علیه و آله در زمان بارداری، فرزندش فاطمه علیهاالسلام از باطن او با او سخن گوید و به او دلداری دهد(مجلسي2/43).درمورد زمان ولادت حضرت فاطمه علیهاالسلام به طور مستقیم به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در معراج و در زمین و حتّی چگونگی شکل گیری او از طعام بهشتی خبر داده شد(مجلسي،4/43).خداوند قبل از ولادت فاطمه علیهاالسلام به پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داد که شکم خدیجه ظرف امامت است. پیامبر به مناسبتی به فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: «إنّ بطن أمّک کان للإمامة وعاء»؛ یعنی شکم مادر تو ظرف امامت بود(مجلسي،43/43). قابله ایشان در هنگام تولد فاطمه زهرا علیهاالسلام چهار زن بهشتی به نام حضرت حوا، آسیه، کلثوم خواهر موسی و حضرت مریم بودند(مجلسي،3/43).

 

2- انتقال فضايل و كمالات روحى از راه تربيت

عامل دوّم در پيدايش كمالات روحى همان است كه از آن به «تربيت» تعبير مى كنيم. اولين مكان مقدسي كه انسان در بدو تولد در آن پرورش روحي و جسمي مي يابد، محيط خانه و خانواده است و بي گمان سرنوشت هر انساني ريشه در روحيات و خصلتهاي كساني دارد كه در دوران طفوليت و خردسالي، نزديكترين انسانها به او بوده اند. رفتار پدر و مادر هر گونه كه باشد، براي كودكان كه از هر نوع رشد عقلي بي بهره اند، الگويي مؤثر خواهد بود تا بتوانند نيكيها و پليديها را بشناسند. از اين رو، نقش سازنده پدر و مادر و بويژه مادر، در تعيين سرنوشت فرزندان، بسيار در خور توجه است، دامن پدر و مادر محيط مناسبي جهت پرورش بذر سعادت و يا شقاوت در دل فرزندان است، زيرا كودكان با علاقه و پيوندي كه با اولياي خود دارند، آنها را نمونه و سرمشق خود قرار مي دهند و مي كوشند رفتارشان را با افعال آنها انطباق دهند. (رشيدپور ، ص9) دين اسلام بعنوان کاملترين دين الهي، برنظريه امکان تغيير صفات موروثي ازطريق تربيت تأکيد مي‌‌کند وهمواره انسانها را به کسب فضايل و ملکات پسنديده اخلاقي ترغيب مي‌‌نمايد. اين تشويق زماني منطقي است که بتوان اخلاقيات بد را کنار گذاشت و به سوي خوبيها روي آورد. يکي ازاهداف رسالت پيامبراسلام، تعليم و تربيت انسانها با صرف نظر از هرنژاد و نسلي و رفتار و طرز تفکر، بوده است. اگر امکان تغيير صفات و اخلاق موروثي وجود نداشت ، هيچگاه پيامبران براين هدف مبعوث ني‌شدند و دراين راه رنجها و مرارتها را تحمل نمي‌کردند.

اگرهمه وراثتها قطعي وغيرقابل تغييرباشد،اگرتمام صفات پسنديده وخلقيات بد پدران ومادران، سرنوشت حتمي‌و غيرقابل تخلف فرزندان باشد، قيام انبياي الهي و تعاليم مقدس آسماني آنان زائد و بي معني است و کليه سازمانهاي تربيتي و اصلاحات اخلاقي جوامع بشربي فايده و لغو خواهد بود.( خسروي، ص10 و 11)

 

لذااسلام، شخصيت آينده كودك را مرهون تربيت و پرورش و مراقبت پدر و مادر مي داند. پيامبر اعظم (ص) مي فرمايند: فرزندان خود را تربيت كنيد، چه در برابر آنان مسؤوليت بزرگي داريد. (نيلي پور، ص 122.)

حضرت فاطمه (س) در کنار مادر و آغوش پر مهر پدر تربيت شد و علوم و معارف الهي را از سرچشمه نبوت فراگرفت .بي شك توفيق بي مانندي كه حضرت زهرا (س) به عنوان الگوي مادر مسلمان، در تربيت خوديافتند، ناشي از معرفت عميق و صحيح پدرومادر ايشان از دستوراتي بود كه اسلام درباره انسان ارايه كرده و روش تربيتي و اخلاقي حضرت خديجه (س)وحضرت رسول(ص) بهترين شيوه و تجربه براي ساختن نسلي پاك و سعادتمند است.

متخصصان تعليم و تربيت در مورد نقطه شروع پرورش و تأثيرگذاري بر جان و روان كودك و به بيان ديگر، سن شروع تربيت كودك، نظرات مختلفي ابراز كرده ‏اند. گفتني است كه اسلام در اين رابطه، نظرات متقن و دقيقي ارايه كرده است، و يكي از ابتدايي ‏ترين مراحل پرورش و اثرگذاري در روح كودك را نام گذاري دانسته است.نام گذاري، براي طفل اهميت فوق ‏العاده ‏اي دارد، زيرا اولين چيزي كه در فهم لطيف و حساس كودك، راه پيدا مي‏كند، نام و شهرت اوست. اينكه اين نام چه بار فرهنگي و معناداري را حمل مي‏كند، تأثير شگرفي در روح و روان او دارد(انصاري،ص 34).بدين جهت اميرالمؤمنين (ع) يكي از حقوقي را كه فرزندان بر عهده پدر دارد نام نيكو و پسنديده مي ‏شمارد ومي‏ فرمايد: «حق الولد علي الولد أن يحسن اسمه»( نهج‏ البلاغه، خطبه 399) تعيين نام مناسب، حقي است كه فرزند بر ذمه پدر خود دارد.با در نظر گرفتن مطلب فوق، بايد اذعان داشت كه هنگام تولد حضرت زهرا(س)خداوند نام فاطمه را بر لبان حضرت  حضرت رسول (ص) جاري نمود فاطمه وصفی است از مصدر فطْم، و فطم در لغت عرب به معنی بریدن و قطع کردن و جدا شدن آمده است. فاطمه بر وزن اسم فاعل معنی مفعولی می دهد، به معنی بریده و جدا شده. فاطمة زهرا(س) از چه چیز بریده شد؟در کتاب های شیعه و سنی روایت شد، که پیغمبر(ص) فرمود:" او را فاطمه نامیدند،‌چون خود و شیعیانش از آتش دوزخ بریده شده اند".( شیخ عباس قمی،ص131/1) یونس بن ظبیان گوید:امام صادق(ع) فرمود:"آیا می دانی تفسیر فاطمه چیست؟عرض کردم:نه،‌ تفسیر آن را بفرمایید. حضرت فرمود:" فطمت من الشر؛ بریده شده است از بدی ها". پس به خاطر این که فاطمه(س)‌از تمام بدی ها بریده شده و بری از همه شرها و گناهان است،‌ و از آتش دوزخ به دور است، وی را فاطمه نامیدند. (شیخ عباس قمی،ص132/1)
 

 


 



[1][1] -سوره ا نعام آيه 124

[2][2] - سوره انفال.آيه 29

[3][3] -سوره ابراهيم آيه

مجاهدتهای فردی :

 

عظمت یک موجود به میزان کمال اوست ؛ چه آن کمال از راه اکتساب باشد و چه از جانب خدا داده شود. بلکه اساساً هر کمالی از جانب خدا داده می شود ، لکن برخی کمالات را دفعی می دهد و برخی را تدریجی و در پی اعمال ما. لذا اساساً هر اکتسابی نیز اعطایی و موهبتی است. کمال حقیقی عین عظمت و فضیلت است از هر راه که می خواهد حاصل شود. بی شکّ ، عالم ، برتر از جاهل است ، چه آن علم را کسب کرده باشد و چه از طریق وحی دریافت کند. کما اینکه صاحب علم لدنی نیز برتر از عالم به علوم کسبی است. چون علم لدنی ، علم مفهومی نیست ، بلکه عین وجود خود شخص می باشد. لذا در علم لدنی ، نادرستی راه ندارد ؛ در حالی که علم مفهومی ممکن است نادرست و خلاف واقع باشد ؛ که در این صورت ، جهل مرکّب خواهد بود نه علم. لذا اینکه برخی خیال نموده اند هر کمالی که اکتسابی نیست ، ارزش نمی باشد و موجب فضیلت نمی شود ، پنداری است باطل و بی منطق. اگر چنین باشد ، در آن صورت نمی توان گفت عاقل بر دیوانه رجحان وجودی دارد ؛ یا انسان بر حیوان فضیلت دارد یا حیوان از گیاه و جماد برتر است. در حالی که عقل آدمی بداهتاً این برتری ها را ادراک می کند و برای این برتری های موهبتی ارزش قائل است و آن را مدح می کند.پس اگر کسی قائل به عصمت موهبتی و اعطایی معصومین (ع) هم بشود ، به هیچ وجه با مشکلی مواجه نخواهدشد.

از منظر قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) و طبق براهین حکما و مشاهدات عرفا ، همه ی موجودات ، از سنگ گرفته تا خدا ، مختارند. لذا خداوند متعال فرمود: « ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعين‏ ــــ سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالى كه بصورت دود بود؛ به آن و به زمين فرمود: بیایید! خواه از روى میل و اطاعت و خواه اكراه و بی میلی! آنها گفتند: ما از روى میل و طاعت مى‏آييم » (فصلت:11)

از طرف دیگر ، اختیار صفتی زائد بر ذات موجودات نیست ؛ بلکه اختیار صفت ذاتی موجودات بوده ، عین خود آنهاست ؛ یعنی اختیار هر موجودی ، عین رتبه ی وجودی او در عالم خلقت است. لذا اختیار دادن به موجودات معنی ندارد ؛ بلکه خلقت هر موجودی ، عین خلقت اختیار اوست. البته باید دانست که رتبه ی وجودی اختیار موجودات نیز تابع رتبه ی وجودی خود آنهاست. لذا اصل اختیار در تمام موجودات وجود دارد ؛ لکن شدّت آن در همگان یکسان نیست. اختیار خدا ، عین ذات او بوده ، مثل ذات خدا ، واجب الوجود است. اختیار ملائک نیز متناسب با رتبه ی وجودی آنهاست. اختیار موجودات مادّی نیز در خور خود آنهاست ؛ که از ویژگی های آن این است که به صورت تدریجی کمال خود را از خدا دریافت می کند.

با این بیان روشن می شود که هیچ موجودی نیست مگر اینکه تمام افعال خویش را با اختیار خودش انجام می دهد ؛ و هر کمالی که از او ظهور می یابد ، به اختیار خود اوست. چون اگر وجود کسی علّت فعل اوست ، یا بهتر بگوییم : واسطه ی فیض است نسبت به فعل او ، پس اختیار او نیز علّت آن یا واسطه ی فیض آن است. چون اختیار هر مرتبه از وجود ، عین خود آن مرتبه است. کما اینکه طبق براهین حکما ، تمام ویژگیهای موجودات ، ذاتی رتبه ی وجودی آنهاست. لذا خداوند متعال فرمود: « قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ ــــ بگو: همه بر اساس ساختار خود عمل مى‏كنند» (الإسراء:84)

با این بیان اگر کسی دنبال کسب کمالی است ، آن اکتساب و دنبال کسب آن کمال بودن نیز ناشی از شاکله و ساختار وجودی او بوده ، لازمه ی ذاتی رتبه ی وجودی اوست.

همه ی موجودات مادّ از سنگ گرفته تا انسان کامل ، همگی از آن جهت که مادّی اند ، ویژگی اکتساب را دارند ؛ و بخشی از کمالات خود را نه به صورت دفعی ، بلکه به صورت تدریجی از خداوند فیّاض دریافت می کنند ؛ ولی بخشی از آن را بسته به رتبه ی وجودی خودشان ، بالفعل دارند.

لذا موجود مادّی دو گونه کمالات دارد که هر دو نیز لازمه ی ذات او بوده ناشی از رتبه ی وجودی اوست. بخشی از کمال او بالفعل برای او حاصل است ؛ امّا برخی دیگر به مرور و به تدریج به او اعطاء می شود ؛ که از این قسم دوم ، تعبیر می شود به کمالات اکتسابی.

طبق این گفتار ، اکتساب نیز عین موهبت و اعطاء می باشد ؛ کما اینکه ذاتی بودن یک کمال ، عین اختیاری بودن آن است. لذا با نگاه عمیق حِکمی اساساً سوال از اکتسابی و اعطایی بودن بی معنی است. چون اکتساب نیز به اعطا برمی گردد. لذا کمالات هر موجودی ، هم اکتسابی است هم اعطایی. به تعبیر دیگر ، بخشی از کمالات موجودات مادّی ، موهبتی بالامعنی الاخصّ است و بخشی دیگر ، موهبتی بالامعنی الاعمّ.

عصمت معصوم نیز دو مرتبه دارد ؛ مرتبه ی متداول آن که در همه ی انبیاء موجود بوده ، لازمه ی حجّت بودن آنهاست ، اعطایی دفعی است و مراتب بالای آن ، اعطایی تدریجی ، که کسبی گفته می شود( حاکم نیشابوری ، 124/3 )

 

انسان معصوم ، انسانی است که همچون دیگران در شرایط و موقعیتها مختلف قرار میگرد در محیط اجتماعی با فراز و نشیبهای گوناگون روبرو شده با انسانها ی دیگر روابط متقابل دارد. و خلاصه تمامی زمینه ها وحالات و موقعیتهای که برای دیگران وجود دارد برای او نیز موجود است. اما بهر حال در هر شرایطی هرگز گرفتار گناه و عصیان نمی شوند. (مطهري، ص 37 )
 عصمت از فرد معصوم سلب اختيار نمي‌کند. توضيح مطلب اين‌که مردم درحالي‌كه مي‌دانند کارهاي خطرناکي مثل قرار گرفتن بر لبة پرتگاه و اقدام به قتل انسان بي‌گناه براي جان و آخرتشان خطرناك است، با اين حال درك مي‌كنند كه مي‌توانند اين كارها را انجام دهند؛ در حقيقت با علم به واقع و احتمال وقوع آن مخاطرات، انجام دادن آن افعال برايشان محال عادي مي‌شود نه محال ذاتي؛ مثل صدور فعل قبيح از حقّ‌تعالي كه از يك سو ممكن الوقوع است و خداوند متعال مي‌تواند آن‌هارا انجام دهد؛ ولي چون مخالف حكمت است، ازاو صادر نمي‌شود.معصوم هم قدرت بر معصيت دارد؛ ولي تقوا و علم او به پيامدها و نتايج و نيز درك او از جلال و جمال حقّ‌تعالي مانع مي‌شود كه او آن فعل را انجام دهد. به همین دلیل است که می توانند برای سایرین به عنوان اسوه والگوی و سرمشق باشند و گرنه اگر عدم ارتکاب به گناه در ایشان اجباری بود، افتخاری برای ایشان محسوب نشده و صلاحیت الگو بودن برای مردم را نداشتند و خداوند نیز آنان را به عنوان سرمشق الگو معرفی نمی کرد . پیامبر اکرم « صلی الله علیه و اله »مي فرمايند هیچیک از شما نیست مگر آنکه در باطن خود شیطانی دارد. عرض کردند :یا رسول الله آیا برای شما هم شیطانی است ؟فرمود:بلی؛ برای من هم جز اینکه خداوند مرا یاری کرده و شیطانم تسلیم من شده است و غیر از نیکی و خیر از من خواهش نمی کند. (فيض کاشاني ، 49/5)
و حضرت علی « علیه السلام » می فرمایند :من هم نفسی همچون شما دارم اما به وسیله تقوی آنرا مهار میکنم تا در روز قیامت در امن و امان باشد. (فلسفی.ص 34)

بايددانست سير اختيارى انسان داراى دو ركن اساسى است: علم و اراده. ما اگر دچارمعصيت مى شويم، يا نسبت به زشتى گناه، آگاهى كامل نداريم و يا از اراده اى قوى براىترك آن، برخوردار نيستيم. هر چه اين دو عامل تقويت شوند، دائره گناهان آدمى، تنگترو تنگتر خواهد شد. معصومين كسانى هستند كه هم از نظر شناخت چنانند كه زشتى وناپسندى هر كار بدى را به چشم دل مى بينند و هم به لحاظ اراده چنان قدرتى دارند كهطوفان غرايز حيوانى، عنان اختيار را از كف آنان نمى ربايد..( حسيني، 80/1- و رى شهرى ،218)

معصومين، به جهت معرفت قلبي و ملكات نوراني كه در پي عبادت و بندگي خدا به دست مي آورند، همه چيز را با نور حق مي بينند و مي شنوند؛ از اين رو از هرگونه گناه ،لغزش و خطا در شنيدن، ديدن، فهميدن، گفتن و ... مصونند. منظور از عدم ارتكاب گناه هم این است كه چون گناه عبارت از هتك حرمت بندگی و مخالفت با دستورات حضرت حق است و در هر حال یا به زبان و یا در عمل با مقام بندگی منافات دارد، انسان معصوم در درون خود حالتی ثابت دارد كه او رااز افتادن در دره مخالفت باز می‏دارد و به او اجازه گناه و اشتباه نمی‏دهد.) المیزان، ج 2، ص 136)ايشان همواره -در همه حالات و همه جا- خود را در محضر حق مي بيند و بر اثر عشق و محبت زياد به خداوند، پيوسته غرق تماشاي جمال بي مثال آن نور و كمال مطلق هستند لذا عصمتي كه در معصومين «عليهم السلام» است به دنبال يك باور و معرفت دروني است. عصمت معصومین،‌در نتیجه اراده،‌حسن انتخاب، و تلاشهای بی وقفه و فداکاریهای بی دریغ آنان در راه خدای رحمان است.تکرار در عمل صالح، واجتناب از محرمات (حسن انتخاب در اعمال و نیّات)، انسان را از مرتبة ایمان به مرتبة تقوا، و با مراقبت از ملکه تقوا، از مرتبه تقوا به مرتبة یقین می رساند. با رسیدن انسان به مرتبه یقین، علم به حقایق هستی، و از جمله علم به مفاسد و زیان محرمات، برای فرد حاصل می شود. و این نوع ادراک و فهم وقتی با ارادة نیرومند او همراه گردد، کاملترین نوع مصونیت را که همان مقام عصمت است، برای انسان فراهم می آورد. (یوسفیان،ص29)

از آن جا که منشأ عصمت «اراده و اختیار» آدمى است ؛هر انسان صاحب اراده‏اى، مى‏تواند با ریاضت شرعى و تهذیب نفس، به مقام عصمت دست یابد. بنابراین خداوند هیچ کس را از رسیدن به مقام عصمت محروم نکرده است و عصمت منحصر به پیغمبران و امامان معصوم(ع) نیست ؛چنان که حضرت مریم(س)، و... به مقام شامخ عصمت دست یافته‏اند.( طباطبایى،205/3)

می دانیم که حضرت فاطمه(س) نه پیامبر بود و نه امام پس این گوهره ای که باعث شد از چنین جایگاهی در عالم برخوردار باشد می توان از آن به گوهرۀ عبودت تعبیر کرد. عبد بودن به معنای واقعی کلمه یعنی از خود هیچ نداشتن و همگی خدا شدن، پس عبد خدا؛ آینه ي خداست. از همین روی است که امام صادق(ع) در مورد حقیقت عبودیت می فرماید: عبودیت گوهره ایست که کنه آن ربوبیت است(مصباح الشریعه، ص7،). روایات در مورد مقام و منزلت حضرت فاطمه در اين خصوص بسیار است و مضامین برخی از این روایات حاکی از مقاماتی منحصر به فرد و حیرت آور در مورد ایشان است (مجلسی، 65/43).در روايتي سیر ظهور حقیقت وجودی انسان را در عبادت حضرت فاطمه زهرا اينگونه بيان مي كند كه: « لولاک لما خلقت الافلاک . و لولا علی لما خلقتک . و لو فاطمه لما خلقتکما»[1][1]( المسعودی  ص 231)توضیح عبارت بطور اجمال این است که اگر به خاطر مقام عبودیت نبود نبوت و امامت به غایت خود نرسیده بود چرا که نبوت و امامت مقدمه ای برای رسیدن به مقام عبد مطلق است. این مقام در خود پیامبر(ص) و علی(ع) نیز بود ولی در فاطمه(س) منحصراً همین مقام تجلی کرد. بنابراین در این روایت تکیه اصلی بر آن حضرت سلام الله علیها شده است.( کلینی، 45/1 ) 

ساختار وجودی حضرت زهرا(س)نيزمانند افراد دیگر، تمایلات نفسانی و کشش‌های متضاد طبیعی و بشری دارد بنابراین از نظر نوعی با دیگران یکسان‌اند؛ همانند آنان انگیزه‌های طبیعی و نفسانی دارند و مانند دیگران تصمیم می‌گیرند و از اراده و انتخاب بهره‌مندند. باید گفت توجه پروردگار به آنان به معنای تغییر طبیعت نوعی نیست. به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی:‌ملکه عصمت، هیچ‌گاه طبیعت مختار انسان را در کارهای ارادی و اختیاری، تغییر نمی‌دهد(تفسیر المیزان، 167/11)  و اراده و اختیار نیز جزو‌ خلقت نوع انسان است. همین نیروی اراده و قدرت انتخاب، معیار تکالیف و ثواب و عقاب انسان‌ها است، اعم از انبیا و دیگر افراد.بنابراين عصمت یکی از ملکه‌های نفسانی صیانت بخش است. این صیانت بخشی نیز امر قهری بیرونی و تحمیل بر شخص معصوم نیست بلکه جوشیده از درون و معلول علم و اراده خود وی است. برای این است که ايشان نیز مانند افراد دیگر مکلف‌اند و راه انجام دادن گناه بر روی ايشان نيز باز است. تأکیدها و شدت تهدیدهای قرآن نسبت به آنان، با توجه به حساسیت موقعیت و شأن و مقام آنهاست. بنابراین، اعلام خطر درباره عواقب کار آنها جدی‌تر و شدیدتر است.شیخ مفید (متوفای ۴۱۳هـ .ق) که جزو معماران اندیشه کلامی شیعه به شمار می‌رود، درباره رابطه عصمت و اختیار چنین می‌گوید:و لیست العصمة مانعة من القدرة علی القبیح و لا مضطرة للمعصوم علی الحسن و لا یلتجئه الیه؛( شیخ مفید ،ص128)ویژگی عصمت مانع از قدرت و توان بر انجام معصیت نیست و نه موجب اجبار معصوم بر انجام کارهای نیک بلکه دست وی در انجام کارهای نیک و بد باز است.

ایشان ویژگی عصمت را لطف ویژه خداوند به انسان معصوم می‌داند که تکالیف خاصی را در پی دارد. به همین سبب، شخص معصوم را «مکلّف» یاد می‌کنند:العصمة لطف من الله الی المکلف بحیث یمنع منه وقوع المعصیه و ترک الطاعة مع قدرته علیهما.( ‌شیخ مفید ،ص 8)در این جمله، تعبیر «الی المکلف» گویای مختار بودن معصوم و منافات نداشتن عصمت با قدرت بر گناه است.

در جای دیگر، در مسئله عصمت می‌افزاید:و لا یدخل فی المفهوم العصمه سلب القدره علی المعاصی و لاکون المعصوم مضطراً الی الفعل الطاعات فان ذلک سیستدعی بطلان الثواب و العقاب؛( جعفر سبحانی،ص5)

در معنای عصمت، نفی قدرت لحاظ نشده است. هم‌چنین نمی‌توان گفت، شخص معصوم ناگزیر از کار خیر است؛ زیرا چنین چیزی مستلزم بی‌معنا بودن ثواب و عقاب درباره آنان خواهد بود.

سید مرتضی (متوفای۴۳۶هـ .ق) در کتاب الشافی فی الامامه می‌فرماید:

العصمة لطف یمتنع من یختص بها عن فعل المعصیة مع قدرته علیها؛( سید مرتضی ص138/1)

عصمت لطف خاص خداوند است که مانع از عمل گناه شخص معصوم می‌شود، در عین این که وی قدرت بر گناه را دارد.

خواجه نصیرالدین طوسی (متوفای ۶۷۲ هـ .ق)می‌فرماید:

المعصوم قادر علی فعل المعصیة و إلّا لم یستحق المدح علی ترکها و لا الثواب و لبطل الثواب و العقاب فی حقه فکان خارجاً عن التکلیف و ذلک باطل بالاجماع؛( خواجه نصیرالدین طوسی ص۲۲۸)

معصومان در عین مصونیت از گناه، قادر بر انجام گناه هستند و اگر چنین نباشد، نه مستحق تجلیل‌اند و نه دارای پاداش؛ زیرا اساساً پاداش و عقاب در مورد آنان معنا نخواهد داشت و در این صورت، آنان خارج از حوزه تکالیف خواهند بود. در حالی که این مطلب به اتفاق همه مسلمانان باطل است و پیامبران و ائمه نیز مثل دیگران مکلف‌اند.

علامه حلی (متوفای ۷۲۶هـ .ق)نیز در باب حادی عشر کتاب خود می‌فرماید:

العصمة لطف بالمکلف بحیث لا یکون له داع الی ترک الطاعة و ارتکاب المعصیة مع قدرته علی ذلک.( علامه حلی ، ص۳۷)

و این مشابه کلام شیخ مفید است.شاید سخن علامه طباطبایی،‌ صاحب المیزان، کامل‌ترین و دقیق‌ترین سخن درباره رابطه عصمت و اختیار باشد. تعبیر ایشان چنین است:‌

ان ملکة العصمة لا تغیّر الطبیعة الانسانیة المختاره فی افعالها الارادیه و لا تخرجها الی ساحة الاجبار و الاضطرار! کیف و العلم من مبادء الاختیار و مجرد قوة العلم لا یوجب لا قوة الاراده؛( تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۱۶۷٫)

نیروی نفسانی عصمت، هرگز طبیعت مختار انسان را در کارهای ارادی آن، عوض نمی‌کند و هیچ‌گاه وی را به سر حد اجبار و ناچاری نمی‌رساند؛ زیرا علم قوی که جزو مقدمات اختیار است، نتیجه‌ای جز تقویت اراده ندارد و اراده انسان را تعطیل نمی‌کند.عصمت ناشی از توجه همیشگی به عظمت مقام ربوبی و معرفت اعلای شهودی انسان‌های معصوم است. این حضور همیشگی و فنای در محبت الهی، از هر گونه سلوک و عملی که منافی با رضای محبوب باشد، جلوگیری می‌کند.وعصمت ايشان نتیجه تقوا و مراتب شدید انقیاد است. این نیروی تقوا و روحیه ورع و خداترسی در وجود آنان چنان ریشه‌دار و نیرومند است که آنان حتی فکر گناه را نیز در سر نمی‌پرورانند تا چه رسد به انجام گناه.وعصمت، نتیجه علم قطعی به عواقب و آثار اعمال است. این علم یقینی در نفس انسان حالتی را پدید می‌آورد که تصمیم بر گناه و انجام آن را غیر ممکن می‌نماید. البته نه به معنای محال ذاتی و فلسفی بلکه به معنای عدم امکان عادی و وقوعی.

حضرت زهرا (س)نيز  به دلیل بهره‌مندی از چنین بصیرت نافذی، عمق زشتی و پلیدی گناه را درک می‌کنند. بنابراین، هرگز اجازه نمی‌دهند انگیزه‌های گناه در دستور کار آنان قرار گیرد؛ زیرا عوامل گناه در وجود آنان محکوم به شکست است و هرگز نمی‌تواند در اراده فولادین آنان کارساز باشد، یا در برابر دید آنان پرده غفلت و اشتباه قرار دهد.

تمام گرفتاری‌های افراد عادی به این دو نکته بازمی‌گردد: یا به دلیل جهل به حقایق، کوته‌فکری و ضعف بصیرت، در مقام شناخت، دچار غفلت، تردید و گمراهی می‌شوند، یا به سبب نبود اراده لازم، در کشاکش تعارض‌های مادی و معنوی، در تشخیص و انتخاب خود اشتباه می‌کنند. آنان بیشتر با خواست‌های طبیعی و نفسانی همراه می‌شوند و چون آن را محسوس و زودرس می‌بینند، به آن اهمیت می‌دهند. بنابراین، هر چه این دو عامل ضعیف باشد، امکان آلودگی به گناه بیشتر می‌شود و هرچه این دو عامل نیرومند باشد، دایره گناه تنگ و تنگ‌تر خواهد شد تا این‌که به صفر برسد. به هر حال، راه بر روی انسان گشوده است. امیرمؤمنان در توصیف متقین آنان را کسانی می‌داند که هم اکنون با چشم بصیرت بهشت و جهنم را می‌بینند.( نهج‌البلاغه، خطبه متقین ۱۹۳).

مجموعه پدیده‌های رفتاری و اعمال انسان، معلول علم و اراده اوست. هرچه این دو عنصر، در انسان قوی باشد، تسلط و کنترل انسان بر نفس نیز کامل‌تر و شدید‌تر خواهد بود.

این حالت در افراد عادی معمولاً در نوسان است. تنها پیامبران و معصومان‌ هستند که هم از درجات و مراتب والای علم و اراده بهره‌مندند و هم ثبات قدم آنان در عمل، همیشگی و خدشه‌ناپذیر است. این خدشه ناپذیری نیز امری قهری نیست تا مستلزم نفی اختیار و یا کم‌رنگ شدن آن باشد بلکه دقیقاً هم‌سو با توسعه قلمرو قدرت و اختیار است.( یوسفیان،ص 29)

 

 

 

 

4- آگاهی خدا

شیعه معتقد است قبل از بلوغ هم آن ها معصوم بوده اند و این از باب مزد پیش از کار است، در جایی که تحقق و انجام کار قطعی باشد. و خدا می داند و علم قطعی دارد که در ابتدای آفرینش ولو اگر هیچ گونه امتیازی را به انبیاء و اهل بیت نمی داد و آن ها اگر در شرایط مساوی با دیگران آفریده می شدند، باز فضیلت بیشتری و پاکی و صفای زیادتری را کسب می کردند. و خدا می داند که کدامیک از مردم با اختیار و اراده خود در آینده بهتر از دیگران خواهند بود. و لذا از همان اول مزد عملی را که هنوز انجام نداده اند و برای خدا معلوم است که آن ها انجام خواهند داد، به آن ها داده و در نتیجه آن ها از همان طفولیت از امتیاز عصمت بهره مند شدند. پس عصمت یک امتیاز اعطا شده از جانب خدا است که هم قبل از عمل است (از باب مزد عمل قبل از انجام کار و این معقولانه است) و هم بعد از عمل و کسب از طریق اراده ، ولى بايد توجه داشت كه خداوند اين امتياز را به خاطر مسئوليت سنگين رهبرى به آنها داده بنابراين امتيازى است كه بهره آن عايد همگان مى‏شود و اين عين عدالت است،از اين گذشته به همان نسبت كه ايشان امتياز دارند و مشمول مواهب الهى هستند مسئوليتشان نيز سنگين است و يك ترك اولاى آنها معادل يك گناه بزرگ افراد عادى است، و اين مشخص كننده خط عدالت است. پس می توان نتیجه گرفت که عصمت اعطا شده الهی (تکوینیه) در اثر عصمت اکتسابی است یعنی چون آن ها به درجه بالای تقوا می رسند، خدا عصمت را به آن ها اعطا می کند (عصمت تکوینیه (اعطا شده الهی) فرع بر عصمت کسب شده و اختیاری است). از جمله هائی کهدر زیارت دخت گرامی پیامبر فاطمه اطهر (سلام الله علیها) وارد شده است می توان بهاهمیت عامل (آگاهی خدا از فعالیتهای ثمربخش آنان در طول زندگی) بیش از عواملدیگر پی برد آنجا که می فرماید: «یا ممتحنه امتحنک الله خلقک قبل ان یخلقکو کنت لما امتحنک به صابرة»
«ای امتحان و آزمون شده! آنجا که خدا تورا پیش از آفرینش در این جهان آزمود و تو را در میدان امتحان و ابتلا، صابر وبردبار یافت». و در دعای ندبه می خوانیم: «اولیائک الدین استخلصتهملنفسک ..... بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیاالدنیه .... فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به».
« اولیائیکه آنان را برای خود برگزیدی پس از آنکه زهد، و پیراستگی را در زندگیاین دنیای پست برای آنان شرط نمودی آنان نیز شرط تو را پذیرفته و تو نیز از وفایآنان آگاه شدی».

 

 

 

 

 

 

نتیجه گیری

عصمت عبارت است از یک نیروی دورنی که دارنده اش را از هر گونه خطا و گناه باز می دارد و این یعنی بعد از آنکه زمینه افاضه عصمت در شخصی موجود شد، خدا آن کمال (عصمت) را به شخص می دهد و البته این زمینه ها گاهی خارج از اختیار انسان است مثل قابلیتهایی که از طریق آباء و اجداد (وراثت) به شخص منتقل می شود و گاهی خارج نیست و با اراده شخص این قابلیتها، فراهم می شود مثل مجاهدتهای انبیاء برای تهذیب خود و جامعه (مبارزه با هوای نفس) که باعث می شود خدا اینها را برای افاضه وصف عصمت انتخاب کند و بدیهی است که بخاطر همین زمینه های اختیاری، انبیاء و اهل بیت می توانند به کمال عصمت، فخر و مباهات کنند.

پس می توان نتیجه گرفت که عصمت موهوبه (تکوینیه) در اثر عصمت مکتسبه است یعنی چون آنها به درجه بالای تقوا می رسند، خدا عصمت را به آنها هبه می کند (عصمت تکوینیه فرع بر عصمت مکتسبه است(

و البته این نه یعنی قبل از عمل و مجاهدتهای آنها، آنها معصوم نبودند بلکه خدا می داند که کدامیک از مردم با اختیار و اراده خود در آینده بهتر از دیگران خواهند بود. و لذا از همان اول مزد عملی را که هنوز انجام نداده اند و برای خدا معلوم است که آنها انجام خواهند داد، به آنها داده و در نتیجه آنها از همان طفولیت از امتیاز عصمت بهره مند شدند.پس عصمت یک امتیاز موهوبه است که هم قبل از عمل است (از باب مزد عمل قبل از انجام کار و این معقولانه است) و هم بعد از عمل و کسب. با این بیان روشن می شود که عصمت حضرت زهرا (س) اکتسابی بوده است یا الهی.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست منابع

 

1.     ابن بابويه، محمد بن علي- كتاب الخصال - صححه وعلق عليه علي أكبر الغفاري -موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت(ع).1378ه.ش

2.     آمدی ،عبدالواحد ،غررر الحکم و در رالکم ،با شرح فارسی تصحیح میر جلال الدین محدث ارموی. انتشارات دانشگاه تهران .1356ه.ش

3.     اميني ، ابراهيم ، اسلام و تعليم و تربيت ، ناشر انجمن اولياء و مربيان، قم ،1369ه.ش

4.     امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، موسسه دایره المعارف فقه اسلامی، ۱۳۸۴ ه.ش

5.     انصاري، جلوه هاي رفتاري حضرت زهرا (س)؛ دفتر تبليغات اسلامي، 1381ه.ش

6.     بحراني، محمد سند، مقامات حضرت فاطمه(س) در كتاب و سنّت، ترجمه و تحقيق: احمد خوانساري/نشربوستان كتاب.1367ه.ش

7.     تميمي آمدي ،عبدالواحدبن محمد، غررالحکم ، انتشارات دانشگاه تهران ، تهران، 1366ه.ش

8.     جهان بینی اسلامی ( نبوت ) سال اول ، مرکز تربیت معلم ( تدوین با کمک موسسه در راه حق ) ،

 

 

 

 

 

 



 

 

 

34



:: موضوعات مرتبط: عصمت حضرت زهرا(س)، ،
ن : زهرا دیانتی پور
ت : پنج شنبه 23 دی 1395
مفاهمه در جامعه از بروز خشونت جلوگیری می کند.
خشونت در اشکال مختلف در جامعه از نوع فیزیکی تا روحی وجود دارد اما در هیچ جامعه ای پسندیده نیست. خشونت آسیب های مختلف برای افراد از جمله کودکان دارد که برای کاهش آن نیاز به ریشه یابی و واکاوی است.
 
 به گزارش تیتر شهر به نقل از ایرنا، خشونت واقعیت انکارناپذیری است و همه افراد به نوعی قربانیان خشونت محسوب می شوند. آثار و پیامدهای خشونت به لحاظ فردی و اجتماعی متعدد است و ارائه راهکارهای موثر برای مقابله با این مسئله نیاز به بررسی دقیق و کارشناسی دارد.
خشونت از کجا نشات می گیرد؟ چگونه عده ای خشونت را می آموزند؟ در برابر خشونت چگونه باید ایستادگی کرد؟ چگونه می توانیم کشور و جامعه ای دارای رحمت اسلامی و نبوی داشته باشیم؟ چگونه می توانیم جوامع منطقه و جهان را از خشونت برهانیم؟ 
اینها سوالاتی هستند که در سخنرانی رییس جمهور در آستانه سال تحصیلی جدید در مورد موضوع خشونت مطرح شد، و نشانگر اهمیت موضوع مقابله با خشونت است. موضوعی که در سطح بین المللی مطرح است و البته نمودهای بسیاری در سطح جامعه ما دارد. 
خشونت می تواند در رفتار های شخصی و فردی، در محیط خانواده و جامعه بروز و ظهور داشته باشد و دامنه مصادیق آن بسیار گسترده است؛ به طوری که خشونت تنها جنگ و ترور نیست بلکه ناشکیبایی ها، آشفتگی های اجتماعی، هرج و مرج، رفتارهای پرخاشگرایانه، توهین های کلامی و ارتباطی، تنبیه های جزئی، تحریم امکانات، بی توجهی به نیازهای جسمی و روانی، تمسخر، خرد کردن شخصیت، تهدید، دشنام و استهزاء، خشونت های جنسی و ناموسی، تجاوزهای جنسی، گفتار ناخوشایند، بداخلاقی و بدرفتاری، بی احترامی به یکدیگر، نبود اخلاق دوستانه، محرومیت ها و رفتارهای خارج از چارچوب اخلاق اسلامی نیز نوعی خشونت محسوب می شود. 
آسیب ها و ناهنجاری های اجتماعی ناشی از بروز خشونت در جامعه انکارناپذیر است و واقعیت تلخی است که خود را به اشکال مختلف در زندگی شهروندان نشان می دهد و از آنجایی که موضوع خشونت دامنه شمول گسترده ای دارد و همچنین موضوعی چند جانبه و چند بعدی است، به نظر می رسد که بهره مندی از نظر کارشناسان و متخصصان با نقطه نظرات و دیدگاه های مختلف، برای پیدا کردن راه حل هایی جهت مقابله با خشونت و کاهش آن در جامعه می تواند راهگشا باشد .
با توجه به ضرورت و اهمیت پرداختن به این موضوع، میزگردی با عنوان «راهکارهایی برای مقابله با خشونت» به میزبانی خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) با حضور دکتر حسین احمدی نیاز حقوقدان، دکتر سید جواد میری منیق جامعه شناس و دکتر محسن لواسانی روان شناس برگزار شد و هر یک از این صاحبنظران، از منظر تخصصی به این موضوع پرداختند.

** آیا درست است در کشوری که به امربه معروف و نهی از منکر و کارهای فرهنگی توصیه می شود، شاهد جنایت باشیم؟ 
حسین احمدی نیاز حقوقدان و وکیل دادگستری در این میزگرد با اشاره به قتل اخیر 4 دختر 6 تا 10 در شهرهای مختلف کشور، در این زمینه می گوید: این دختران خردسال قربانی تبدیل هوس به جنایت شده اند و نمونه کوچکی از خشونت های موجود در جامعه هستند و همیشه بیم تکرار آن وجود دارد. 
این حقوقدان ادامه می دهد: موضوع مهم در این زمینه این است که آیا ما این موضوعات و موضوعات مشابه را کالبدشکافی کرده ایم و اگر آری به چه میزان و دوم اینکه علل بروز این نوع خشونت ها در جامعه ما چیست؟ آیا درست است در کشوری که به امربه معروف و نهی از منکر و کارهای فرهنگی توصیه می شود، شاهد جنایت باشیم؟ 

**لزوم بازنگری محتوای کتب درسی مقاطع تحصیلی
احمدی نیاز با تاکید بر سخنان رئیس جمهوری در روز بازگشایی مدارس، می گوید: با بررسی کتب درسی مقاطع تحصیلی مختلف جای خالی یکسری مفاهیم کلیدی و بنیادی همچون بردباری، همزیستی مسالمت آمیر، عشق ورزیدن، دموکراسی، حقوق بشر، احترام به همنوع ، احترام متقابل و مفاهیمی از این نوع کاملا مشهود است و باید این مفاهیم در کتب درسی گنجانده شود و به دانش آموزان آموزش داده شود که در این صورت در بازخورد اجتماعی ما در آینده بسیار موثر خواهد بود. 
وی در این زمینه ادامه می دهد: افرادی در جامعه حضور دارند که رتبه علمی خوب و وضع اقتصادی رو به بالایی دارند اما از جهت درک مفاهیم شهروندی و شعور اجتماعی تهی از این مفاهیم هستند و این کمبودها در عمل نمایان می شود. 

** در حال حاضر 15 میلیون پرونده جاری در مراجع قضایی وجود دارد
این وکیل با اشاره به اینکه طبق اعلام رئیس قوه قضاییه در حال حاضر 15 میلیون پرونده جاری در مراجع قضایی وجود دارد، اضافه می کند: بر این اساس به طور میانگین هر سه خانواده ایرانی دارای یک پرونده قضایی است که مشاهده می شود دختر علیه مادر، پدر علیه پسر و پسر علیه خانواده شکایت کرده است و این یعنی یک ناهنجاری و یک خشونت در خانواده ها وجود دارد؛ کرامت انسانی و معیارهای اخلاقی و احترام مفهوم واقعی خود را از دست داده و ذایل شده است.

**زندان ها بازدارندگی ندارند 
احمدی نیاز با طرح این سوال که چرا علی رغم تمام پند و اندرزها و امر به معروف ها و نهی از منکرها شاهد این حجم وسیع دعاوی در کشور هستیم و چگونه است که پدر علیه فرزند، فرزند علیه پدر اقامه دعوی می کند ؟ ادامه می دهد: وقتی حکم اعدام در ملاء عام صادر می شود، در اصل مردم به دیدن صحنه ارتکاب جرم و یا اعدام تشویق می شوند و این واقعه به یک تفریح تبدیل می شود تا جایی که حتی بازی 'اعدام بازی ' به لیست بازی های کامپیوتری اضافه می شود. بنابراین باید از منظر حقوقی به منشا خشونت ها در جامعه نگاه انداخته و علت تولید این خشونت ها را بررسی کنیم و بدانیم که آیا قانون توانسته نسبت به کاهش جرم اقدام کند یا خود موثر در بازتولید خشونت بوده است. 
این حقوقدان ادامه می دهد: طبق اصل 156 قانون اساسی ، رییس قوه قضاییه و قوه مقننه ملزم و مکلف به پیشگیری از وقوع جرم است. این پیشگیری یعنی پیشگیری از وقوع خشونت و بزه در جامعه اما از منظر حقوقی و قانونی در این زمینه توفیقی حاصل نشده است و تاکنون نتوانسته ایم برای کاهش خشونت در جامعه و بازدارندگی آن اقدامی کنیم. 
احمدی نیاز با انتقاد از وضعیت زندان های کشور آن را به یک دانشگاه بزرگ برای یادگیری اصول خلافکاری و آشنایی با انواع خشونت ها توصیف می کند و می گوید: از آنجایی که زندان های ما از استانداردهای لازم برای بازآموزی یک زندانی برخوردار نیست، کارایی خود را در بعد متنبه شدن زندانی و آثار بازدارندگی از دست داده است.

** هر قاضی به طور میانگین روزانه به 30 پرونده قضایی رسیدگی می کند 
وی با اشاره به اینکه قلم قضات برای صدور حبس باز است ادامه می دهد: عناوین مجرمانه در کشور ما زیاد است و قانونگذار به نحوی قانون مجازات را تنظیم کرده است که دست قضات برای صدور حکم حبس باز است. از طرفی طبق آمار و با توجه به افزایش عناوین مجرمانه و میزان حجم دعاوی هر قاضی به طور میانگین روزانه به 30 پرونده قضایی رسیدگی می کند و این خود یکی از معضلاتی است که فشار زیادی بر روی این گروه از جامعه وارد می شود. 
این وکیل می گوید: عوامل زیادی از جمله اعتیاد ، بیکاری ، تورم ، نابرابری های اجتماعی و اقتصادی باعث بروز خشونت در جامعه وجود دارد. از طرفی بی اعتمادی مردم به قانون نیز سبب مصلح کردن خود به صلاح خشونت برای دفاع از حق و گرفتن حقوق شده است که در قبایل ایرانی بیشتر دیده می شود. 
این حقوقدان با اشاره به اینکه دروغ گفتن به جز در شهادت دروغ امر مرسومی است اضافه می کند: این در شرایطی است که طبق نظر اسلام و با نگاه شرعی دروغ گناه کبیره است و این تعارضی است بین قانون و شرع و مجاز شمارده می شود به عبارتی زمانی که اعتماد از بین برود، همه چیز مجاز شمرده می شود. 
احمدی نیاز با تاکید بر این جمله که باید نگران زیرزمینی شدن خشونت ها باشیم ادامه می دهد: بسیار دیده می شود که عملکرد مسئولین سبب می شود تا خشونت به جرایم سازمان یافته زیرزمینی تبدیل شود که در این صورت بسیار خطرناک خواهد بود و اینها ناشی از برخوردهای سلبی با خشونت است و در حال حاضر کنترل خشونت و بزهکاری موجود در جامعه بسیار سخت شده است.

** چیزی که به عنوان خشونت در جامعه حاکم است، غیبت دیالوگ است
سیدجواد میری منیق، جامعه شناس و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، می گوید: در جامعه کنونی شکاف طبقاتی وجود دارد و در جامعه ای که شکاف طبقاتی زیاد است، خشونت به انحاء مختلف از جمله خشونت کلامی، خشونت فیزیکی و خشونت نمادین بروز پیدا می کند. 
وی می افزاید: زمانی که ذهن مخدوش باشد، زبان هم مخدوش است و به تبع آن، رفتار هم مخدوش می شود. و چیزی که به عنوان خشونت در جامعه حاکم است، غیبت دیالوگ است. در واقع عدم شکل گیری مفاهمه و گفتگو در جامعه یکی از مهمترین دلایل بروز خشونت است.

**خشونت کلامی در جامعه موج می زند 
میری منیق در ادامه با بیان اینکه در حال حاضر خشونت کلامی در جامعه موج می زند، می گوید: متاسفانه این نوع خشونت حتی در میان مسئولین نیز وجود دارد؛ به طوری که از تربیون های رسمی بروز پیدا می کند.
میری منیق ادامه می دهد: یکی از ریشه های خشونت در جامعه مربوط به مسئله معیشت است. متاسفانه عدالت معیشتی در جامعه وجود ندارد و در اثر شکاف طبقاتی که در جامعه شکل گرفته، افراد احساس محرومیت می کنند. این حس محرومیت، تنها مربوط به نداشتن تامین نیازهای معیشتی و رزق و روزی نیست بلکه حس طرد شدگی و مطرود بودن در میان افراد جامعه را نهادینه می کند.
وی بیان می کند: از جمله مظاهر این شکاف طبقاتی رشد سریع و قارچ گونه بانک ها و نمایشگاه های اتومبیلی است که به عنوان مثال اتومبیل هایی به قیمت یک میلیارد تومان دارد و در کنار آن کارگری وجود دارد که حقوق ماهانه اش کمتر از یک میلیون تومان در ماه است. این شکاف طبقاتی و عدم توزیع عادلانه ثروت باعث ایجاد حس محرومیت می شود و حس تعلق را نسبت به جامعه از بین می برد. و زمانی که حس تعلق خاطر در دل و جان و زبان افراد جامعه از بین برود، هر کس به هر قیمتی، برای اینکه بتواند گلیم خود را از آب بکشد، دست به کار می شود و زمینه بروز خشونت در جامعه ایجاد می شود. به بیانی دیگر، وقتی حس تعلق از دل افراد جامعه بیرون برود، هر اتفاقی ممکن است رخ دهد.
وی در پاسخ به این سوال که خانواده چقدر در شکل گیری خشونت موثر است، می گوید: در ذهن و زبان مردم ایران، خانواده پدرسالار حاکم است اما واقعیت جامعه امروز ما نشان می دهد که زنان نسبت به قبل عاملیت و مشارکت بسیار بیشتری در جامعه دارند .لذا مدل دموکراتیک و شایسته سالاری باید در خانواده حاکم باشد و از نگاه جنسیتی پرهیز شود. 

** شکل گیری دیالوگ و مفاهمه در جامعه از بروز خشونت جلوگیری می کند
میری منیق، یکی از مهمترین نکات در جامعه مدرن را ساختن مفاهمه می داند و می گوید: شکل گیری دیالوگ و مفاهمه در جامعه از بروز خشونت جلوگیری می کند.
میری منیق نوع نگاه به جامعه را در شکل گیری خشونت موثر می داند و ادامه می دهد: اگر در جامعه هرکس تخطی کرد مجازات شود، جامعه مجازاتی می شود و اگر بررسی کنیم که چه زمینه هایی برای جرم و بزه در جامعه وجود دارد و با نگاه های ترمیمی سعی کنیم زمینه را برای بازسازی مطلوب فراهم سازیم، جامعه اصلاح خواهد شد. 
این جامعه شناس می گوید: در نگاه ترمیمی زمینه شکل گیری انسان مطلوب فراهم می شود و همانگونه که علامه جعفری اشاره دارد، جامعه آرمانی، جامعه ای است که در آن اشخاص تبدیل به شیء نشوند و از سمت اشیاء به سمت شخصیت ها برویم.
وی ادامه می دهد: در نگاه اسلامی، نگاه ترمیمی مطلوب است و سعی در هدایت افراد جامعه است.

** در نظام حقوقی و قضایی، مرز میان جرم و گناه مشخص نیست
همچنین وی می گوید: مشکلی که در نظام حقوقی و قضایی وجود دارد این است که، مرز میان جرم و گناه مشخص نیست و در واقع مسائلی که بعد اخلاقی دارد، ابعاد حقوقی و قضایی پیدا کرده و شاید یکی از دلایل افزایش پرونده های قضایی اختلاط مسائل اخلاقی و قضایی باشد. لذا نیاز به یک واکاوی جدی در این مورد در جامعه احساس می شود و در صورت واکاوی، جامعه مدنی احیا خواهد شد. بدین معنا که مدنیت جای عنف و خشونت را خواهد گرفت.
میری منیق می گوید: یکی از مسائل دیگری که باید برای مقابله و کاهش خشونت به آن پرداخت، بازتعریف مفهوم اوقات فراغت است. چرا که در ایران اوقات فراغت تعریف نشده است. در فضای شهری نیز اوقات فراغت جایی ندارد و اوقات فراغتی هم که وجود دارد، براساس شکاف طبقاتی است.

** نقش خانواده در جلوگیری از خشونت انکارناپذیر است
محسن لواسانی روانشناس و عضو هیات مدیره انجمن مطالعات خانواده ایران، بین کمبود انرژی روانی و خشونت رابطه مستقیمی برقرار می کند که به منظور کمبود انرژی روانی به دنبال راه های غیرمتعارف می رویم. وی دراین زمینه می گوید: نقش نهادهای آموزشی در جلوگیری از خشونت انکارناپذیر است و باید به محتوای آموزشی، شیوه های آموزش و مهمتر از همه کانون خانواده توجه ویژه شود. 
وی با اشاره به اینکه فرهنگ هر جامعه ای بایدها، نبایدها و شخصیت افراد آن جامعه را می سازد و شخصیت افراد نیز رفتار آنها را می سازد، اضافه می کند: دو درصد از کل مردم جهان از نظر روانی سالم هستند، 18درصد اختلال شخصیت دارند و 80 درصد آدم های نرمال و معمولی هستند که با یک موج تبدیل به افراد دارای اختلال شخصیت می شوند. 
این روانشناس در این زمینه ادامه می دهد: آنچه که در این آمار مهم است این است که باید حواسمان به 80 درصد جامعه باشد تا به جمع 18 درصد اختلال شخصیت نپیوندند. 
عضو هیات مدیره انجمن مطالعات خانواده ایران بحث خشونت را همه جانبه گرا معرفی می کند و تاکید می کند: مدرسه جایی است که به ما نظم می دهد و در واقع تربیت و شکل گیری شخصیت افراد در وهله نخست در خانواده شکل می گیرد. معمولا اولین تنبیه ها را کودکان در خانواده تجربه می کنند 

** مراکز نگهداری کودکان بزهکار باید آموزش های مهارتی و فنی حرفه ای ارائه بدهند
به گفته وی نتایج بررسی خشونت در مراکز نگهداری کودکان بزهکار نشان داده است که شیوه نگهداری بچه ها نتوانسته منجر به کاهش خشونت شود. بنابراین باید در حوزه آموزشی به بچه هایی که در معرض خطر هستند کمک کرد تا به صورت مهارتی و حتی فنی و حرفه ای آموزش ببینند. 

** حوزه آموزش در کشور ما نیاز به اقدام فرهنگی دارد
لواسانی با تاکید بر اهمیت اجرای برنامه های پیشگیرانه از مهدهای کودک پیشنهاد می کند: قوانین مربوط به سن ازدواج و اخلاق را در حوزه خانواده با حفظ چارچوب های دینی و اخلاقی اصلاح کنیم این روانشناس با تاکید بر اهمیت نقش آموزش از پایین ترین مقاطع تحصیلی، می گوید: حوزه آموزش در کشور ما نیاز به اقدام فرهنگی دارد. منظور این است که آموزش ها باید همه جانبه گرا باشند و خانواده ها و معلمان را درگیر کند. 
همچنین باید افزایش سطح توانمندی های پزشکان، مشاوران و کارکنان نظام بهداشت و درمان را در دستور کار قرار دهیم تا مهارت های لازم در مدیریت با خشونت های خانگی و مدرسه را آموزش دهند. 

**دولت باید بیشترین بودجه اش را در فرهنگ سازی هزینه کند
وی ادامه می دهد: جامعه ما جامعه غمناکی است که از افسردگی شهروندان و نبود معیارهای شاد زیستن حاصل شده است. از طرفی مولفه های شاد زیستن در شهرهای بزرگ مثل تهران چیزی وجود ندارد. بنابراین دولت باید بیشترین بودجه اش را در فرهنگ سازی هزینه کند و شاد زیستن را به مردم آموزش دهد.


:: موضوعات مرتبط: روانشناسي، ،
ن : زهرا دیانتی پور
ت : پنج شنبه 25 آذر 1395

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.